پیش از این البته مجید درخشانی، که از حاضران در اجرای جشنواره موسیقی فجر لطفی و گروه همنوازان بود، برخی از کارهای حسین علیزاده را بازنوازی کرده بود. اما به نظر میرسد با اجرای لطفی و البته برخی دیگر از کارهای علیزاده ما در موقعیتی قرار گرفتهایم که میتوانیم از آن به عنوان نهضت بازگشت یاد کنیم. [درخشانی به سنج زد؛پس از سی سال]
نگارنده سالها قبل در یادداشتی از عدم اجرای رپرتوارهای شاخص موسیقی سنتی ایران ابراز گله مندی کرده نوشته بود که چرا ارکستر ملی ایران به سراغ آثار نسل دیگری از موزیسین های ایرانی نمی رود و کارهای ارکسترال علیزاده، لطفی و مشکاتیان که سه چهره شاخص از موج نوی موسیقی در دو دهه 50 و 60 هستند را بازنوازی نمیکند.
آن سخن البته پاسخ درخوری نیافت و ارکستر ملی ایران که ماهیتا باید متناسب با نامش ( ارکستر ملی) و با توجه به این که از بودجه دولتی ارتزاق میکند، به موسیقی ارکسترال و افرادی که به نوعی در این حوزه وجههای ملی دارند، توجه کند، عمدتا در موسیقی دهه 30 و 40 باقی ماند و رپرتوارهای چهرههای شاخص آن دهه را اجرا یا بازنوازی میکند.
اکنون اما به نظر میرسد، جریان توجه به رپرتوارهای شاخص چهرههایی چون علیزاده و لطفی و مشکاتیان به شکلی خود جوش از سوی برخی از افراد و یا خود این افراد بازنوازی و اجرا میشود.
شاید بسیاری بر این نکته ایراد بگیرند که سی دی این اجراها با کیفیتی بهتر در دسترس است، اما اجرای گروه همنوازان شیدا و رضایتی که مخاطبان از شنیدن صحنهای و زنده این اجرا داشتند، نشان میدهد موسیقی خوب و محکم با ملودیهای مردافکن هر زمانی که اجرا شود، میتواند مورد توجه قرار گرفته و شنونده را راضی و سرحال کند. [بعد از سه دهه؛ اجرای صحنهای ایران ای سرای امید]
اگر از صدابرداری نه چندان قوی کار عبور کنیم( البته بخشی از این مشکلات به دلیل ساختار تالار وزارت کشور است که اصولا برای اجرای موسیقی مناسب نیست) که شفافیت و تفکیک صدای سازها را در آن کمتر میتوان متوجه شد، اما در کلیت و به رغم برخی ناهماهنگی ها در گروه نوازی، اجرای آواز در استانداردهایی بالا قرار داشت و محمد معتمدی توانست ظرفیتهای صدای خود را به خوبی در این اجرا به کار گیرد و از همه مهمتر محمد رضا لطفی هم نشان داد که دود هنوز از کنده برمیخیزد.
در شب دوم برخلاف معتمدی، که تمام همتش را صرف کرد تا به آواز شجریان در چاووش 6 وفادار بماند، شاه محمدی ضمن ارائه آوازی در خور تحسین و شنیدنی، فضای کلی آوازیاش را تا حدودی از آواز شهرام ناظری در چاووش 8 جدا و سعی کرد، هویت مستقل صدایش را هم انعکاس دهد. گروه امانا هماهنگ بود. اگر چه در اجرای صحنهای این گونه اشکالات طبیعی است و در نهایت آنچه که باید مورد ارزیابی قرار بگیرد کلیت کار است که اثر را شنیدنی و جذاب میکند که در این اجرا هم همین گونه بود.
دوم:نکته جالب توجه در این برنامه مواجه شدن با دو لطفی است، لطفی اول در بخش تکنوازی (بداههنوازی و بداهه خوانی نغمه اصفهان با همراهی تمبک محمد قوی حلم) که به رغم حس خوب مستتر در بداهه و صدای منحصر به فرد ساز(که متاسفانه در بروشور نوشته نشده بود از ساز دست ساخت چه استادی استفاده شده است) که به خوبی در نغمه اصفهان نشسته بود، خواندن لطفی به کار لطمه وارد ساخت و به نظر میرسید صدای لطفی، به خصوص در شروع خواندن( ضربی گفتم غم تو دارم) خسته و ناآماده است.
در تکنوازی هم برخی این مشکلات بروز و ظهور داشت و نشانمیداد ، دست یارای همراهی تام و تمام با ذهن نوازنده را ندارد. اگر بخواهیم این نکته را دقیقتر بشکافیم باید بگوییم دانش بداهه نواز در ذهن وی شکل میگیرد و این ذهن و ضمیر بداهه نواز است که به دلیل دارا بودن انبوهی از دادهها از ردیف موسیقی سنتی تا بسیاری از ملودیهای متنوع نواحی و بومی و حتی جهانی، سعی میکند حس و حال و دستان نوازنده را به خدمت بگیرد تا بتواند به بهترین وجهی ذهنیات نوازنده را روی ساز پیاده کند.
اگر تکنیک نوازندگی ، نوع و فشردگی تمرینات نوازنده به گونهای باشد که بین ذهن و ضمیر تناسب برقرار باشد و هرچه را ذهن پیش چشم میآورد، دستان هم به همان کیفیت و کمیت مورد نظر ذهن پیادهاش کنند، آنگاه میتوان گفت که شنونده یا مخاطب اجرایی کیفی را دیده و شنیده است. لطفی در بخش اول این اجرا و البته در لحظاتی بسیار کوتاه، نشان داد که چنین نیست و دستانش یارای ذهن پویای وی در بداهه نوازی را ندارد و از ذهن و ضمیرش عقبتر است.
شنونده انتظار داشت برخی مضرابهای پر و ریزی که لطفی در آلبوم چشمه نوش(هنگامی که خواننده و نوازنده به بخش نغمه اصفهان مرکب خوانی میرسند) مینواخت در این اجرا هم نمود داشته باشد.
جالب این که این وضعیت در بخش دوم (گروه نوازی ) تقریبا مشاهده نشد، یعنی برخی مضرابهای پر و ریزی که در قطعه ابتدایی چاووش 6 به گوش میآید و تکنیک و مهارت و توان خاصی میطلبد، به خوبی از سوی لطفی اجرا شد.
اما تمامی این نقاط ریز و جزیی سبب نمیشود که به احترام محمد رضا لطفی و مضرابهای جاندارش در هنگام بداههنوازی کلاه از سر برنداریم.
اجرای لطفی در بخش تکنوازی تاثیرگذار و همان چیزی بود که یک شنونده از بداهه نوازی انتظار دارد و انتقادات وارده، مقایسه کردن لطفی با لطفی است و نه فرد دیگر.