همشهری آنلاین- پریسا نوری: داستان نامگذاری این پل از آن قصههایی است که یادمان میآورد مهربانی در چم و خم روزگار گم نمیشود و نام و آوازه افراد را ولو در قالب سازهای بتنی تا سالها پس از مرگ زنده نگه میدارد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
برای دانستن دلیل نامگذاری این پل باید به دو سده پیش برگردیم و سیدخندانی را پیش چشم بیاوریم که بیابانی منتهی به جاده شمیران و گذرگاه مسافران خستهای بود که با گاری و درشکه از تهران راهی روستاهای بالادست پایتخت میشدند. حالا را نگاه نکنید که محدوده سیدخندان ملغمهای از ساختمانهای کوتاه و بلند اداری، تجاری و مسکونی قدیمی و نوساز است. آن زمان تنها سازهای که در آنجا قد برافراشته بود، عمارتی بود که فتحعلیشاه قاجار دستور ساخت آن را داده بود و بعدها به ساختمان رادیو تبدیل شد. میگویند گذر مردی خندهرو و شادمان به نام «جعفر شاهصاحب» به آنجا افتاد و قهوهخانهای در نزدیکی عمارت شاهی راه انداخت. آنهایی که او را از نزدیک دیدهاند میگویند قهوهچی با کوزهای از آب خنک به پیشواز مسافران میرفت و از آنان پذیرایی میکرد و در یاری رساندن به رهگذران خسته کوتاهی نمیکرد. از این رو او را سیدخندان نامیدند.
یکی از کسانی که شاهصاحب یا سید خندان را از نزدیک دیده بود، زندهیاد «مرتضی احمدی»، بازیگر سینما و تلویزیون، بود. او در کتاب «پرسه در احوالات تهرون و تهرونیا» درباره سید خندان مینویسد: «مردی بود قدکوتاه و کمی کپُل. صبور و آرام. همیشه شال به کمرش میبست و عرقچین روی سرش دیده میشد. زیادهطلب نبود. تنها زندگی میکرد و به تنهاییاش خو گرفته بود. صورت شاد و لب خندانش هر آدم عُنق و بداخمی را به شادی میآورد».