این کارگردان گیلرمودل تورو بود. او به گونزالز توصیه کرد که فیلم او گرچه یک شاهکار سینمایی است ولی مدت زمان غیرعادی دارد. اما وقتی گونزالز موفق نشد دل تورو را در پشت تلفن قانع کند که امکان حذف هیچ سکانسی از فیلم وجود ندارد از او خواست تا به مکزیکوسیتی بیاید و به شکل حضوری تغییرات پیشنهادیاش را ارائه دهد. دل تورو فیلم را بر روی نوار ویدئو در شهر آستن تماشا کرده بود و گرچه در آن زمان از لحاظ مالی در شرایط بسیار بدی قرار داشت و باید پول هنگفتی را به آدمربایانی که پدرش را گروگان گرفته بودند میداد، با اولین پرواز خودش را به مکزیک رساند.گونزالز ادامه میدهد: روز بعد ناگهان با یک مرد میانسال چاق چشم آبی در مقابل در روبهروشدم که ظرف سه روزی که در آنجا بود همه غذاهای داخل یخچال را خورد ولی به من کمک کرد تا 8-7 دقیقه از فیلم را حذف کنم.
به این ترتیب فیلم Amores perros در ردیف بهترین فیلمهای غیرانگلیسی زبان تاریخ سینما قرار گرفت و باعث شد تا گونزالز برای آن نامزد دریافت جایزه اسکار شود.
دل تورو نیز در ادامه روند فیلمسازیاش دو فیلم پرخرج ولی جذاب هل بوی و Devil Backbone را ساخت که او را در ردیف کارگردانانی چون سامریمی و جان کارپنتر قرار داد. و باعث شد آلفونسو کوئارون دیگر فیلمساز مکزیکی نیز با فیلم Tu Mama Tambiein خیلی زود به عنوان یک فیلمساز مستعد مطرح شد این موفقیتها باعث شد تا گونزالز و کوئارون نیز مثل دل تورو فیلمسازی را در هالیوود ادامه دهند و بودجههای بیشتر ستارگان بزرگ را در اختیار داشته باشند. کوئارون با کارگردانی سومین قسمت سری فیلمهای هریپاتر به نام هریپاتر و زندان آزکابان لیاقتهای خود را اثبات کرد و امسال نیز با فیلم فرزندان انسان با بازی جولیان مور و مایکل کین و با هزینه 72 میلیون دلاری در جشنواره فیلم ونیز حضور داشت.
دومین فیلم گونزالز نیز به نام 21 گرم با بازی شون پن و نائومی واتس نیز چندین نامزد اسکار برای عوامل آن به همراه داشت و فیلم اخیر او به نام «بابل» با بازی برادپیت و کیت بلانچست از جمله شانسهای اسکار 2007 است. فیلم اخیر دل تورو نیز «لابیرنت پان» نام دارد که در جشنواره فیلم نیویورک مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. اما هر کدام از این سه کارگردان بزرگ اکنون یک لقب خاص در دنیای سینما دارند. دل تورو،«گوردو»، کوئارون «فلاکو» و گونزالز «ال نگرو» نامیده میشوند و در دنیای فیلمسازی پر تب و تاب امروز همچنان همکاریشان را حفظ کردهاند. در کنار این مکزیکی موفق، چند سینماگر دیگر نیز از این کشور حضور دارند که از آن جمله امانوئل لوبرکی فیلمبردار پرسابقه که سه بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده و رودریگو پریتو دیگر فیلمبردار سینمای روز جهان هستند.
اما سابقه آشنایی این سه کارگردان به اواسط دهه 1980 باز میگردد. زمانی که کوئارون و دل تورو برای اولین بار همکار شدند، در آن دوره کوئارون در سریال تلویزیونی A Hora marcada دستیار کارگردان بود و دل تورو فیلم کوتاه میساخت و مسئول جلوههای ویژه فیلمها بود. دل تورو ادامه میدهد: ما همیشه درباره یک جوان با استعداد به نام آلفونسوکوئارون صحبت میکردیم اما پس از مدتی دل تورو احساس کرد یکی از اپیزودهای سریال A Hora marcada شباهت زیادی به یکی از داستانهای استفن کینگ دارد و زمانی که از کوئارون در این باره سؤال کرد کوئارون تأیید کرده بود که به دلیل علاقه زیاد به کینگ، از یکی از داستانهایش استفاده کرده است!
اما گونزالز به راحتی پس از تایید شبکه تلویزیونی اصلی مکزیک به نام تله ویزا، برای کارگردانی یک سریال تلویزیونی انتخاب شد و تصمیم گرفت تا از آلفونسو کوئارون مشاوره بگیرد و کوئارون او را به سرصحنه فیلم آرزوهای بزرگ دعوت کرد. این سوابق باعث شده تا این روزها آنها از کارگردانان جوان مکزیکی که مستعد به نظر میرسند، نهایت حمایت را به عمل آورند. از جمله این کارگردانان باید به کارلوس الیگادز(ژاپن) و فرماندو ایمبک (فصل مرغابی) اشاره کرد و المپیک سال گذشته اولین جایزه سینماییاش را در جشنواره فیلم گوادالاخارا دریافت کرد. دل تورو در این زمینه میگوید: ما در ابتدای راه چندان به آینده امیدوار نبودیم ولی خوش شانس بودیم که تعدادی از تهیهکنندگان و کارگردانان قدیمی سینمای مکزیک از جمله فرماندو کامارا، لوییز گارسیا آگراز و آرتورو ریشتاین کار ما را پسندیدند.
اما هر سه کارگردان که نسل طلایی سینمای مکزیک به حساب میآیند، پاییز امسال فیلمهای خوبی را در برنامه اکران جهان دارند. فیلم «لابیرنت پان» دل تورو به تهیهکنندگی آلفونسو کائارون یک اثر رئالیستی است که ارتباط چندانی با ژانر مورد علاقهاش –ژانر وحشت- ندارد.
فیلم فرزندان انسان کوئارون در دسامبر اکران میشود و به عقیده منتقدان تمثیلی از زندگی سخت زندانیان گوانتانامو در دنیای آینده است که مهاجران جهان سومی بر سر ادامه بقا دردسرهای زیادی دارند. اما پرامیدترین فیلم، «بابل» از آلخاندرو گونزالز است که داستان آن در سه کشور مراکش، ژاپن و مکزیک میگذرد و گونزالز تأکید میکند که اگر همراه خانوادهاش 5سال قبل به آمریکا نمیآمد هرگز نمیتوانست این فیلم را بسازد، چرا که فیلم بازتاب درد و رنجهای او پس از این انتقال اجباری به فرهنگ و جامعهای نامانوس است.
نیویورک تایمز - 17 اکتبر