همشهری آنلاین، سمیرا باباجانپور: «هانری رنه دالمانی» تاریخنگار فرانسوی در سفرنامه خود به نام «از خراسان تا بختیاری» درباره آداب روزهداری مینویسد: «ایرانیان عادت دارند که در ماه رمضان ا یکدیگر را مهمان کنند. پس از خوردن شام به شبنشینی میپردازند و با انواع تفریحات خود را سرگرم میکنند. اشخاصی که مایل به گرفتن روزه نباشند باید طوری رفتار کنند که کسی از عمل آنها آگاه نشود. البته چنین عملی هم بهندرت اتفاق میافتد. ملاها و سادات بهقدری دقیق هستند که حتی آب دهان خود را هم فرونمیبرند. مثلاً مردی با دامن قبا صورت خود را پوشانده بود تا مبادا پشه یا مگسی در دهانش داخل شود و روزهاش را باطل نماید.»
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
جایزه برای غذای لذیذ سحری
«جعفر شهری» مورخ و پژوهشگر نیز در کتاب «طهران قدیم» مینویسد: «تهرانیها حتماً فرزندان خود را برای عادت به گرفتن روزه سحرها از خواب بیدار میکردند و حتی مردها به همسرهای خود در صورتی که غذای بهتری برای سحری درست میکردند، جایزه و انعام میدادند. آنچه برای خرد و کلان مردم غیرقابل بخشایش بود آن که فردی بدون علت به روزهخواری بپردازد و یا احدی دیده شود که در انظار مبادرت به روزهخواری کند.»
خیرات قرآن و مردمانی که قرآن استیجاری میخواندند
عبدالله مستوفی، دولتمرد عصر قاجار و پهلوی، در کتاب «شرح زندگانی من» روایت مفصلی از ماه رمضان و آیینهای آن نگاشته است. در بخشی از این روایت آمده است: «ماه رمضان ماه قرآنخوانی است، بعضی بودند که هر روز یک قرآن تمام میخواندند، اینها اکثراً اشخاصی بودند که قرآن استیجاری میخواندند. بعضی اهل خیر، قبل از ماه چندین جلد قرآن خریده به این و آن میدادند و بیشتر زنها و مردمان پولدار بیسواد به این خیرات اقدام میکردند تا حالا که از قرآن خواندن محروماند وسیله قرائت برای سایرین تدارک کرده باشند. کمتر کسی بود که سواد داشته باشد و ماه رمضان یک قرآن ختم نکند.»
از پیشافطاری تا شبچرههای قبل از سحر
«دوستعلی خان معیرالممالک» نوه ناصرالدینشاه در یادداشتهای زندگی خصوصی ناصرالدینشاه در توصیف افطاری دربار در این ماه نیز مینویسد: «در ماه رمضان بساط افطار در دربار گسترده میشد. از افطار تا سحرگاه چهار نوبت خوردنی میخوردند از این قرار: «پیش افطاری» که عبارت بود از میوههای فصل و انواع پالوده و انگشتپیچ و غیره؛ «افطار» که از انواع آش و کوفته و کوکو و شامی و شیر برنج و فرنی و لرزانک و یخ دربهشت تشکیل مییافت؛ «شبچره» که نیمهشب صرف میشد و زولبیا و بامیه و پشمک از لوازم آن بود و سرانجام «سحری» که بیشتر چند نوع پلو و چلو و خورشهای مختلف بود.»