همشهری آنلاین - پریسا نوری: در این باغوحش ابتدا قفس بزرگ از انواع پرندگان بود و کم کم یک میمون و چهار شیر نر و ماده از کوههای شیراز (دشت ارژن)، سه ببر از مازندران و یک یوز و سه پلنگ از جاجرود و پنج خرس از دماوند به جمع حیوانات آن اضافه شد. همچنین دختر فتحعلی شاه، زن آقاخان محلاتی (رئیس فرقه اسماعیلیه) که مقیم بمبئی بود هم از هندوستان ۳ فیل و یک کرگدن برای نوه برادر خود ناصرالدین شاه هدیه فرستاده بود که در باغ وحش نگهداری میشد. مردم از این باغ وحش استقبال کرده و روزهای تعطیل به تماشای فیل و شیر و میمون و سایر حیوانات باغ وحش میرفتند. حتی خیابان سعدی فعلی کمی پایینتر از لالهزار به همین دلیل تا مدتها خیابان «باغ وحش» خوانده میشد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
اولین قربانی باغ وحش تهران که بود؟
به نوشته روزنامهها در ۱۶۰ سال پیش باغ وحش لالهزار یا مجمع الوحوش ناصری باعث کشته شدن یک نفر شد. روزنامه دولت علیه ایران، نخستین سندی است که دراینباره توضیح می دهد: «در بیرون دروازه دولت باغیست مشهور به لاله زار که ابتدا قفس بزرگی در میان آن باغ ساختند و از هر جنس طیور در میان آنها رها کردند که برای سیر و تماشای عموم ناس آن باغ و قفس باز است و کسی را از سیر آن منع نیست. سه سال قبل، علاوه بر قفسی که از برای طیور ساخته شده است، قفسی دیگر، نزدیک آن، از برای بعضی از وحوش تعبیه کردند و این قفس که مسکنسباع (درندگان مانند گرگ، شیر، پلنگ و...) است. حیواناتی را که در این قفس گذاشتند به هیچ نوع قید و زنجیری نیستند، بلکه در نهایت آزادی و به اختیار خود حرکت میکنند. غذای این وحوش گوشت خام گوسفند است که در شبانه روزی دو نوبت، دو نفر موکل مخصوص که مراقب حیواناتند و از آنها به ایشان تا کنون آسیبی نرسیده در قفس را باز کرده و طعمه هر یک از حیوانات را به اندازه خود در روی خاک به پیشش میاندازند. مگر سال گذشته که یک نفر مستحفظ جدید «حسن» نام که مبتلا به مرض غش بود و عادت به احوال درندگان نداشت، روزی که در قفس را از برای دادن طعمه باز کرده بودند، ببری غفلت کرده از در بیرون آمده، حسن را گرفته بر زمین انداخت و قصد جان او را کرد. سایر مستحفظین به زحمت زیاد او را از دست ببر مختلص ساختند. ولی چون زخم زیاد از پنجههای ببر بدو رسیده بود، پس از بیست روز مرد.»
وقتی شاه برای شیرش راه شوسه و خط تلگراف کشید
پس از مدتی ناصرالدین شاه که علاقه بسیاری به نگهداری از حیوانات وحشی داشت، در قسمتی از قصر خود در دوشان تپه، باغ وحش یا به قول خودش شیر خانه ای ساخت تا در آن از حیوانات مختلف نگهداری شود و آن چه در باغ لالهزار وجود داشت به همراه سایر تجهیزات به دوشان تپه انتقال دادند.
از صدقه سر شیرها و حیواناتی که در دوشان تپه نگهداری میشد تهرانیها برای اولین بار در دوره ناصری صاحب نخستین جاده شوسه شدند چرا که شاه آن قدر به حیوانات از جمله شیرهایش علاقه داشت که دستور داد جاده شوسهای از تهران تا دوشان تپه زده شود تا هر وقت دلتنگ شیرهایش شد بدون معطلی خود را به عزیزدردانههایش برساند.
اولین شاه فرنگ رفته از هر فرصتی برای دیدار از شیرهای محبوبش در دوشان تپه استفاده میکرد. در نخستین روزهای محرم، یکی از شیرهای باغ دوشان تپه، تولهای زایید چون شاه در شهر گرفتار برگزاری عزاداری در تکیه دولت بود، نتوانست از زائو و بچهاش دیدن کند و توصیه کرده بود چاپارها هر نیم ساعت به نیم ساعت باید شاه را در جریان احوال شیر قرار دهند اما از آن جا که بهمن ماه بود و برف سنگینی راههای ورود به دوشان تپه را سخت و دشوار کرده بود در نتیجه از سرعت رفت و آمد چاپارها کاسته شده و رفت و آمد سریع امکان پذیر نبود.
در این هنگام شاه فرمان همایونی مبنی بر کشیده شدن یک رشته سیم تلگراف از ارگ به دوشان تپه را صادر کرد. در نتیجه سیم تلگرافی از ارگ تا آلونکی در مقابل قفس شیر در دوشان تپه کشیده شد. به محض اینکه کار سیم کشی به پایان رسید، متصدی مربوطه طی تلگرافی به ناصرالدین شاه اطلاع داد: «کار به پایان رسید!» اما جوابی که از شاه دریافت کرد: «حال شیر خوب است؟» متصدی در کمال ناباوری پاسخ داد: «به حمدالله حال حیوانها خوب است.» وقتی تلگراف به حضور شاه رسید وی چنان بر آشفت که متصدی تلگراف را به دشنام و ملامت گرفت: «شیر حیوان نیست. حیوان کسی است که او را حیوان خطاب میکند.» همین جمله برای تلگرافچی کافی بود که بداند از کار برکنارخواهد شد و همین گونه هم شد.