از سوی دیگر یک منتقد واقعی با تسلطی که بر رشته مورد نقدش دارد، نکات مثبت و منفی اثر را بیرون میکشد و هنرمند را متوجه اشکالاتش میکند. اینجا تعریف منتقد چیز دیگریست.
منتقد کسی است که سرکوب میکند. منتقد باید یک پشتوانه داشته باشد که بهمدد آن پشتوانه بتواند راه به جایی ببرد، اما در اینجا خیلی سلیقهای با موسیقی برخورد میشود و برای من سلیقه 4 نفر منتقد که صرفا در حال ابراز عقاید شخصی خود هستند، اعتباری ندارد.
این مسئله حمل بر آن نشود که من به نقد اعتقادی ندارم؛ هنری که نقد نشود در حال مرگ است. این است که من از نقدهایی که بر کنسرتم شد ناراحت نشدم؛ اما اگر منتقدی با پیشداوری و از پیش تعیین شده سراغ نقد برود، فعالیتش دیگر نقد نیست، بلکه مبارزه سیاسی است. من دوست دارم نقد محترمانه و تخصصی باشد. منتقد همراه هنرمند است نه مقابل او. من اکثر روزنامهها را میخوانم. در روزهای کنسرت و روزهای ابتدایی بعد از کنسرت نیاوران با چیزی بهنام نقد مواجه نشدم.
اما وقتی زمان سپری شد و آبها از آسیاب افتاد، نقدهای حرفهای دیدم. به نظرم نقدها در دل خود، پیشداوری داشت. از سوی دیگر خیلی از این منتقدان، این نوع حضور من روی صحنه را خودشان نشنیده بودند و درگیر این موسیقی نبودهاند، به همین خاطر این موسیقی برایشان شوکانگیز بود.
من طرفدارهای متفاوتی دارم در طول این سالها که کار کردهام. در کنسرت نیاوران طیفهای مختلفی با توقعهای مختلف آمدند؛ اما من فقط بخش آخر زندگیام را روی صحنه ساز زدم. با این وجود به هر کس که برخوردم، از کنسرت راضی بود. در ادامه این کنسرت ما ویدئوی آنرا هم منتشر کردیم که آن هم نتایج خوبی به ما بازگرداند.
هرگز با یکبار تماشای کنسرت شما قادر نیستید درباره آن قضاوت کنید. حتی برای من که یک حرفهای هستم این کار غیرممکن است. فکر میکنم حالا وقت نقد کردن است. وقتی چندبار دی وی دی را تماشا کردند، قضاوت بهتری خواهند داشت.