تماشاگری که حدود 28 سال پیش با جنگ ستارگان و نبرد لرد تاریکی یعنی «دارت ویدر» و امپراتوریاش با گروه جدای از «اوبی وانکنوبی» تا «لوک اسکای واکر» آشنا شد و در قسمت بعدیاش (که ناگهان گفتند پنجمین بخش است) یعنی «امپراتوری ضربه میزند» دریافت که «دارت ویدر» در واقع پدر لوک و پرنسس لیا و نام واقعیاش «اناکین اسکای واکر» است و در قسمت بعد از آن یعنی «بازگشت جدای» (که آن موقع فکر میکرد آخرین قسمت است، ولی از خود سؤال میکرد چرا شماره شش بر آن خورده است) بالاخره دید که لوک، پدرش یعنی دارت ویدر را به اصلیتش که اناکین بود، بازگرداند و باعث شد علیه امپراتور تاریکی یعنی لرد سیث بشورد و او را نابودکند، ضمن اینکه خودش نیز از بین رفت، ولی روحش از دام قسمت تاریک نیرو رها شد و رستگار گشت.
15سال بعد شنیده شد که جرج لوکاس(خالق فیلمهای «جنگهای ستارهای») قصد دارد با سه گانهای دیگر به ماجراهای پیش از قسمت اول که حالا دیگر قسمت چهارم محسوب میشد، بپردازد. پس روشن شد که چرا قسمت آخر با شماره شش نامیده شده بود. دو قسمت «اپیزود یک: تهدید شبح» و «اپیزود دو: حمله کلونها» در سالهای 1999 و 2002 روی پرده رفت و بالاخره تابستان سال گذشته انتظارها به پایان رسید و فیلم آخر یا قسمت سوم که دقیقاً حوادث قبل از فیلم اول را نشان میدهد به نمایش درآمد. فیلمی که اغلب منتقدان را به تجدیدنظر در دیدگاههای خود نسبت به «جنگهای ستارهای» واداشت. آنها که تا قبل از این، مجموعه «جنگهای ستارهای» را حداکثر یک سری فیلمهای با جلوههای ویژه خیرهکننده میدانستند، حالا دیگر به آن نگرشی اسطورهای پیدا کردند و وجوه فلسفی از درونش بیرون آوردند.واقعاً هم قسمت سوم «جنگ ستارهای» خیلی جای بحث و بررسی دارد.این بخش مانند تکه آخر یک پازل، آنچنان سایر قطعات را کامل کرده و به آنها معنی و مفهوم میبخشد که گویی بدون آن، حقیقتاً هیچ هستند. حکایت وجوه شیطانی و انسانی که در سوهای روشن و تاریک نیرو تعریف میشوند و داستان جنگجویانی به نام «جدای» که گویی عارفانی سلحشور و از خود گذشته هستند و برای نجات جهان از خباثت و شیطان صفتی میجنگند، معبدی دارند و برای عضوگیری قوانین و قواعد بسیار دشواری را در نظر میگیرند؛ قواعدی که انسان را به یاد عرفان شرق دور میاندازد. «یودا» یکی از استادان جدای در قسمت پنجم در حال آموزش به «لوک اسکای واکر» به او میگوید: «یک جدای هیچ گاه نباید خودش را در نظر بگیرد و اگر کار خوبی انجام داد نبایستی به آن ببالد».او همچنین در همین قسمت سوم به «اناکین اسکای واکر» که نگران مرگ همسرش است میگوید: «نباید از مرگ بترسی. مرگ خود جزئی از زندگی است. باید هر چه که برای تو تعلق و وابستگی نسبت به این دنیا ایجاد میکند را از خود دور کنی. این تعلقات تو را به انحراف میکشاند.» و همین تعلقات و وابستگیهاست که سرانجام «اناکین» را به سوی تاریک نیرو کشانده و به «دارت ویدر» تبدیلش میکند.
سوی تاریک نیرو در هیچ حالتی، جنگجویان «جدای» را رها نمیکند. نکته جالب اینکه همه آنها که سران سوی تاریک نیرو شدند، لقب دارت یا کنت گرفتند از «دارت مول» در قسمت اول تا «کنت دوکو» در قسمت دوم و خود «دارت سیدیوس» که لرد سیث است، همگی زمانی «جدای» بوده و فریب سوی تاریک نیرو را خوردند که به آنها وعده قدرت بیشتر و عمر جاودانی داده بود. (شخصاً امیدوارم که جرج لوکاس یک سهگانه دیگر درباره ماجراهای قبل از اپیزود یک بسازد. خیلی جذاب است که ببینیم امثال دارت سیدیوس و کنت دوکو چگونه از «جدای» به لرد سیث تبدیل شدند). به هر حال «جنگهای ستارهای» جای بحث و فحص بسیاری دارد، خصوصاً وقتی بدانید جرج لوکاس به نوعی مرید «جوزف کمپل» بزرگترین اسطورهپرداز معاصر بوده است.
