«محمدجواد شعبانی» برای آنها که فوتبال را از زمین خاکی‌های خزانه شروع کردند، چهره محبوب و آشنایی است. او از کودکی ساکن این محله بوده و از روزهای نوجوانی سراغ ورزش رفته و به همین دلیل دغدغه و مشکلات این نسل را به خوبی می‌داند.

همشهری آنلاین _ رضا نیکنام : اهالی محل تعریف می‌کنند که او و خانواده‌اش دستی در کارهای خیرخواهانه دارند. شعبانی بیش از ۳ دهه است که نوجوانان کم برخوردار و محروم با استعداد را به اصطلاح زیر بال و پر می‌گیرد و همه جوره از آنها حمایت می‌کند؛ چون عقیده دارد که محله خزانه؛ خوزستان تهران است. از آنجا که زمانی خوزستان قطب فوتبال کشور بود و فوتبالیست‌های بااستعدادی را به زمین‌های مستطیل فوتبال می‌فرستاد، خزانه هم برای او حکم خوزستان پایتخت را دارد؛ چرا که خیلی از فوتبالیست‌های معروف مثل علی لطیفی، داود حقی، محمد نوازی و ...  از دل زمین‌های خاکی این محله پا به توپ شده بودند.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

در خزانه پاگرفتیم و به موفقیت رسیدیم

محمدجواد شعبانی که اکنون ۶۵ ساله است خاطرات زیادی از بازی در زمین‌های خاکی دارد، می‌گوید:«آن روزها خبری از زمین چمن نبود، نزدیک بازار روز خزانه که در این سال‌ها ساخته شده، زمینی خاکی بود که اگر بعدازظهرها به آنجا می‌رفتید، حتماً بچه‌محل‌ها را می‌دیدید که آمده‌اند فوتبال بازی کنند.»

روزهایی که شعبانی از آنها صحبت می‌کند، روزهای دوری است که خزانه‌ محله‌ای شلوغ، پرجمعیت و کارگرنشین بوده و هنوز خیلی از جمع شدن دودکش‌های آجرپزی‌ها نگذشته بوده و بنابراین عجیب نیست که خبری از ورزشگاه و مجموعه ورزشی در این محله نبوده است. شعبانی می‌گوید:«زمینی در محله بود که به زمین مشمایی معروف بود. دلیل این نامگذاری این بود که زمین‌ها با خاک سست پوشیده شده بود و باد و باران اوضاعش را خراب می‌کرد. ما آن زمان که نوجوان و عاشق فوتبال بودیم، روی همین زمین خاکی، فوتبال بازی می‌کردیم. یادم هست آن روزها حتی توپ فوتبال هم نداشتیم، توپ‌های پلاستیکی را دولایه می‌کردیم یا با لاستیک، خودمان توپ درست می‌کردیم.» ناگفته نماند که سال ها قبل زمین مشمایی به همت شهرداری بازسازی و نامش به سهند تغییر پیدا کرده است.

اینجا هنوز استعداد ورزشی فراوانی دارد

شعبانی که دوران پر فراز و نشیبی را در زندگی گذرانده و به خوبی کمبود امکانات و مشکلات نوجوانان و جوانان محله های جنوب شهر را درک کرده، در طول این سال‌ها تلاش می‌کند که فضا و شرایطی برای استعدادیابی و پیشرفت بچه‌های امروز که به فوتبال علاقه دارند فراهم کند. او بانی راه اندازی مدرسه فوتبالی شده که به اقشار ضعیف و کم درآمد توجه ویژه ای دارند؛ شعبانی به مربی فوتبال گفته که حتی اگر بچه ای توان خرید کفش و لباس ورزشی نداشت، سخت گیری نکنند چراکه خودش هزینه تامین لباس و وسایل ورزشی آنها را تقبل می‌کند و هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد.

 مدرسه فوتبالی هم که به همت شعبانی در زمین ورزشی شهدا واقع در خیابان ابریشم و انتهای خزانه راه اندازی شده در هفته۳ روز محل تمرین و آموزش رایگان نوجوانان مستعد و علاقه‌مند به رشته فوتبال با مربیگری «فرزاد پورجانی» یکی از مربیان با اخلاق و نیکوکار است. او در ادامه صحبت‌هایش از «سید مرتضی روحانی» شهردار منطقه۱۶ و «میثم صمدی» شهردار ناحیه۵ این منطقه به دلیل همکاری و مساعدت برای رونق ورزش فوتبال در محله قدردانی می‌کند. 

راه خدمت همچنان ادامه دارد

این پیشکسوت فوتبال عقیده دارد که در محله های جنوب شهر تهران، مثل خزانه و علی آباد هنوز که هنوزه استعداد فوتبالی وجود دارد و هر کس به نوبه خودش باید برای حمایت و پشتیبانی از این بچه ها پا به میدان بگذارد. اما اقدامات خیریه و نیکوکارانه خانواده شعبانی فقط به ورزش خلاصه نمی شود. او به کمک و یاری «محمد حسین شعبانی» برادر بزرگترش در ۳ دهه گذشته به نیت شادی روح پدر و مادر و همچنین «وحید شعبانی» پسرش که چند سال قبل به رحمت خدا رفت، اقدامات خداپسندانه‌ای داشته اند که خودشان تمایلی برای دادن آمار و اطلاعات در این زمینه ندارند و می‌گویند فقط با خدا معامله کرده اند. اما از زبان اهالی خزانه شنیدیم که از خرج دوا و درمان تا خرید جهیزیه برای نوعروسان نیازمند در کارنامه‌شان وجود دارد. شعبانی در پایان یادآوری می کند که بایدبه کمک هم دست نیازمندان را بگیریم و نباید بی تفاوت باشیم.

البته شعبانی درباره بسیاری از فعالیت‌های خیرخواهانه‌ای که در محله انجام داده صحبت نمی‌کند اما ماجرای نامه‌ای که در بهبهان، پدر دختربچه‌ای بیمار به دست او رساند، برای هم محله‌ای های  این فوتبالیست پیشکسوت آشناست. مثل ماجرای دختربچه‌ای که سال ها قبل به کمک شعبانی در بیمارستانی در تهران عمل پیوند کلیه انجام داد و حالا هنوز هم ماهی یکبار از بهبهان برای انجام آزمایش‌های پزشکی به پایتخت می‌آید.او تعریف می‌کند:«عمل پیوند کلیه این دختربچه درست زمانی اتفاق افتاد که پسر جوانم را از دست داده بودم. انگار نشانه‌ای از جانب خداوند بود چرا که پسر مرحومم، وحید هم دستی در کارهای خیر داشت.»

برچسب‌ها