همشهری آنلاین _ زهرا بلندی: انگار بعد از مدتها چشمانتظاری بالاخره یکی از خواستههایشان برآورده شده است. اهالی روستای «حسنآباد باقراف» که برای بهرهمندی از کوچکترین خدمات درمانی مجبورند از روستا خارج شوند حالا با آمدن گروه جهادی «یاس فاطمی» خوشحال به نظر میرسند. اعضای این گروه خیر، که سالهاست در روستاهای محروم شهر و کشور خدمات مختلف پزشکی میدهند، در این روستا هم مشغول ارائه خدمات پزشکی عمومی، مامایی، دندانپزشکی، غربالگری، نمونهگیریهای آزمایشگاهی، روانشناسی و... هستند.
- پزشکان جهادگر آماده خدمت
اینجا یکی از روستاهای توابع بخش آفتاب در منطقه ۱۹ است که در بزرگراه شهید هاشمی کمی بالاتر از صالحآباد غربی قرار دارد. اهالی میگویند روستا درمانگاه ندارد و تنها یک روز در هفته پزشک عمومی و کارشناس مامایی ساعاتی خاص در دهیاری حضور پیدا میکند. روستایی که گفته میشود بیشتر از ۷۰۰ نفر جمعیت ندارد، در صبحگاه یک روز تعطیل نسبتاً شلوغ است. انگار همه اهالی در جریان اردوی جهادی گروه «یاس فاطمی» قرار دارند و برای استفاده از خدمات آن خانه را ترک کردهاند. بانوی جوان سعی دارد همه همسایهها را از حضور گروه جهادی پزشکان در روستا با خبر کند. با انگشترش تقهای به در خانهها میزند: «مریم خانم! یک گروه درمانی امروز آمدهاند دهیاری. پاشو بیا. علی جان! پسرم، دیشب مامانت از دنداندرد قرار نداشت. برو صدایش کن بگو بیاید دهیاری.»
ساختمان دوطبقه دهیاری امروز در اختیار گروه جهادی یاس فاطمی قرار گرفته است. با یک حساب سرانگشتی فعلاً بیش از ۳۰ نفر برای استفاده از خدمات به اینجا آمدهاند. ابزار و وسایل مورد نیاز هریک از بخشها داخل اتاق مخصوص قرار گرفته است و از ساعت ۹ تا ۱۷ به اهالی در حوزههای پزشک عمومی، دندانپزشکی، مشاوره روانشناسی فردی، خانواده و کودک، مامایی، شنواییسنجی، گفتاردرمانی، تست پاپ اسمیر، معاینه بِرِست، دارو، خدمات پرستاری شامل غربالگریتریاژ اولیه برای همه مراجعان(قد، وزن، فشارخون، میزان سطح اکسیژن، تب، تست کووید و...) خدمات رایگان میدهد.
- گروه جهادی نبود، بیمارستانی میشدم
«عاطفه» که از ۱۸ سال پیش ساکن حسنآباد باقراف است، مقابل آسانسور ایستاده و تقلا میکند تا زودتر خود را به اتاق دندانپزشک برساند: «روستای ما درمانگاه ندارد. فقط پزشک عمومی و کارشناس مامایی یک روز در هفته، در دهیاری اهالی را ویزیت میکند و برای استفاده از خدمات تخصصی باید تا درمانگاه امام علی(ع) در شهرک رسالت یا درمانگاه ۱۳ آبان نازیآباد برویم. حضور این گروه جهادی واقعاً یک نعمت است. هفته پیش که آمدند، ویزیت شدیم و آزمایش دادیم و این هفته هم جواب آزمایشها آماده شده و قرار است داروی رایگان بگیریم.» رضا، جوانی است که با سرفههای پی در پی در صف انتظار ایستاده است: «اینجا اگر ماشین نداشتهباشی دکتر نمیروی. خوب شد این گروه خیر به اینجا آمد و از من تست کرونا گرفتند وگرنه بیمارستانی میشدم. ما در اینجا نه وسیله نقلیه عمومی داریم نه تاکسی. برای گرفتن اسنپ هم که اولاً باید جیبت پر پول باشد و بعد باید تا سر جاده برویم شاید کسی درخواست سفر ما را قبول کند.»
