می‌خواهیم تاریخچه جوادیه را مرور کنیم، اما باید ابتدا یک فلش‌بک بلند بزنیم به ده‌ها سال پیش، روزگاری که ناصرالدین شاه قاجار بیست و یکیمن سال پادشاهی پر حاشیه‌اش را تجربه می‌کرد. آن زمان، جنوب تهران خندقی بزرگ داشت که مرز جنوبی پایتخت را مشخص می‌کرد، شاه قاجار دستور داد این خندق را پر کنند تا وسعت طهران بیشتر شود و ادامه ماجرا.

همشهری آنلاین _ رضا نیکنام : طبق روایات کتاب «ٍتاریخ تهران» آن زمان دستور پادشاه قاجار خیلی زود محقق شد و خندق‌ها پر شدند. به همین‌ترتیب، در محل خندق‌های پر شده یک خیابان و یک میدان بزرگ شکل گرفت، خیابانی و میدانی که امروز به «شوش» معروف است و در شمال منطقه ما قرار دارد. برای ورود مردم به شهر، یک دروازه هم نصب کردند که بین مردم به «دروازه غار» معروف شد.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا ببینید

حکومت پهلوی اول، بدون در نظر گرفتن چشم‌انداز کشور در سال‌های بعد، دستور داد مواد اولیه غربی و آمریکایی از طریق راه‌آهن وارد ایران شود، اطراف راه‌آهن نیز کارخانه‌سازی را آغاز کردند تا مواد اولیه بدون فوت وقت وارد چرخه تولید شوند. پس از آنکه صدها نفر در کارخانه‌های اطراف راه‌آهن مشغول کار شدند، محله‌هایی اطراف کارخانه‌ها شکل گرفت که امروز هسته اصلی منطقه ١٦ را تشکیل می‌دهد؛ محله‌هایی مانند نازی‌آباد که نخستین تجربه شهرسازی مدرن ایران است.

مدتی پس از این تغییر و تحولات، محله جوادیه هم در حال شکل‌گیری بود که برخلاف بسیاری از محله‌های قدیمی تهران، با حساب‌وکتاب ساخته شده است، همین امروز هر کس در جوادیه قدم بزند، نظم پنهانی را می‌بیند که در بیشتر معابر این محل وجود دارد، خیابان‌ها بیشترشان ماشین رو هستند و به یکدیگر راه دارند و همین دو موضوع، اصلی‌ترین قواعد شهرسازی آن زمان بوده است.

روزی روزگاری جوادیه تهران دهه‌ ۴۰

پس از شکل‌گیری جوادیه، بسیاری از کارگران شاغل در راه‌آهن، سیلوی تهران و کشتارگاه در این محل اقامت کردند. برخورد خرده‌فرهنگ‌های متعدد وتراکم جمعیت، موجب شد که برخی این محله را ترک کرده و افراد مهاجر که بعضا از شمال غربی کشور به تهران کوچ کرده بودند، در جوادیه ساکن شوند، به گونه‌ای که این محله نسبتا بزرگ در میان تمامی محلات تهران آن روزگار، زبانزد خاص و عام شود. به هر شکل، جوادیه ساخته شد و بسیاری از هموطنانمان را تهرانی کرد. زندگی در این محل جاری بود تا آنکه سیل سال ١٣٤٠، همه‌چیز را ویران کرد و خاطره تلخی را برای اهالی جوادیه به وجود آورد.

طغیان نهر فیروزآبادی و سیل بزرگ

بهار سال ١٣٤٠، بسیار پربارش بود؛ آنقدر که نهر بزرگ فیروزآباد را به طغیان واداشت. سیل بزرگ از نهر فیروزآباد سربلند کرد و با شتاب به سوی خانه اهالی جوادیه روان شد. آن زمان جوادیه پلی داشت که این محل را به محله‌های مرکزی تهران وصل می‌کرد؛ نخستین طعمه سیل جوادیه همین پل خاطره‌انگیز بود که تخریب شد و از بین رفت. طعمه بعدی سیل، خانه اهالی این محل بود که یکی پس از دیگری زیر آب می‌رفت و چون خانه کارگران از مصالح نامرغوب‌ ساخته شده بود، خانه‌ها هیچ مقاومتی از خود نشان نمی‌دادند و به کوچک‌ترین اشاره آب، ویران می‌شدند.

