همشهری آنلاین - مریم قاسمی: پیدا کردن دکتر «جیت سینگ سردار» ۷۰ ساله که بین مردم به «دکتر هندی» شهرت دارد، کار دشواری نیست. دکتر سردار، مهربان و مردمدار است. به منشی مطبش سفارش کرده که به بیماران نیازمند نوبت رایگان بدهد. مطب «دکتر هندی» همیشه و در هر ساعتی شلوغ است. بین ویزیت بیماران فرصتی به دست میآوریم و در یک گفتوگوی صمیمانه تلاش میکنیم با او بیشتر آشنا شویم.
آقای دکتر شما هم اوایل دهه ۵۰ و ۶۰ که کشور ما با کمبود پزشک مواجه بود همراه دیگر پزشکان هندی به ایران آمدهاید یا اینکه داستان چیز دیگری است؟
خیر، من در محلهای به نام چراغ برق، امیرکبیر کنونی متولد شدم. خانوادهام قبل از انقلاب به ایران مهاجرت کردند. پدرم تاجر سرشناس و بزرگی بود و جایگاه اجتماعی خوبی داشت. همیشه به من و برادرانم توصیه میکرد که درس بخوانیم و پزشک شویم. درست میگفت، چون آن زمان تعداد پزشکان کم بود. من به حرف پدرم گوش دادم و پس از گرفتن دیپلم، برای تحصیل در رشته پزشکی به هند رفتم و پس از تکمیل دورههای تخصصی، که بسیار سخت و طاقتفرسا بود، اوایل دهه ۵۰ به ایران برگشتم تا به قولی که به پدرم داده بودم، عمل کنم.
یعنی همان موقع که در ایران کمبود پزشک وجود داشت شما به کشور برگشتید.
بله، اما من رفته بودم که با تخصص و مهارت برگردم و به مردم خدمت کنم. درست است که دوران تحصیل را در مدارس هند گذراندم، اما بیشتر دوستانم بچههای بامرام محله چراغبرق بودند. اهالی زمانی که فهمیدند من در رشته پزشکی درس میخوانم و در آینده به دردشان میخورم، خیلی خوشحال بودند. همه این دلبستگیها و احساساتی که به اهل محل داشتم، دلیلی بود تا به ایران برگردم و بمانم. البته چند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی تعداد زیادی پزشک هندی وارد ایران شدند که برخی از آنها پس از گذشت چند سال و با وقوع جنگ تحمیلی به هند برگشتند.
شروع کارتان از کجا بود؟
طبق قانونی که برای فارغ التحصیلان رشته پزشکی وجود داشت، هرکسی باید چند سال را در خارج از شهر و در نقاط محروم و دورافتاده میگذراند. آن زمان قرعه کرمانشاه به نامم افتاد و سالها در بیمارستانی که بعدها نامش را امام خمینی(ره) گذاشتند، طبابت میکردم. بعدها در این شهر مطبی دایر کردم و مشغول کار بودم تا اینکه بعد از وقوع جنگ تحمیلی، مطب در بمبارانها از بین رفت و مجبور شدم به تهران برگردم.
باید برای جوانی که سالها تلاش کرده و درس خوانده تا پزشک شود خیلی سخت باشد که در چشم برهم زدنی مطبش را از دست بدهد. ناامید نشدید؟
پدرم خیلی کمکم کرد تا زیر بار این اتفاقها راه و هدفم را گم نکنم. پزشک که باشید نسبت به مردم وظیفه دارید. فرق نمیکند که داخل مطب باشید یا در بیابان. درست است که در آن زمان مطب همه داراییام بود، اما ذرهای از این اتفاق ناراحت نشدم. برای همین در دوران جنگ بهعنوان بهیار و پزشک در جبهه حضور داشتم تا رزمندهها را مداوا و مرهمی روی زخم هایشان بگذارم.
از دوران دفاعمقدس خاطرهای دارید که هنوز فراموش نکرده باشید؟
گاهی بالای سر رزمندهها که میرفتیم، صحنههای عجیبی میدیدیم. مثلاً رزمندهای که چند جای بدنش زخمی و خون از سر و رویش سرازیر بود، با این حال اشاره میکرد که اول به وضعیت دیگر رزمندهها رسیدگی کنیم. در جبهه بارها و بارها این نوع از خودگذشتگی را دیدم و حس غرور پیدا کردم. من ایرانیها را به خاطر همین مرام و اخلاقشان دوست دارم. من آن سالها همیشه در رفتوآمد از خانه به جبهه بودم و دوستی با رزمندهها درس بزرگی برای من داشت.
چند سال است که در شهرک ولیعصر(عج) مطب دارید. آیا جای دیگری هم مشغول هستید؟
فکر کنم که ۳۰ سال خدمتم در منطقه ۱۸ پر شده باشد. شاید برایتان جالب باشد که افرادی اینجا میآیند که پدر و پدر بزرگشان هم بیمار من بودهاند و حالا فرزندانشان را پیش من میآورند تا معاینهشان کنم. این آشنایی و ارتباطی که بین من و بیمارانم برقرار شده خیلی برایم باارزش است. خانهام در مرکز شهر است، اما هر روز از صبح تا ظهر در این مطب به بیماران رسیدگی میکنم و بعد از ظهرها در مطب خیابان هدایت، روبهروی بیمارستان امیراعلم هستم.
درطول این سالها، به قولی که به پدرتان داده بودید عمل کردید؟
بله، خوشبختانه خدا دوستان خوبی را در مسیر زندگیام قرار داد تا بتوانم وسیله کار خیر باشم. پدرم خیلی سفارش کرد که اگر روزی پزشک شدم، بیشتر پزشک مردم نیازمند باشم و به آنها کمک کنم. البته من ذرهای ناچیز در بین جامعه پزشکی هستم. دکتر «سید حسین حسینی»، مدیر درمانگاه بازرگان واقع در خیابان رجایی شهرک ولی عصر(عج)، تیمی از پزشکان نیکوکار تشکیل داده که مردم را رایگان ویزیت میکنند و حتی بعضی وقتها خودشان به خانه بیماران میروند تا آنها را مداوا کنند. من در برابر این جماعت خوب، کمترین کار را انجام می دهم.
درباره نوع پوششی که دارید صحبت کنید و بگویید مربوط به کدام فرهنگ است؟
این لباس و عمامهای که بر سر دارم مربوط به سنت و هویت اقوام «سینگ» در هند است. این قوم از ادیان خداپرست در هند است که طرفداران زیادی دارد و ما با پوشیدن این لباس و عمامه تلاش میکنیم که فرهنگ خودمان را حفظ کنیم نقاط مشترک زیادی با هم داریم.
آیا به فرهنگ ایرانی هم علاقه دارید؟
طبیعی است که علاقه داشته باشم. اصلاً یکی از دلایل ماندگار شدن من در ایران این بود که هند و ایران مشترکات زیادی در زبان و آداب و رسوم دارند. از سوی دیگر، آثار بهجامانده از فرهنگ ایرانیان بر فرهنگ هندیان در هزاره اخیر، انکارناپذیر است؛ هیچکدام از کشورها به اندازه ایرانیان بهصورت مستمر و پایدار در زندگی و فرهنگ هند تأثیر نگذاشتهاند. هند و ایران از قرنها پیش و زمانهای دور، روابط تاریخی و فرهنگی مستحکمی با یکدیگر داشتهاند. هیچجای دنیا نمیتوان نشانی همانند این دو تمدن کهن پیدا کرد.