وجود بعضی آدم‌ها در شهر نعمت است. افرادی که در قید ‌بند پول و ثروت نیستند و فقط به رضای خدا فکر می‌کنند. «محمد عمو محمدی» شهروند ۶۵ ساله ساکن نازی‌آباد نمونه خوبی برای این موضوع است. او از ۲۵ سال قبل یک کار عجیب را آغاز کرده که در شرایط کنونی که گرانی و تورم بر زندگی مردم سایه انداخته، فرهنگ نوع‌دوستی را به زیباترین شکل به نشان می دهد.

همشهری آنلاین _ رضانیکنام: پیدا کردن خانه عمو محمدی مثل آب خوردن است. چون بیش از ۴۰ سال از عمرش را اینجا گذرانده و چندین نسل از ساکنان محله، طعم غذا و کباب‌های خوشمزه او را در مغازه کوچکش چشیده‌اند. در بلوار شهید کارگرسامانی، بعد از چهارراه معروف به رضوان و در میان آپارتمان‌های نوساز، به خانه حاج آقا محمدی می‌رسیم که سه طبقه است. زنگ خانه را می‌زنیم، صاحبخانه و همسرش به رسم میزبانی جلو در می‌آیند و ما را به داخل دعوت می‌کنند.

 کسی پشت در این خانه نمی‌ماند

از آمادگی خانواده محمدی برای پذیرایی از مهمانان ناخوانده متوجه می‌شویم که آنها به این رفت و آمدها عادت دارند و از اینکه در طول روز چند خانواده سر زده به دیدنشان بیایند تعجب نمی‌کنند. داخل اتاق پذیرایی وسایل و امکانات ساده‌ای وجود دارد. کنار طاقچه دیوار اتاق، رادیو قدیمی و قاب عکس قدیمی جلوه می‌کند که گویا مربوط به دوران جوانی صاحبخانه است. «اکرم رضا بیگی» همسر حاج آقا محمدی و ضحی نوه دختری‌اش که تازه از خواب بیدار شده، روی مبل کنار دیوار می‌نشینند و سر صحبت را باز می‌کنند. چند دقیقه می‌گذرد که عمو محمدی از داخل آشپزخانه با یک سینی چای بیرون می‌آید. در این زمان مادر خانواده از اخلاق و رفتار همسرش تعریف می‌کند و می‌گوید: «محمدآقا درکارهای خانه مثل رفت و روب، خرید بیرون و پذیرایی از مهمان‌ها خیلی کمک می‌کند. از وقتی هم که باز نشسته شده و وقت آزاد بیشتری دارد، نمی‌گذارد دست به سیاه و سفید بزنم و ظروف غذا را خودش می‌شوید.» از اکرم خانم می‌پرسم در طول روز چند مهمان دارید؟ او لبخندی می‌زند و می‌گوید: «مهمان حبیب خداست. بنابراین تعدادش را هیچ‌وقت نمی‌شماریم. به سفارش حاج آقا در این خانه به روی هر بنده خدایی باز است و ما به قدر بضاعتمان از آنها پذیرایی می‌کنیم.»

 شروع ماجرا با ساختن یک طبقه خانه

حاج آقا محمدی، قاب عکس قدیمی روی طاقچه را برمی‌دارد و ماجرایی را تعریف می‌کند: «این عکس مربوط به دوران جوانی و زمانی است که با اکرم خانم، دختر خاله‌ام ازدواج کردم. ما با هم به نازی‌آباد آمدیم و در همین محله زندگی مشترکمان شروع شد. آن موقع مقداری پس‌انداز داشتم که با آن خانه خریدم و بعد در طبقه پایین یک مغازه کوچک کبابی باز کردم که رزق و روزی خانواده‌ام از آنجا بود.» همان موقع که زندگی محمدی پاگرفته بود و کسب و کارش هم رونق داشت اتفاقی می‌افتد که مسیر زندگی‌اش را عوض می‌کند. . عمو در این‌باره می‌گوید: «۲۵ سال پیش نامه‌ای از شهرداری به دستم رسید که با آن می‌توانستم یک طبقه دیگر روی خانه بسازم. اما واقعیتش دوطبقه خانه برای خانواده‌ام کافی بود و برای انجام این کار تردید داشتم. بنابراین تصمیم گرفتم پیش روحانی محل بروم و برای انجام این کار استخاره کنم. از قضا استخاره «خوب» آمد و من یک طبقه اضافه روی خانه‌ام ساختم. من به این یک طبقه احتیاجی نداشتم، همان ۲ طبقه قبلی هم زیاد بود. نمی‌دانستم با آن‌چه کار کنم. به همین دلیل پیش «حاج رضا انباردار» از اهالی محبوب و معتمد محله رفتم تا چاره‌ای پیدا کنم. حاج رضا گفت حالا که خانه را ساختی و به پولش احتیاج نداری به عروس و دامادهایی بده که سر پناهی ندارند. هم باقیات و صالحات است و هم این کار گره‌ای از مشکلات مردم باز می‌کند. از آن به بعد جرقه این کار به ذهنم خورد و نیت کردم که این واحد مسکونی را هرسال به‌صورت رایگان در اختیار زوج‌های جوان بی‌بضاعت بگذارم با اجاره یک صلوات.»