این سیل بسیاری از مردم محله را آواره کرد و صدها نفر را از بین برد. این در حالی بود که دولت «علی امینی» قدرت داشت و کشمکش بین او و دیگر اربابان قدرت دربار پهلوی، مردم را به ستوه آورده بود. کمبود نان و گرانی کالاها برای همه مردم دشوار بود، اما اهالی حادثه‌دیده جوادیه تلخی آن روزگار را بیشتر می‌چشیدند. در نهایت، کار به جایی کشید که اهالی جوادیه علیه امینی راهپیمایی کردند و این شعار را فریاد زدند : «دکتر امینی! برخیز و بنگر، ‌آب گرون، نون گرون، ‌الله اکبر...» این شعار دستاویزی برای هفته‌نامه فکاهی «توفیق» شد تا با چاپ کاریکاتور امینی و مردم تجمع‌کننده در خیابان‌ها، به این موضوع بپردازد.

همت دانشجویان دانشکده‌فنی تهران برای ساخت پل

جنبش دانشجویی که در سال‌های پس از شهریور ١٣٢٠ شکل گرفته بود، ١٦ آذر سال ١٣٣٢ به‌سختی سرکوب شد. پهلوی دوم همواره از دانشجویان در هراس بود و هر نوع تشکلی را که میان دانشجویان شکل می‌گرفت، با دستگیری اعضا به قولی مهار می‌کرد.

اما سال ١٣٤٠ دانشجویان فرصت را مناسب دیدند تا خودی نشان دهند. به دلیل اختلاف‌های دولت امینی که حکومت پهلوی راضی به صدراتش نبود، اختلاف‌های دربار روزبه‌روز بیشتر شد و همین کشمکش بهترین فرصت برای دانشجویان بود تا در دسته‌های سازمان‌یافته به کمک اهالی جوادیه بروند.

دانشجویان رشته پزشکی و پرستاری درمان مجروحان را برعهده گرفتند، این در حالی بود که امکانات پزشکی بیمارستان‌ها در آن سال‌ها در تهران تعریف چندانی نداشت و حوالی جوادیه و راه‌آهن، محل درمانی قابل اتکایی وجود نداشت. دانشجویان رشته داروسازی، کمک‌های شایانی به مردم جوادیه کردند و بسیاری از مرگ رهایی یافتند. ارتباط میان مردم و دانشجویان مسلمان، بسیار صمیمی بود و اهالی آذری‌زبان جوادیه با گفتن «الله‌ساخلاسن» از آنان تشکر می‌کردند.

جمع آوری هزاران تن گل و لای از بستر نهر فیروزآبادی

با این همه، تخریب پل جوادیه موجب شده بود امکان کمک‌رسانی به حداقل برسد، ولی دانشجویان دانشکده فنی پذیرفتند که پل ارتباطی را بازسازی کنند، تا آن وقت امکانات پل‌سازی و اجرای نقشه آن از سوی مهندسان خارجی صورت می‌گرفت، اما دانشجویان درصدد برآمدند تا این انجام دهند. برای انجام این کار، ابتدا نیاز به لایروبی بود و با امکانات آن موقع، این کار به‌سختی صورت می‌گرفت، اما اراده دانشجویان موجب شد تا هزاران تن گل‌ولای از بستر نهر فیروزآباد به سوی جنوب حمل و پل، آماده بازسازی شود.

دولت امینی که نظاره‌گر کار دانشجویان بود، ساخت پل را بعید جلوه داد و از دولت‌های خارجی استمداد جست، اما دانشجویان رشته معماری، این مهم را به انجام رساندند و دو دهنه پل محله جوادیه را به خیابان شوش و ابتدای راه‌آهن متصل کردند و با برپایی نماز جماعت و شرکت مردم، مرهمی بر زخم عمیق مردم محروم منطقه جوادیه‌ گذاشتند. این در حالی بود که دربار و دولت امینی تنها نظاره‌گر این همه فعالیت مردمی و دانشجویان بودند.

‌پلی که گرچه نیست‌، اما هنوز خاطره‌ساز است

پلی که دانشجویان دانشکده فنی ساختند، سال‌ها بعد در جریان اجرای پروژه های شهری تهران از بین رفت و البته جای خالی‌اش همیشه احساس می‌شد؛ چرا که هم برای دسترسی‌های محلی مناسب بود و هم بخشی از هویت جوادیه شده بود، به همین دلیل، مدیریت شهری در سال‌های اخبر تصمیم گرفت پل دیگری را در این محل بنا کند. پل کابلی جوادیه‏ امروز سومین نماد تهران پس از میدان آزادی و برج میلاد است. حالا در این پل می‌توان خاطره‌های بسیاری را مشاهده کرد؛ خاطره آن پل زیبای قدیمی، آن سیل وحشتناک و همت بلند دانشجویانی که با دست خالی پل ارتباطی مردم را در جوادیه ساختند.

برچسب‌ها