همشهری آنلاین- مریم باقرپور: در خیابان طرشت جنوبی بقعه شیخ عبدالله طرشتی دیده می شود. علامه طرشتی از عالمان و مدرسان بزرگ قرن ششم بود و حالا بقعهاش در میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده است. اما کمی بالاتر از بقعه، درست روبهروی گرمابه قدیمی آسیا و پایین تر از زمین ورزش محله، مقبره کوچکی هست که به مقبره میرآقا بابایی معروف است. با اینکه این مقبره نسبت به بقعه شیخ طرشتی قدمت چندانی ندارد اما به دلیل کرامات شخصی که در آن دفن شده، اهالی برایش آب و برق کشیده و مقابلش سقاخانهای درست کردهاند تا بتوانند دعایی بخوانند شاید به واسطه او برآورده شود.
سید ابوطالب میرآقا بابایی، معلم قرآن بود و مردم برای حل مشکلات سراغش میرفتند. «صدیقه سادات» میربابایی سومین دختر میرآقا که ۸۰سال دارد و ساکن طرشت است، میگوید: «پدرم در طرشت شمالی دکان داشت و اهالی همانجا با او درددل میکردند. با اینکه ۵ ساله بودم که پدرم فوت کرد اما یادم هست که افراد زیادی پیش او میآمدند و او هرکاری از دستش برمیآمد برایشان انجام میداد. آن زمان کمتر کسی فرزند بیمارش را پیش پزشک میبرد و قبل از همه سراغ پدرم را میگرفتند.»
قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
جایزه ای برای آموزش
میرآقا ۴ دختر و یک پسر داشت که فقط صدیقه سادات و زهرا سادات در قید حیات هستند. «زهرا محمدی» از اهالی قدیمی طرشت که صدیقه سادات زن دایی اوست، میگوید: «زینت سادات نخستین دختر میرآقا، هم معلم قرآن بود و در کنار پدرش دفن شده. مریم سادات و زهرا سادات هم هر دو مادر شهید هستند. ما به وقت گرفتاری به مزار سید میرویم یا در خانه نیت میکنیم تا حاجتمان را بگیریم. این اعتقاد از گذشته بوده و به ما هم منتقل شده است و در آن تردید نداریم.»
صدیقه سادات میگوید: «پدرم مدام در خانه درباره احکام دین صحبت میکرد و به مادرم سفارش میکرد ما را طوری تربیت کند که پایبند نماز و روزه و اخلاق باشیم. یادم هست من را سر نماز مینشاند و از پشت سر سکه یک قرانی داخل جانمازم میانداخت و میگفت این جایزه توست که خدا داده و من هم که کودک بودم تا سالها باور داشتم که هر کار خوبی پاسخی از طرف پروردگار دارد.»
آموزش به اهالی
سید ابوطالب میرآقا به گفته اهالی همیشه عمامه سبزی روی سر داشت و گاه در حال کمک به اهالی و گاه مشغول تدریس قرآن بود. محمدی میگوید: «بیشتر بانوان طرشت یادگیری قرآن را مدیون همسر میرآقا (عالم حسینمردی) و آقایان مدیون سید ابوطالب هستند. همه مدام از سید ابوطالب و رفتار و کردارش میگویند و افتخار میدانند که قرآن را از اوآموختهاند. عالم خانم معلم قرآن مادرم بود و طبق سفارش همسرش فقط اجازه داشت به خانمها قرائت قرآن بیاموزد نه سواد نوشتن.»
نذر اهالی برای ساختن مقبره میرآقا
محمدکاظم لطفعلیخانی از معتمدان طرشت میگوید: «عمر ما به شناخت از سید ابوطالب قد نمیدهد اما میدانم که مردم به او اعتقاد عجیبی داشتند و به دلیل سید بودنش او را محترم میشمردند تا حدی که برای او مقبرهای جدا ساختند و برای فاتحه به مزارش میروند. تا جایی که هر شب جمعه بابلای سر مقبرهاش خالی نیست.» او ادامه میدهد: «یادم هست که مادرم به نام او یا فرزندانش یک قواره پارچه نذر میکرد و حاجتش را میگرفت. همین حالا هم با گذشت سالها اهالی برای او شمع روشن میکنند.»
صدیقهسادات در باره اینکه چرا مقبره پدرش در مکان فعلی قرار دارد میگوید: «پدرم سالها قبل از فوتش از آقا شیخ محمود(یکی از اهالی طرشت) خواست تا تکهای زمین دورتر از طرشت به او بفروشد که بتواند از آن بهعنوان محل دفن خود استفاده کند. آن زمان طرشت جنوبی خالی از سکنه بود و آقا شیخ محمود زمینی فعلی که کنار بقعه شیخ طرشتی است بدون دریافت پول به او داد.»
صدیقه سادات ادامه میدهد: «فکر نمیکردیم که اهالی طرشت تا این حد خانوادهمان را قبول داشته باشند که قبر ساده پدرم را به زیارتگاه تبدیل کنند. بعد از فوت پدرم، هرکدام از اهالی نذر کردند و یکی برای او سنگ قبر و مقبره ساخت، یکی آب آن را وصل کرد و دیگری برق آن را.» همچنین در گذر زمان سقاخانهای کنار مقبره ساختند.