- ۱۵ سال همراه با یاس فاطمی
اتاق دندانپزشک از بقیه اتاقها شلوغتر است. یکی روی یونیت دندانپزشکی نشسته و منتظر اثربخشی داروی بیحسی است. دیگری سرش را از در داخل آورده تا بپرسد کی نوبتش میشود. «امیدحسن یزدی» دندانپزشک ۴۷ ساله سخت مشغول کار است. او فعالیت در حوزه دندانپزشکی جهادی را از ۱۵ سال پیش شروع کرده است. طی این سالها به خوبی در جریان مشکلات مردمان نقاط محروم شهر و کشور قرار گرفته و اکنون همزمان با بیش از ۷ گروه جهادی همکاری میکند. در حالی که آخرین توصیههای پزشکی را به بیمارش میدهد، میگوید: «۲۲ سال است دندانپزشکم و ۱۵ سال پیش از طریق هلالاحمر با گروههای جهادی آشنا شدم و تصمیم گرفتم به ارائه خدمات جهادی در روستاهای حاشیهای و محروم بپردازم. همراه همسرم حدود ۵ـ ۶ روز از ماه با گروههای جهادی هستیم. دیروز با گروهی دیگر در محله صالحآباد غربی، مرتضیگرد، پلائین، و... بودیم و امروز هم همراه این گروه به اینجا آمدهایم.»
- همسر و یار همراه
«زهره خوانساری» همسر امیدحسن یزدی، بهعنوان دستیار دندانپزشک در این اتاق حضور دارد و در حال استریل کردن وسایل است: «متأسفانه هرچه محیط محرومتر باشد اولویت دادن به بهداشت هم کمتر در آن دیده میشود. دکتر بعد از اینکه درسش تمام شد وارد فعالیتهای جهادی شد و من هم همراهش شدم. تا حد امکان همینجا پاسخگوی نیاز مردم هستیم و اگر نیاز باشد بیماران را به مطب هم ارجاع میدهیم.» لیسانس گرافیک دارد، اما طی این سالها همپای همسرش چه بهعنوان دستیار و چه در فعالیتهای فرهنگی و آموزش بهداشت در روستاها فعالیت دارد: «وقت گذاشتن برای چنین کارهایی در روزهای تعطیل و آخر هفته شاید در ظاهر سخت به نظر برسد، اما ما اگر از کنار افرادی که نیازمند این خدمات هستند راحت بگذریم حس خوبی نداریم و آن روز به هر دو ما سخت میگذرد.»
- پرستار روزهای جنگ در صف اول گروه جهادی
انگار ارائه خدمات جهادی بهصورت خانوادگی در این جمع مرسوم است. «فرخنده شمس» پرستار روزهای جنگ تحمیلی و همسرش «محمد صفدری» مجروح و جانباز جنگی یکی دیگر از همین افراد است. خانم پرستار در میانه سالن طبقه دوم ضمن بررسی حال عمومی مراجعان، گرفتن فشارخون و... خیلی صمیمی شرح حال افراد را مینویسد و همسرش علاوه بر راهنمایی آنها به بخشهای مختلف، پلهها را بالا و پایین میکند و وسایل مورد نیاز را به پزشکان میرساند. شمس، پرستار بازنشسته است که در دوران دانشجویی، سال ۱۳۶۱ در اهواز، برای کمک به مجروحان، یک ماه داوطلبانه در جبهه حضور پیدا کرده و پس از آن مدتی هم در بیمارستان لبافینژاد جهادی خدمت کرده و در همان بیمارستان با یک جانباز ۵۰درصد آشنا شده و پیشنهاد ازدواجش را پذیرفته است: «۱۰ سال است بازنشسته شدهام و با همان روحیه دنبالکاری نو بودم. ۲ سال پیش با شیوع کرونا دلم میخواست من هم به همنوعانم خدمت کنم. تا اینکه در میان بچههای آنجا با گروه جهادی یاس فاطمی آشنا شدم.»
- خدمت به خلقالله زمان ندارد
همه چیز با یک آش نذری در ماه مبارک رمضان شروع شد. پختن آن آش نذری آنقدر به روح و جانش چسبید که بعد از آن تصمیم گرفت برای خیر رساندن به همنوعانش در حوزه کاریاش قدمی بردارد و این کار را به سبک زندگیاش تبدیل کند. «مینو ستاری» بانوی ۴۴ ساله و دکترای ژنتیک مولکولی، که از ۲۰ سالگی در آزمایشگاه کار میکند، بانی اصلی گروه ۶ ساله جهادی «یاس فاطمی» است. «چون بزرگ شده محله نعمتآباد منطقه ۱۹ بودم و تا حدودی در جریان مشکلات ساکنان نقاط حاشیهای قرار داشتم، کار جهادی را از سال ۹۴ در این محدودهها شروع کردم. خودم به تنهایی مقابل خانههای افراد کمتربرخوردار منطقه میرفتم و رایگان از آنها آزمایش میگرفتم و جواب آزمایش را برای آنها میبردم. تمام تلاشم این بود که خاموش کار کنم و کسی متوجه کارهایم نشود، اما بسیجیان منطقه متوجه این موضوع شدند و از من خواستند تا کارم را بهعنوان یک گروه جهادی گسترش دهم و نام گروه را ثبت کنم.»