 با یک خانه شروع کردم به ۸ واحد رسیدم

درست است که سال‌ها از این ماجرا می‌گذرد، اما لذت و حس شیرین این روز برای خانواده محمدی مثل همان موقع تازگی دارد. شاید برایتان جالب باشد که آثار و برکات کار نیک و خیرخواهانه حاج آقا محمدی به مرور زمان نمایان‌تر شده است. او در طول این سال‌ها توانسته ۸ واحد مسکونی دیگر در نقاط مختلف محله نازی‌آباد خریداری کند و به همان نیت سابق صرف ایجاد سرپناه برای آغاز زندگی مشترک زوج‌های جوان آبرومند و بی‌بضاعت کرده است. البته اتفاق دیگری هم افتاده چون برخی افراد خیر و نیکوکار تهران تعدادی واحد مسکونی در اختیارش گذاشته‌اند که با اجاره یک صلوات در اختیار زوج‌های جوان قرار دهد.

 حاج آقا محمدی کنار همسر و نوه‌اش روی مبل می‌نشیند و می‌گوید: «یک وقت فکر نکنید که آدم میلیاردری هستم. نه. من همان محمد کبابی‌ام با همان موتور قراضه که قسطی از گمرک خریدم و از زندگی در همین خانه کلنگی و قدیمی لذت می‌برم. چراغ روشن این خانه‌ها را که می‌بینیم از برکت وجود همین زوج‌های جوان است. قصد دارم تا زمانی که زنده هستم این کار را ادامه دهم و به دیگران نیز سفارش می‌کنم که در شرایط کنونی جامعه که تورم و گرانی وجود دارد. هوای مستأجرها به‌ویژه جوان‌ها را داشته باشند. معامله با خدا همه‌اش سود است. از هر دستی بدهیم از همان دست چند برابرش را پس می‌گیریم.»

پلی به سوی خانه‌دار شدن

محمدی برای اجاره دادن رایگان و صلواتی خانهها به زوجهای جوان هیچ شرط و شروطی نمیگذارد. همسرش در این زمینه میگوید: «از خدا خواستیم هر خانوادهای که مستحق هست، جلو راهمان قرار گیرد تا در این خانهها ساکن شدند. برای اینکه نوبت به زوجهای بیشتری برسد، هر واحد را یکساله به آنها اجاره میدهیم. من اکنون احساس میکنم که ۶۰ فرزند دیگر دارم. در این سالها ۳۰ زوج جوان در این خانهها ساکن شدهاند که مثل فرزندانم هستند و هنوز با ما رفتوآمد دارند.» محمدی دو فرزند دختر دارد، آنها هم مانند پدر و مادرشان دوست دارند در کارهای خیر مشارکت کنند. وقتی از نزدیک میبینند مردم برایشان دعای خیر میکنند، احساس خوبی پیدا میکنند. اکرم رضا بیگی، مادر خانواده در این زمینه میگوید: «فرزندانم ما را به این کارها تشویق میکنند. وقتی زوجهای جوان خانهدار میشوند، آنها خیلی خوشحال میشوند، انگار این اتفاق برای یکی از بستگان و خانواده خودمانمان پیش آمده است. همین که دغدغه مالی زوجهای جوان را در ابتدای زندگی کم میشود و با آرامش و خیال راحت زیر یک سقف میروند لذتبخش است.» از زمانی که حاج آقا محمدی تصمیم گرفته که واحدهای مسکونیاش را صرف اسکان زوجهای بیبضاعت کند، رزق و روزیمان بیشتر شده و زوجهای جوان بسیاری مهمان این خانه شدهاند.»

اول کار خیلی ترسیده بودم

از او میپرسم آیا همسرتان راضی بود و گلایهای نداشت؟ محمدی در پاسخ از شرطی که همسرش در این زمینه برایش گذاشته میگوید: «اولش حسابی ترسیده بودم. فکر میکردم شرطی بگذارد که سخت باشد و نتوانم انجام دهم. اما همسرم گفت در صورتی به این کار راضی میشود که طبقه دوم خانه را هم به زوج دیگری بدهد تا کمکی باشد در ابتدای زندگی. از شنیدن این شرط آنقدر خوشحال شده بودم که نگو و نپرس. انگار بال در آورده بودم. طولی نکشید که زوج دیگری همسایه ما شدند.»