اما نکته جالب توجه دیگر قسمت سوم جنگهای ستارهای، به روز بودن وجه سیاسی آن است، شعارها و حرفهای «لرد سیث» و «اناکین» به هنگامی که در حال استحاله به «دارت ویدر» است، به شدت صحبتها و سخنرانیهای جرج دبلیو بوش و دار و دستهاش بعد از حادثه یازدهم سپتامبر را به ذهن متبادر میسازد. این تعبیر وقتی جدیتر شده و تبدیل به یقین میشود که صحبتهای جرج لوکاس در جشنواره کن به هنگام نمایش فیلم «جنگهای ستارهای– قسمت سوم: انتقام سیث» را مرور کنیم.
بسیاری از دیالوگهای فیلم عمدتاً درباره تبدیل دموکراسی به دیکتاتوری و استفاده سیاستمداران از جنگهای جعلی و سوءاستفاده از شعار دموکراسی برای افزایش قدرت خود است. لرد سیث چه در سنا و چه در صحبتهای خود با «اناکین» مدام تکرار میکند که ما میخواهیم دموکراسی را در سراسر جهان گسترش دهیم! و یا در جایی از «انتقام سیث»، اناکین اسکای واکر که در حال تبدیل شدن به «دارت ویدر» است به «اوبی وان کنوبی» میگوید: «شما یا با من هستید یا دشمن من». این عبارت دقیقاً بازتابی از اولتیماتومی است که بوش در سال 2001 داد و گفت: «در جنگ علیه تروریسم، شما یا با من هستید یا علیه من».جرج لوکاس در کنفرانس خبری پس از نمایش فیلم در کن خطاب به خبرنگاران گفت: «ما خودمان به صدام پول دادیم و او را مجهز به سلاحهای کشتار جمعی کردیم، اما هرگز فکر نمیکردیم که صدام روزی قرار است دشمن ما شود. ما به جنگ با ایران رفتیم و از صدام به عنوان نماینده خودمان استفاده کردیم. وقتی من در پایان جنگ ویتنام و در دوران نیکسن داستان نخستین «جنگهای ستارهای» را مینوشتم، بیشتر میخواستم موضوع تبدیل شدن دموکراسی به دیکتاتوری را به چالش بکشم. در آن دوران هنوز چیزی به اسم جنگ آمریکا و عراق وجود نداشت... اما تطابق آنچه ما در جنگ با ویتنام و عراق انجام دادیم واقعاً غیرقابل باور است».
فیلمساز مشهور آمریکایی از احساس ناخوشایند خود نسبت به خطر از دست رفتن ایدهآلهای دموکراسی آمریکایی گفت و افزود: «آنچه امروز در ایالات متحده رخ میدهد، درست شبیه وقایع درون فیلم است. البته گمان نمیکنم اوضاع به این زودیها درست شود و امیدوارم کشور ما دچار سرنوشت داستان فیلم من نشود».
در این روزهایی که دادگاه صدام برپاست و با کمال وقاحت در کیفرخواست آن حتی صحبتی هم از حمله و جنایات و کشتار صدام علیه مردم ایران نیست، چنین صحبتهایی میتواند حداقل برای برخی روشنفکران ما جالب باشد؛ روشنفکرانی که این روزها عجیب از قطار روشنفکری دنیا جا ماندهاند و بیشتر زمزمهگر باورهای کهنه گذشته هستند. اگرچه این اولین بار نیست که یک روشنفکر آمریکایی از واقعیات و حقایق امروز جاری در دنیا میگوید، مایکل مور جنجالی هم به هنگام دستگیری صدام در مقالهای تحت عنوان «بالاخره فرانکشتاینمان را دستگیر کردیم» نوشت: «آمریکا دوست صدام بود. ما عاشق صدام بودیم. ما او را مسلح کردیم. ما به او کمک کردیم که ایرانیها را با گاز شیمیایی نابود کند... این اولین بار نبود که ما از یک رژیم جنایتکار حمایت میکردیم. اصولاً ما دوست داریم نقش فرانکشتاین داشته باشیم. هیولاهای زیادی درست کردهایم: شاه ایران، سوموزای نیکاراگوئه، پینوشه شیلی و... و موقعی که دیوانهوار به جان مردم افتادهاند، بیتفاوت شده و یا خود را حیرتزده نشان دادهایم... ما صدام را دوست داشتیم چون حاضر شد به جنگ آیتالله برود. اطمینان حاصل کردیم که میلیونها دلاری که برای خرید اسلحه لازم داشت به دست آورد؛ سلاحهای تخریب همگانی. درست خواندید، او به این سلاحها مجهز بود. ما خوب میدانیم چون خودمان به او داده بودیم!!...».
تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۳۸۵ - ۱۵:۵۱
سعید مستغاثی: فیلم «جنگهای ستارهای: انتقام سیث» که ششمین فیلم این سری و در واقع قسمت سوم آن بود، تماشاگر علاقهمند را به نگاه تازهتری نسبت به این سری فیلمها وامیدارد.