با این حال، کمی عجیب است که سینمای اقتباسی در ایران، عملاً چیزی شبیه هیچ است.
جالب آن که پیش از انقلاب، هیچ سازمان، دفتر، مرکز و... در این زمینه فعالیت متمرکز نداشت و تنها روابط شخصی و علاقه عمقیتر کارگردانان سبب میشد با شناخت مناسب از آثار ادبیات داستانی نویسندگان هم نسل خود، آثاری چون گاو و تنگسیر را خلق کنند.
اما اکنون با وجود دفتر اقتباسهای سینمایی بنیاد فارابی، عملاً حرکت در این مسیر، متوقف شده است.
دو
اگر بخواهیم پنج فیلم پرفروش و تاثیرگذار سینمای جهان را نام ببریم، دستکم چهارتای آنها، اقتباسی خواهند بود.
فیلمهایی که یکی پس از دیگری، ابتدا در آمریکا، سپس در تمام دنیا، ذهن مردم را تسخیر کرده، به درآمدهای چند صد میلیون دلاری رسیدهاند.
رمز داوینچی و هریپاتر شاید مشهورترین این آثار در سالهای گذشته باشند، اما هالیوود دریافته است که سینمای اقتباسی بسیار پرسودتر و اثرگذارتر است و این راه را هر روز با توان بیشتری ادامه میدهد.
سه
ویرجینیا وولف میگوید: «قطار سینما با شتاب تمام در حرکت است؛ اما این قطار، هرگز به ادبیات نخواهد رسید.»
شاید به این سبب که عمر واژهها از تصویر بیشتر است و ماهیت انتزاعی پنهان در هر کلمه، هرگز به عینیت تصویر در مدیوم سینما، تن نمیدهد.
بنابراین سینمای اقتباسی، اگر چه سینمایی اثرگذار، پرفروش، ماندگار و... است، اما تنها سینماست و هرگز نمیتواند با مترادفهای ادبی خود برابری کند؛
«داشتن و نداشتن» همینگوی، «زوربای یونانی» نیکوس کازانتراکیس، «سبکی تحملناپذیر هستی» (بار هستی) میلان کوندرا و بسیاری دیگر از شاهکارهای ادبیات جهان، نمونههای مناسبی از این نابرابری ذاتیاند.
بنابراین، سینمای اقتباسی هرگز قرار نبوده و نیست که نیاز هستی را به کشف عمیق و آرام ادبی، کمرنگ سازد، بلکه تلاشی است برای تعمیر قطار.
چهار
اما قطار به هر حال، قطار است و میتواند مسافر حمل کند. سینما، هنری پولسازتر و گروهی است.
علاوه بر این، به لحاظ کمی، مدیومی قدرتمندتر و فراگیر است، بنابراین میتواند در برقراری ارتباط مخاطب – به ویژه در کشوری چون ایران که کتاب را نمیشناسد – با ادبیات و نویسندگان، بسیار یاریرسان باشد.
این کمک، اگر چه اثر فرعی و دور ذهنی برای سینمای اقتباسی است، اما در صورت تحقیق، در درازمدت، میتواند حتی شمارگان آثار را تغییر دهد.
آنچنان که کتابهای هریپاتر، و رمزداوینچی، پیش از آن که فیلمشان به موفقیت جهانی دست یابند، در ایران کمتر مورد توجه بودند؛ چه از جانب ناشران و چه از جانب خوانندگان.