همشهری آنلاین – ثریا روزبهانی: در بازار بزازها پارچههای نخی، پشمی و ابریشمی از چیت و چلوار گرفته تا کرباس، متقال، کتان، مخمل، حریر، ململ، مخمل، زربفتهای یزد، شالهای کشمیر، پارچههای زری دوزی شده اصفهان، قدک نخی قزوین، وال، تور، فاستونی و عبای لار به مشتریان قزوخته میشد. مشتریان این بازار بیشتر خانمها بودند و مثل همیشه گاهی از چندین مغازه قیمت پارچه را میپرسیدند و بعد از کلی چانهزنی باز هم پارچهای نمیخرند.
به همین دلیل فروشندگان سعی میکردند مشتریان واقعی (به قول خودشان مشتریان بخر) را بشناسند تا با زبان چرب و نرمتری گفتگو کنند و جنسشان را به آنها بفروشند. آن روزها بازار خیاطها هم در ادامهی بازار بزازها قرار داشت و در بسیاری از کتابها، از جمله کتاب «تهران در گذشته و حال» صفحه ۱۴۷ نوشته شده آن دو بازار در امتداد هم در اصل یکی بودند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
جعفر شهری در کتاب تهران قدیم میگوید: «به بازار بزازها، بازار «بدذاتها» هم میگفتند، زیرا بیایمانی با خون فروشندگان آن عجین شده و پایبند هیچ مذهب و آیینی نبودند. این بازار چرخ سیاست مملکت را میچرخانید و پولهای کلانی که از جانب ارباب و صاحب میرسید، اول در این بازار تقسیم میشد. بازار بزازها در وضع سیاسی آن زمان تأثیر کلی داشت و باز و بسته بودنش میتوانست شهر را به آشوب بکشد یا آرام کند. فروشندگان آن بسیار حقه باز بودند و در این بازار حتا اگر کسی جنسی را به ثلث قیمت هم میخرید، باز سرش کلاه رفته بود.»