این کار جهادی که با خدمات آزمایشگاهی کلید خورده بود با اطلاعرسانی، به مرور تعداد نیروهای جهادی گروه بیشتر شد تا حدی که خدمات پزشکی، دندانپزشکی، روانشناسی و... را هم به آن اضافه کردند: «حالا با حدود ۳۶۰ نفر نیروی داوطلب نه فقط به روستاهای کمتربرخوردار منطقه، بلکه به مناطق و شهرهای دیگر هم سر میزنیم. مثلاً جاده امام رضا(ع) را روستا به روستا از نخستین تا آخرین روستا، روستاهای منطقه ۲۰، جاده ورامین و... حتی روستاهای استان خوزستان، کرمانشاه، لرستان، آذربایجان، زنجان و... سر زدهایم، اما همچنان روستاهای منطقه ۱۹ برای من از اولویت بیشتری برخوردارند و در این نقاط حضور فعالتری دارم.» بانی گروه جهادی یاس فاطمی ترجیح میدهد تعطیلات را همراه خانوادهاش در اردوهای جهادی بگذراند. قبل از کرونا علاوه بر تعطیلات آخر هفته در تعطیلات میانی هفته هم اردوهای جهادی را در نقاط محروم برگزار میکردند، اما کرونا کمی فعالیتشان را محدود کرد و اکنون حداقل یکبار در ماه راهی یک روستا میشوند: «گذراندن تعطیلات به این صورت برای من و همسرم که بیشتر کارهای تدارکاتی و پشتیبانی گروه را به عهده میگیرند و حتی فرزندان خردسالم به دلخوشی بزرگی تبدیل شده است و آن را با تمام علاقه انجام میدهند.»
- ارائه مشاورههای خواهرانه
«طاهره خانی» و «حمید خانی» ۲ خواهر، کارشناسان ارشد روانشناسی حاضر در این جمع هستند. داخل اتاقی، یکی از آنها کنار کودکی ۶ ساله نشسته و در حال گفتوگویی دوستانه با اوست و دیگری در گوشه دیگری از اتاق با بانویی جوان گپ میزند. حمیده، خواهر کوچکتر، در فضای مجازی با اقدامات گروه جهادی یاس فاطمی آشنا شده و با همراهی خوب خواهرش که تجربه بیشتری در حوزه روانشناسی دارد، برای فعالیت جهادی در این گروه عضو شده است:»همیشه دوست داشتیم در چنین فعالیتهایی حضور داشته باشیم. طی تعاملی کوچک با این گروه نظرمان جلب شد و از فروردین امسال رسماً همکاری با گروه را شروع کردیم. با توجه به اینکه در کلینیک و دفتر مشاوره مشغول کار هستیم، شرایط شرکت در اردوهای استانهای دیگر را نداریم، اما تا حد امکان در اردوهای مناطق محروم شهر تهران حضور پیدا میکنیم.».
- جانباز ۵۰درصد، شیفته خدمت داوطلبانه
کسی که در دوران دفاعمقدس ترکش خورده، کلیه و طحال و بخشی از رودهاش آسیب دیده، حضور هفتگی در گروههای جهادی برایشکاری ندارد. «محمد صفدری» با همان روحیه ایثار که هدیه سالها دفاع از این مرز و بوم است، از ۲ سال پیش همراه همسرش بهعنوان نیروی تدارکات و پشتیبان در گروه جهادی یاس فاطمی فعالیت میکند: «هرکاری از دستم بر میآید برای هرچه بهتر انجام شدن کارهای گروه انجام میدهم. معمولاً امکاناتی مانند حملونقل، وسایل مورد نیاز، هماهنگی و... را به عهده میگیرم.» برای گفتن از جنگ و مجروحیتش طفره میرود و به گفتن چند جمله کوتاه در این زمینه اکتفا میکند: «زمان جنگ ۲۰ ساله بودم و با بچههای محله نظامآباد داوطلبانه به جبهه رفتیم. هرچه آموختهام از جوانان ایثارگر آن سالهاست و حالا هم با همان آموزهها دوست دارم هرکاری از دستم بر میآید انجام بدهم و از خادمی همنوعانم لذت میبرم.»