تغییر بافت جمعیتی یک مکان مانند شهرری یا کن که بر اثر مهاجرت‌پذیری و کوچ اهالی از محله‌های آن اتفاق می‌افتد، تبعات و پیامدهای غیرقابل جبرانی به همراه دارد که در درازمدت به بحران‌ها و مشکلاتی غیرقابل حل تبدیل می‌شوند.


یکی از مهم‌ترین آثار مهاجرپذیری محیط‌های شهری یا روستایی، ورود افرادی است که به دلیل گمنامی و ناشناس بودن، از کنترل لازم بر رفتار و شخصیت خود برخوردار نیستند. براساس مکتب شیکاگو، هنگامی که «ترس از شناخته ‌شدن» و «خودکنترلی» در افراد جامعه‌ای ضعیف باشد ‌زمینه بروز انواع جرائم و آسیب‌های اجتماعی شکل می‌گیرد. یکی از دلایل بروز آسیب‌های اجتماعی در مناطق مهاجرپذیر همبه این تعریف بازمی‌گردد؛ از آنجا که این مناطق اغلب شلوغ و پر ترددند، آدم‌ها شناختی از یکدیگر ندارند، پس ترس و نگرانی هم برای شناخته ‌شدن از سوی دوستان و آشنایان وجود ندارد و به همین دلیل، افراد مستعد ارتکاب هر نوع بزه‌ای هستند.
قرار گرفتن خرده‌فرهنگ‌های مختلف در کنار یکدیگر و ضعف کنترل و نظارت اجتماعی بر مناطق مهاجرپذیر باعث می‌شود که اخلاق و رعایت هنجارهای اجتماعی میان این قشر کمرنگ شود و وقوع جرم افزایش یابد. از این رو، آمار آسیب‌ها و بزه‌هایی مانند اعتیاد، سرقت، روابط نامشروع، گورخوابی، قاچاق و توزیع موادمخدر، نزاع‌های دسته‌جمعی، کودکان ‌کار و بسیاری دیگر از آسیب‌ها در این مناطق از شهر به شدت افزایش پیدا کند.
برای پیشگیری از این آسیب‌ها در مرحله اول باید مهاجرفرستی و مهاجرپذیری قانونمند و محدود شوند. برای کنترل مهاجرفرستی باید شرایط زندگی مطلوب را برای ساکنان محل تأمین کرد. مهاجران وقتی در محل زندگی خود نمی‌توانند خواسته‌ها و نیازهای‌شان را تأمین کنند، به نقاط مرفه‌تر مهاجرت می‌کنند. مهاجرپذیری هم باید در چهارچوب قانون و با رعایت ضوابط انجام شود. کنترل و نظارت بر مهاجرت‌ها بستر اسکان سالم و همزیستی مسالمت‌آمیز مهاجران با بومیان را فراهم می‌کند و فرهنگ و اجتماع محیط مهاجرپذیر، با تغییر بافت جمعیتی آسیب کمتری می‌بیند.