سروش جنابی/ دبیر تحریریه: ماه مبارک رمضان در تهران قدیم که از راه میرسید حال و هوای شهر و ساکنانش دگرگون میشد؛ تو گویی مهمانی گرانقدر در راه است که باید در استقبال، پذیرایی و بدرقهاش سنگتمام گذاشت؛ بدینترتیب، همه از پیر و جوان و حاکم و رعیت به تکاپو میافتادند و حال و روزشان را با الزامات این ماه تدبیر میکردند. پس، خوردن و آشامیدن و پوشیدن و گشتن یکسره رنگ و لعابی متفاوت از دیگر ایام میگرفت و یک شهر و ساکنانش در شهری رمضانی ممزوج و ذوب میگشتند. اما این دگرگونی احوال در چند ساحت اتفاق میافتاد.
اول از همه، تدارکاتی برای استقبال از رمضان صورت میگرفت. اهل خانه بهویژه زنان بنشن و آرد و رشته و کشک و زردچوبه و آنچه درخور سفره سحر و افطار و قوتبخش ساعات روزهداری یا سفرههای افطار مهمانی بود، تهیه و ذخیره میکردند. بانوان چادر عبایی، بلندتر از چادر معمول، و روبنده از بقچه بیرون میآوردند و مردان سر و صورت پیرایش و جامه نو به تن میکردند.
در وهله بعد، رفتارها و مناسبات باارزشهای معنوی این ماه در تناسب قرار میگرفت. حجب و حیا بر آدمها غلبه میکرد و معنویت بروز و ظهور بیشتری مییافت. رعایت حال دیگران از واجبات شمرده میشد تا حدی که ترددهای عصرگاهی را کاهش میدادند مبادا مزاحمتی برای استراحت روزهداران ایجاد شود یا کاسبان کفه ترازو را در توزین کالا به نفع مشتری سنگین کرده با ارزانفروشی در ثواب معنوی این ایام شرکت میجستند. همینطور دورهخوانی قرآن و مجالس وعظ و تعزیه رونق میگرفت. هرکسی به وسع خود سفره اطعام میگشود و برای سیر کردن نیازمندان از هم پیشی میگرفتند.
و بالاخره آنچه در شهر علنی میگشت، رونق زندگی شبانه بود که در آن دوران، غیرمعمول تلقی میشد. دیگر صدای طبالها پس از تاریکی هوا به گوش نمیرسید که «برچین! برچین!» بلکه به جای آن، آوای مؤذنان و چاوشیخوانهای محله و طشتزنی همسایهها و بعدها صدای توپ سحر و افطار شنیده میشد. حکومتها منع تردد شبانه را تعلیق و تا حد امکان روشنایی معابر را تأمین میکردند. بساط شبانه معرکهگیری، مسئلهگویی و فروش خنزر و پنزر و ظروف و حتی کتاب برپا میشد و مردم تا پاسی از شب به گردش و تفریح مشغول میشدند.
از پیش گفتهها چنین برمیآید که تکاپو برای ماه رمضان و حال و هوای تهرانیها در آن ایام همسنگ نوروز بوده است و این ممکن نبود جز آنکه آیین روزهداری در باور مردم بهعنوان یک فرهنگ ریشه دوانده و نهادینه شده باشد. اینکه تمامی این آیینها و تحول در تعاملات و مراودات روزمره کاملاً خودجوش و مردمی برگزار میشد، در همین مفهوم ریشه دارد. پربیراه نیست که گفته شود با این توضیح و دلایل طهران کاملاً رمضانی میشد.