مدتها این توصیه باعث سردرگمی من شده بود. آیا تمرین جسمی باید خودش را در ژستهای صورت نشان دهد.
فکر میکردم صورت یک دریچه رهایی از فشار است که به فرد کمک میکند، دردی را که در بدن احساس میکند، بیرون بریزد. اما مربیام میگفت که قضیه را از آن طرف نگاه کنم: کنترل کردن صورت به کنترل کردن ذهن کمک میکند.
در این مورد مشکوک بودم تا زمانی که مقالهای را در شماره ژانویه "نشریه شخصیت و روانشناسی اجتماعی" خواندم، مقالهای مرور محض شده از انجمن روانشناسی آمریکا.
این مقاله مرا به مقالات دیگری راهنمایی کرد، و برایم ثابت شد که مربیام درست میگوید. صورت دریچه رهایی فشار نیست. صورت بیشتر مانند یک ترموستات است. هنگامی که شما درجه آن را پایین میآورید، ماشین درونی مجبور میشود کمتر کار کند.
دیوید ماتسومتو از دانشگاه ایالتی سان فرانسیسکو و باب ویلینگهام از مرکز بررسیهای روانشناختی در برکلی کالیفرنیا در آن مقاله در نشریه شخصیت و روانشناسی اجتماعی نتایج اولین بررسی تا به حال انجام شده را منتشر کرده بودند، که به مقایسه حالات چهره افراد نابینا با حالات چهره افراد بینا در محیط طبیعی غیرآزمایشگاهی میپرداخت.
آنهایی که مورد بررسی قرار گرفتند، همه ورزشکاران جودو بودند- افراد نابینا در بازیهای پارالیمپیک 2004 در آتن و افراد بینا در مسابقات المپیک 2004 در همان شهر چند هفته زودتر شرکت کرده بودند.
ماتسوموتو در این تحقیق به یکی از قدیمیترین معضلات در بررسی فیزیولوژی پرداخته بود.
سالهای بسیار است که روانشناسان دریافتهاند، افراد را در سراسر جهان، حتی در فرهنگهای دورافتاده، از حالات چهرهای مشابهی برای بیان عواطف پایهای مانند غم یا شادی استفاده میکنند.
چارلز داروین در قرن نوزدهم این پدیده را یادآور شده است، و استاد ماتسموتو، روانشناس مشهور، پل اکمن، که در دهه 1960 به سراسر دنیا سفر کرد، ثابت کرد که چه در مردمان قبائل منزوی و چه مردم کشورهای غربی، تصاویر حالات چهره را به یک نحو شناسایی میکنند. اکمن نشان داد که در همه جای دنیا اخم کردن معنای شاد نبودن، چشمهای گشادشده به معنای ترس یا تعجب، رودرهم کشیدن به معنای نفرت است.
اما هیچکس تا به حال منشا این جهانشمول بودن حالات صورت را نیافته است. آیا همگی ما حالات صورتمان را از ظزیق فرهنگمان میآموزیم، یا این حالات از طریق ژنتیکی برای هرکسی رمزبندی میشوند؟
این سوال ذهن بسیاری از دانشمندان را به خود مشغول کرده است. داروین در سال 1872کتابی طولانی با نام "بیان عواطف در انسان و حیوانات"، نوشت که به این نتیجه میرسد: جهانشمولی حالات چهره مدیون جنبه تکاملی آن است.
او در فصل پایانی کتاب، یادآور شده بود که کشیشی که مدرسهای برای نابینایان را اداره میکرد، به او گفته بود: "آنهایی که نابینا متولد میشوند" و "آنهایی که از نعمت بینایی برخوردارند" حالات چهرهای را به یک نحو نشان میدهند.
اما بیش از 130 سال طول کشید تا شخصی به فکر آزمودن علمی این فرضیه بیفتد.
ماتسموتو نهایتا این فرضیه را ثابت کرد. او 123 عکس گرفته شده بوسیله، ویلینگهام، عکاس حرفهای، را مورد بررسی قرار داد و به دقت همه حالات صورتی ورزشکاران را رمزبندی کرد. این محققان دریافتند که بدون توجه به اینکه این ورزشکاران بینا یا نابینا باشند، برندگان مدال طلا به طور قابل توجهی با احتمال بیشتری لبخندهای واقعی و شادمانه - لبخندهایی که که در آن فقط عضلات اطراف دهان درگیر نیست، بلکه عضلات اطراف چشم هم در آن فعال است- بروز میدهند.
از آنجایی که افراد نابینا نمیتوانند اشارات فرهنگی را بیاموزند، ماتسموتو و ویلینگهام نتیجه گیری میکنند که همه ما با توانایی بیان عواطف چه واقعی و چه تعارفآمیز از طریق حالات صورتی زاده میشویم. این حقیقت که افراد نابینا میتوانند لبخند تصنعی بزنند، نشان میدهد که این مهارت احتمالا از طریق تکامل کسب شده است تا ما بتوانیم با دیگران سر کنیم.
به این ترتیب معلوم میشود که حالاتی که در صورتتان بروز میکند، قویا به احساسات درونی شما مربوط میشود. اما سوالی که برای من مطرح شد این بود که آیا با تعلیمدیدن میتوان این معادله را معکوس کرد.
به عبارت دیگر میتوان آنچه را درونتان احساس میکنید، با واداشتن صورت به بروز حالتی متفاوت تغییر داد؟ این همان کاری بود که مربی من پیشنهاد میکرد. اگر صورتم را در حالتی شل و ول نگه میداشتم، و نه در هم کشیده، تمرینات برایم راحتتر میشد.
این امکان حالت صورت شما بر خلق و خوی شما اثر بگذارد، برای اولین بار بوسیله مارشا لینهان، روانشناسی از دانشگاه واشنگتن که بیماران خودکشیکرده را درمان میکرد، پیشنهاد شد.
او دریافت که تعلیم دادن بیماران برای اینکه حالات صورتشان را تنظیم کننند - برای مثال هنگام خشمگین شدن صورتشان را شل کنند - میتواند به آنها کمک کند تا عواطفشان را کنترل کنند.
قبلا در سال 1983 اکمن و همکارانش در مقالهای در نشریه ساینس شواهدی را در این مورد را ارائه داده بودند.
آنها دریافتند که افرادی که به آنها آموزش داده شده است برخی حرکات صورتی معین را انجام دهند، همان پاسخ فیزیولوژیک را در بدن خود نشان میدهند، که آنهایی که تجربهای بسیار عاطفی را به یاد میآورند، در بدن خود دارند.
بعدها یک بررسی دیگر نشان داد که اگر مدادی را میان دندانهایتان نگهدارید- کاری که باعث میشود دهان شما حالتی مانند لبخند به خود بگیرد- کارتونها برایتان سرگرمکنندهتر خواهد بود.
به طور خلاصه تعلیم عاطفی در دو جهت عمل میکند، بین مغز شما که ممکن است به خاطر کار مربی شما، از درد در حال جیغ کشیدن باشد، و صورت شما - که اگر آن را در حالت شل و ول نگهدارید- به مغز شما میگوید که نباید اینقدر اعتراض کرد.
منبع: تایم