همشهری آنلاین - زکیه سعیدی : خیابانی که اینروزها خانههای قد و نیم قد آپارتمانی و کوچه طویل و پر پیچوخم جای آنها را گرفتهاند و تداعی این تصویر برای اهالی بیشتر شبیه یک افسانه یا خاطره فراموش شدهاست. خیابان جیحون در روزگاری بهجای این همه سروصدا، ترافیک و بوق از کله سحر تا پاسی از شب، میزبان طحافها و گاریچیها و اهالی بود که همه باهم به قولی آشنا بودند و روزگاری که در حافظه شفاهی اهالی حک شده است.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
خانه ٦٠٠٠ هزار تومانی
«مجتبی حقی» از اهالی قدیمی خیابان جیحون که از سال ١٣٣٢ در خیابان ساکن است با یادی از خاطرات قدیمی تعریف میکند : «قدیمها، رابطه مستاجر و صاحبخانه مثل امروز سرد و بیروح نبود. بیشتر روابط دوستانه بود حتی وقتی مستاجر جابجا میشد، صاحبخانه از این وضعیت ناراحت میشد و بیشتر جابجایی مستاجران برای خرید خانه یا ماموریت کاری بود. همراه خانواده در حوالی خیابان لشکر زندگی میکردیم، بعد از مدتی جابجا و در خیابان هاشمی ساکن شدیم. اما متاسفانه سر خیابان گاوداری بود و وجود حشراتی مثل کنه ما را آزار میداد. چند بار به شهرداری وقت آن دوره اعتراض کردیم، اما راه بهجایی نداشت به همین دلیل از هاشمی به سمت بالا خیابان جیحون نقل مکان کردیم. آن موقع من با ٦٠٠٠هزار تومان خانه خریدم. در واقع با چیزی کمتر از پول یک جفت جوراب در روزگار فعلی صاحبخانه شدم. »
بازار میوه و تره بار کارون شرکت برق بود
قدیمها مثل امروز همه اسباب و امکانات اولیه زندگی حاضر و آماده نبود اما در عوض دلخوشیهای مردم ساده اما ارزشمند بود. «علی موسوی» از دیگر اهالی خیابان جیحون از ماجرای ورود برق به خانههای اهالی تعریف میکند : «همین میدان میوه و تره بار کارون شرکت برق فروزان و یک کارخانه خصوصی بود. هرکدام از اهالی وسع مالی خوبی داشت خانه اش را برق کشی میکرد و بقیه هم از چراغ نفتی استفاده میکردند تا اینکه برق دولتی از راه رسید و همه خانهها برقکشی شدند. »
آقای موسوی از روزهای تهیه آب مصرفی و راهی شدن اهالی تا نواب برای دسترسی به آب میگوید : «برای تامین آب مصرفی روزانه و ذخیره آن در معماری بیشتر خانهها حوض و آب انبار طراحی میشد. البته آب این حوضها و انبارها از نهرهای کوچه وارد خانه میشد و بانی تقسیم اش هم میرابها بودند که گاهی با آنها کلکل میکردیم. منبع اصلی آب خیابان جیحون هم در خیابان نواب بود که اغلب برای روانه شدن آب به این سمت راهی همین خیابان میشدیم. »
رودخانه قاطرکش خیابان جیحون
بیشتر این محدوده مطلق به امیر الملک خانی بود که صاحب بیشتر املاک و اراضی این محدوده بود. آن زمان در محدوده کن و سولقان رودی بود که در ان یک قاطر افتاد و مرد و این رود به رود قاطرکش معروف شد که انتهای آن به خیابان قصر الدشت و بوستان رضوان میرسید. موسوی این را تعریف و ادامه میدهد : «بعد از مدتی که دولت املاک این امیرخان را ضبط و توقیف کرد و مسیر رودخانه را به سمت خیابان جیحون تغییر داد. همه به این زمینها میگفتند املاک بندازه یا توقیفشده است. »
دستفروشان پرسروصدا
به گفته قدیمیها، سرتاسر خیابان جیحون پر از گاریهایی بود که با قاطر و الاغ کشیده میشدند و برای مردم بار میوه و سبزی میآوردند. آنها در واقع مایحتاج اولیه اهالی را تهیه میکردند و پاتوق بیشتر آنها در ابتدای کوچه مقدم بود. پس از اینکه کمکم مغازهها راه افتادند، کار و بار دستفروشان از سکه افتاد. یکی از کاسبهای معروف خیابان جیحون «حاجی مصطفی» بود که نانوایی داشت و نانهای خوب و باکیفیتی دست مشتری میداد. اما متاسفانه بر اثر اختلافی که با یکی از کارگرهایش داشت کشته شد. بقالی یا خواربارفروشیهای محل را هم آذربایجانیها راه اندازی کردند و سر هر چهارراهی از خیابان آذربایجان تا جیحون یک دکان خواربارفروشی باز کردند.