بهعبارت دیگر، همانگونه که دستکم طی ۲ دهه اخیر شاهد مهاجرت به کلانشهرها بودهایم، مدتی است که برخی از شهروندان ترجیح میدهند، شهری که سالها در آن ساکن بودهاند را ترک کنند و در جایی دیگر سکنا گزینند.
احتمالا شما هم در میان آشنایان و بستگانتان دیدهاید که خانوادهای قید محله پرخاطره خود را میزند و به دلایلی به شهر دیگری کوچ میکند. اگرچه خالص مهاجرت استان تهران نشان میدهد طی فاصله زمانی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، تعداد افرادی که وارد استان تهران شدهاند بیشتر از افرادی است که از استان تهران خارج شدهاند اما آمارها میگوید که مهاجرت معکوس در حال رخ دادن است؛ هرچند ناچیز. حال سؤال این است که مهاجرت منفی، پدیدهای مثبت تلقی میشود یا منفی؟ علت اینکه برخی از شهروندان، تعلق خاطر خود به شهرشان را کنار گذاشته و به شهر دیگری میروند، چیست و آیا مهاجرت منفی باعث تمرکززدایی از شهرهای بزرگ میشود یا شهرها همچنان با پدیده مهاجرت که اغلب با حاشیهنشینی همراه است، درگیر هستند؟ بیتردید پاسخ یکی از سؤالهای مطرح شده این است که با مهاجرت معکوس، کسانی جایگزین شهروندان کوچکرده خواهند شد که اصلیتشان به شهر اصلی بازنمیگردد.
البته در دل این پاسخ، سؤالهای دیگری نیز وجود دارد؛ مثل اینکه حضور فرهنگهای گوناگون با شهروندان مهاجر، چه آثاری در محلهها و شهرها بر جای میگذارد؟ بنابراین برای یافتن پاسخ چنین سؤالاتی با چند کارشناس گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید. جالب اینکه اکثر کارشناسان و اساتید دانشگاهی، موضوع مهاجرت منفی را به دلایل اقتصادی ارتباط نمیدهند، بلکه آلودگی هوا، ترافیک و آسیبهای اجتماعی ازجمله علل مهاجرت منفی از مراکز استانها بهحساب میآید.
- محمدسالاری؛ رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران
مهاجرت معکوسی که این روزها مسئولان دولتی مطرح و به نوعی آن را القا میکنند که این اتفاق واقعی است و میتواند به یک روال تبدیل شود، بدون در نظر گرفتن همه ابعاد موضوع عنوان میشود. فلسفه مهاجرت مردم از شهرها و روستاهای کوچک به شهرهای بزرگ که طی دهههای گذشته بهخصوص در ۵۰ سال گذشته صورت گرفته و ۲۷ درصد جمعیت شهری را به ۷۳ درصد رسانده باید بررسی شود. باید ببینیم به چه دلیل در این سالها جمعیت شهرنشینی به این میزان افزایش داشته است. بهنظر میرسد دلیل آن جمعیتپذیری زیاد شهرها و بهخصوص کلانشهرها و همچنین افزایش سکونتگاههای غیررسمی بوده که در شهرها و کلانشهرها از حداقل خدمات مورد نیاز برای معیشت و زندگی هم برخوردار نیستند. بنابراین ممکن است عواملی همچون افزایش هزینه گذران زندگی و اجارهبها و کمبود اشتغال در کلانشهرها و شهرها منجر به مهاجرت معکوس محدودی شده باشد اما به هر حال معتقدم که این مهاجرت معکوس، روند پایداری نخواهد داشت. تا زمانی که دولت در شهرهای کوچک و روستاهای کشور توزیع عادلانه ثروت و امکانات را آن هم مبتنی بر ظرفیتهای ذاتی و واقعی این مناطق و در راستای تحقق سند آمایش سرزمینی پیگیری نکند، قطعا نمیتوان به مهاجرتهای معکوسی که بهصورت مقطعی، موضعی و موضوعی اتفاق میافتد امیدوار بود. چرا که این مهاجرتها که بسیاری از دولتمردان و برخی برنامهریزان شهری روی آن حساب باز کردهاند، غیرپایدار است. واقعیت امروز جامعه ما این است که بخش قابل توجهی در کلانشهرها و مراکز استانها استقرار یافته و مردم صرفا برای دریافت خدمات و اشتغال به این مناطق میآیند.
