همشهری آنلاین - رضا افراسیابی: برای بزرگترها و بهویژه پدر و مادر هم احترام فراوانی قائل بود و یادم نمیآید مرا رنجانده باشد؛ حتی یک بار. در کارهای خانه پیش از اینکه از او بخواهیم به من و مادرش کمک میکرد. چند خاطره از او به یاد دارم که دیگران را بر خود ترجیح میداد. ساده زیست بود و آرزوی خرید فلان لباس و وسیله را نداشت. قانع بود.» صحبتش را با نام خدا و یا علی(ع) شروع میکند...
قصههای خواندنی تهران را اینجا بببینید
مردم ما ادامهدهنده راه شهیدانند
حسینیه شهید محمد صادق طوبایی در خیابان موسیوند محله قیطریه، میعادگاه اهالی در مناسبتهای مذهبی است. در همین حسینیه مهمان پدر شهید هستیم. حجتالاسلام طوبایی از سال ۱۳۴۵ در محلههای مختلفی از شمیران نظیر ازگل و قیطریه زندگی کرده است و با اهالی رابطه خوبی دارد. برای داشتن همسایگان خوب و مهربان نیز خداوند را شاکر است و میگوید: «این همسایهها قدردان خون شهدا هستند. خوشبختانه اهالی به آداب دینی مقید هستند و به همین دلیل زندگی در این محله را دوست دارم. البته قدردانی از راه و مقام شهدا در میان اقشار مختلف جامعه مشاهده میشود و این مایه افتخار و سرافرازی ماست.فرهنگ ما شهیدپرور است و از ظلم بیزار. پیروی از راه و رسم شهدا، سعادتمندی در دنیا و عاقبت به خیر شدن در آخرت را به دنبال دارد. به همین دلیل وظیفه ماست که با هر موقعیت و جایگاه اجتماعی که داریم، در راه شهدا قدم برداریم. شهدا حق بزرگی بر گردن ما دارند و نبایدکاری کنیم که شرمنده آنان بشویم.»
از ولادت تا شهادت
محمد صادق طوبایی ۱۷ فروردین ۱۳۴۴ در نجف اشرف متولد میشود. دلیل تولد وی در نجف هم این بوده که پدرش آن روزگار به تحصیل دروس حوزوی مشغول بوده است. شهید در سال ۱۳۴۹ به همراه خانواده به ایران آمد و به تحصیل پرداخت. هوش و استعداد بالای او همواره تحسین معلمانش را در پی داشت تا اینکه به فرمان امام خمینی(ره) در ۱۷ سالگی راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
او سابقه حضور در مناطق جنگی جنوب و غرب کشور در قالب گردانهای محمد رسول الله(ص) را دارد. او پرچمدار گردان شهادت و کمک آرپیجیزن بود. محمدصادق سرانجام در سال ۱۳۶۱ و در عملیات والفجر مقدماتی بر اثر اصابت ترکش در فکه به فیض شهادت نایل شد. این شهید بزرگوار حافظ قرآن بوده است. آرامگاه و نشان سرفرازیاش در بهشت زهرا(س)، قطعه ۲۸، ردیف ۷۰، شماره ۱۴ واقع شده است.
خانهای که حسینیه شد
حجتالاسلام طوبایی قاب عکس پسرش را در دست میگیرد و میگوید: «جای پسرم در گوشه و کنار خانه و حسینیه خالی است. در میان همه بچههایم محمد صادق را جور دیگری دوست داشتم. البته مادر، برادرها و خواهرش نیز همین حس را نسبت به او داشتند و اگر دیر به خانه میآمد همه دل نگران میشدیم. وقتی به مزار پسرم در قطعه شهدای بهشت زهرا(س) میروم، احساس وصفناپذیری دارم. از اینکه محمد صادق در کنار شهدایی قرار دارد که برای آزادی، آرامش و سربلندی این آب و خاک جان خود را فدا کردهاند و با مولایش محشور شده، شکرگزار خدا هستم. محمد صادق با شهادت، عزت ابدی را برای خودش خرید و ما را هم سربلند کرد. عاشق اهلبیت(ع) بود و آخر سر به جایگاه رفیعی رسید که خداوند برای شهیدان وعده داده است.
هر ۳ پسرم در حوزه علمیه تحصیل کردهاند و امروز در لباس روحانیت به انقلاب و کشور خدمت میکنند. البته محمد صادق هم در حوزه درس میخواند که ما بعد از شهادتش متوجه این موضوع شدیم.» او درباره حسینیهای که به نام پسرش وقف کرده هم توضیح میدهد: «هیئت کاشف الکرب توسط یکی ازآشنایان در شیراز تأسیس شده بود که به تهران انتقال پیدا کرد. سعادت داشتیم که در سال ۱۳۷۷ خانهمان به حسینیهای تبدیل شود که جلسات هیئت را هم در آن برگزار کنیم. جلسات هفتگی هیئت، چهارشنبه شبهای هر هفته برگزار میشود و ۹۰ نفر بهعنوان «خادم العباس» در آن خدمت میکنند. در میان آنان استاد دانشگاه و پزشک هم داریم.
فرازی از وصیتنامه شهید
پدر و مادر مهربانم
صبر پیشه کنید، چرا که خداوند صابران را دوست دارد.
برادران و خواهران
همواره به یاد خدا باشید، چرا که با یاد او دلها آرام میگیرد.
امام زمان خود را بشناسید و از خط اصیل رهبری پیروی کنید. نماز شب را به پا دارید که مایه سعادت و کمال انسان است.
نمازها را به جماعت بخوانید. تا لحظهای که زنده هستید، در مقابل ضد انقلاب داخلی و خارجی ایستادگی کنید.
بار الها من نمیخواهم که در بستر بمیرم
یاریم کن تا به راهت در دل سنگر بمیرم
منتشر شده در همشهری محله منطقه یک به تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۳