- اسدالله نقدی، استاد دانشگاه بوعلی و پژوهشگر حوزه توسعه شهری
ترکیب جمعیت از نظر شهری و روستایی به نفع جمعیت شهری از حدود ۲۰ درصد در اوایل قرن به حدود ۸۰ درصد در پایان قرن تغییر کرده است. ادر این بین، یکی از عوامل محدودیتهای اقلیمی است که در بارش و تغییرات آب و هوایی مشاهده میکنیم. به نوعی میتوان گفت در برخی از مناطق دیگر نیز مهاجرت از حق انتخاب خارج شده و صحبت از نوعی الزام و اجبار و مهاجرتهای اکولوژیک بهعنوان موج جدید مهاجرتها در میان است. حال پدیده جدیدی رخ مینماید بهنام مهاجرت معکوس. البته من پیشبینی میکنم که هنوز شهرها با چنین مسئلهای به جد درگیر نشدهاند و آثارش بهطور آشکار اکنون مشخص نمیشوداما در بلندمدت این موضوع بیشتر خودش را نشان خواهد داد. هزینههای بالای زندگی در کلانشهرها و اشتغال بهاحتمال فراوان باعث میشود جمعیت زیادی از مهاجران مجبور به بازگشت شوند. البته دغدغه فعلی آن است که برخی از ساکنان اصلی شهرها بهخاطر موضوعاتی مثل سلامت جسم و اعصاب و روان، شهر سکونت خود را ترک میکنند. این بحث مهمی بهحساب میآید که باید بهدنبال راهکاری برای آن بود. بهنظر من باید ما از اقتصاد مبتنی بر نفت و شهرفروشی فاصله بگیریم و به سمت درآمدزایی از حوزههای دیگر مثل حوزه کشاورزی نوین و فرهنگ برویم و از طرف دیگر در بحث آب هم مدیریت صحیح داشته باشیم.
- امیرحسین پورجوهری؛ کارشناس شهری
اصلیترین مسئلهای که سبب مهاجرت معکوس از تهران شده، تغییراتی است که در ساختار اقتصادی کشور بهوجود آمده است. به عقیده من، بزرگترین مسئله، تورم، کاهش درآمد خانوار، بیکاری، رکود و مواردی از این دست است که باعث شده هزینههای معاش و تداوم سکونت در شهر تهران دیگر امکانپذیر نباشد؛ ضمن اینکه برخی عوامل مانند آلودگی هوا و حتی ترافیک نیز میتواند در این زمینه اثرگذار باشد. در این میان اما موضوع نگرانکننده این است که به باور من جمعیتی که پیشتر، از دیگر شهرها به تهران مهاجرت میکرد و زندگی در سایهای را در شهر تهران برای خود شکل میداد، کماکان دارد این کار را انجام میدهد اما جمعیتی که در سالهای اخیر شاهد خروج آنها از تهران و مهاجرتشان به دیگر شهرها هستیم، جمعیتی است که اتفاقا مقیم شهر تهران بوده و به دلایلی که عنوان شد، اکنون محل سکونت آبا و اجدادیاش را ترک میکند و از تهران خارج میشود. اعتقاد قلبی من این است که ما هنوز تهران را هم در مقام شهر مهاجرپذیر و هم در مقام شهر مهاجرفرست داریم اما این مهاجرفرستی به مهاجرپذیری غلبه کرده است که در نتیجه برآیندش تهران را مهاجرفِرست نشان میدهد؛ هرچند ممکن است سرعت و آهنگ آن کمتر شده باشد. دلیل آن هم این است که وقتی ما با رکود عمومی در مقیاس ملی مواجه باشیم، باز هم مزیتهای نسبی شهر تهران برای فراهم آوردن زمینه کاری برای نیروی جویای کار از شهرستانها و شهرهای اقماری بیشتر است؛ از اینرو این قشر هنوز هم بابت یافتن فرصتهای کاری به تهران مراجعه میکنند. اما در مقابل این افراد، خانوادههایی هستند که بهرغم حس تعلق به شهر و محلههای آبا و اجدادی خود صرفا به سبب افزایش هزینههای تداوم سکونت در تهران از شهر خود خارج میشوند. نگرانی این جریان بیش از این است که ما تهران را شهری مهاجرفِرست بدانیم یا خوشحال باشیم که تهران به نقطهای رسیده که دیگر مهاجرپذیر نیست.
نظر شما