همشهری آنلاین - نصیبه سجادی: این سفرها عایدی برای کشور نداشت، مگر زمانی که وزیر، وکیل یا شخصی لایق همراهیشان میکرد و با تدبیر آنها آن نماد پیشرفت به ایران میآمد و وطنی میشد و از این راه خیری به مردم میرسید. «محمدحسن لقمان ادهم» (حکیمالدوله)، پزشک مخصوص دربار و نخستین رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، در یکی از سفرهای احمدشاه به فرانسه همراه او بود و بعد از بازدید شاه از انستیتو پاستور، گویا مشورتهای او موثر واقع میشود و شاه دستور میدهد که عین همین انستیتو در ایران راهاندازی شود، درست ١٠٢ سال پیش، یک سال بعد از جنگ جهانی اول.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
جنگ جهانی اول، بهرغم بیطرفی، دامن ایران را گرفت و به دلیل ضعف حکومت داخلی، کشور را به اشغال روس وانگلیس درآورد. در این جنگ از جمعیت ٢٠ میلیونی ایران ٧ میلیون میمیرند، از قحطی و گرسنگی. «محمدعلی جمالزاده»، پدر داستاننویسی ایران، روایتی در این باره دارد به غایت تلخ و سیاه : «جنگ اول جهانی در آستانه اتمام بود که در دل شبی تاریک و هولناک ٣ سوار ترسناک که هرکدام شمشیر و شلاقی داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش قحطی، دیگری آنفلوانزای اسپانیایی و آخری وبا بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پاییزی در برابر حمله این سواران بیرحم فرومیریختند. هیچ غذایی پیدا نمیشد، مردم مجبور بودند هرچه را که میتوانستند بجوند و بخورند. حتی موشها نسلشان برافتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله میکردند. در هر گوشهوکنار اجساد مردگان بیکسوکار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند. »
پروفسور رنه و انستیتو پاستور
یک سال از جنگ گذشته، حالا این دولت ضعیف ناچار به انجام کاری است. معاهده صلح پاریس به کمک ایران میآید تا با ایجاد رابطه علمی، تحقیقاتی و... با فرانسه، لااقل بخشی از مشکلات بهداشت و سلامتش را برطرف کند. احمدشاه ماموریت مذاکره با مسئولان انستیتو پاستور را برعهده هیئت نمایندگی سیاسی خود میگذارد که برای شرکت در این کنفرانس عازم پاریس بود. انستیتو پاستور فرانسه هم سفر هیئت نمایندگی ایران را بیپاسخ نمیگذارد و مدتی بعد، پروفسور «رنه لگرو» را به ایران میفرستد. موافقتنامه امضا و موسسه علمی و بهداشتی انستیتو پاستور ایران ساخته میشود.
پاستور در زمینهای فرمانفرما
فرمانفرماییان ازجمله خانوادههای تاثیرگذاری است که تاریخ زیاد درباره آنها نوشته است. «عبدالحسین میرزا فرمانفرما» و خواهرش «نجمالسلطنه» (مادر مصدق) نوادگان عباس میرزا، ٢ تن از این خانواده معروفند. وقف قنات (برای مردمی که دسترسی به آب شرب تمیز نداشتند) وقف زمین برای ساخت مدرسه و بیمارستان (نجمیه) تنها بخشی از اقدامات این خواهر و برادر است. وقتی عبدالحسین فرمانفرما ٢/٢ هکتار از زمینهای شخصیاش را وقف این کار میکند اولین قدم برای راهاندازی موسسه تحقیقاتی و آموزشی موردنظر ایران و فرانسه برداشته شد. نقش فرمانفرما در ساخت انستیتو چنان پررنگ است که «نصرالله حدادی»، تهرانشناس، این اتفاق را نتیجه تدبیر او می داند و برای احمدشاه هیچ نقشی در این زمینه قائل نیست. او میگوید: «اساساً پادشاهان قاجار توجهی به مسئله بهداشت جامعه نداشتند و دولتهایی هم که سر کار میآمدند، آنقدر عمر نمیکردند که بتوانند اقدام اثرگذاری در این زمینه انجام دهند.»
تولید سرم و واکسن ایرانی
پروژه ساخت موسسه تحقیقاتی مشترک ایران و فرانسه سال ١٢٩٨ کلید خورد و یک سال بعد دوم شهریور ١٣٠٠ بهطور رسمی افتتاح شد. انستیتو پاستور فرانسه تا سالها نقش حمایتی پررنگ خود را نسبت به موسسه همنامش در ایران حفظ میکند تا اینکه اداره آن کلا بهدست متخصصان ایرانی میافتد. در سالهای جنگ جهانی دوم با وجود کمبود امکانات و تجهیزات، با اقدامات انستیتو پاستور در ساختن سرم و واکسن، اغلب مسائل بهداشتی کشور مدیریت و بیماریهای واگیردار مثل وبا، طاعون و ... به خوبی کنترل میشود.
نشست سازمان بهداشت جهانی با موضوع طاعون -صبار فرمانفرما، نفر دوم از سمت چپ
خانه صبار برای تحقیقات پزشکی
داستان شکلگیری انستیتو پاستور که توانست در مهمترین و سختترین بزنگاه تاریخی و سیاسی کشور به داد مردم برسد با وقف مال شخصی عبدالحسین فرمانفرما شروع شد، توسط متخصصان مجرب ادامه پیدا کرد و با هدیه دانش و خانه مسکونی «صبار»، پسر فرمانفرما، تکمیل شد. شاید به این دلیل که خاندان فرمانفرما همیشه باید بخشی از این موسسه بزرگ علمی و پژوهشی و پزشکی ایران باشند.
«صبار فرمانفرما» که ٨ سال قبل از تاسیس انستیتو پاستور به دنیا آمده بود، دکترای پزشکیاش را در فرانسه و سوییس تکمیل کرده و در یکی از دانشگاههای انگلیس در شاخه «مالاریا» تخصص گرفته بود. او مدتی مسئول اجرای برنامههای سازمان بهداشت جهانی برای ریشهکنی بیماری مالاریا در کشورهای آفریقایی و جنوب شرق آسیا شد و سازمان بهداشت جهانی به دلیل تلاشهایش او را بهعنوان یکی از ۸ مالاریاشناس برتر جهان انتخاب و معرفی کرد. صبار فرمانفرما به دعوت دولت وقت به ایران آمد و از ١٣۵٠ تا سال ١٣۵٦ سرپرست انستیتو پاستور شد.
دکتر صبار فرمانفرماییان تا آخر عمر در ایران ماند و قبل از اینکه سال ١٣٨۵ از دنیا برود، به تاسی از فرمانفرمای بزرگ، ملک مسکونی خود را در رضوانیه تجریش که یادگار پدرش بود، برای تاسیس درمانگاه تخصصی و واکسیناسیون علیه بیماریهای مسری و ساخت آزمایشگاههای تخصصی و تحقیقات پزشکی، وقف دائم انستیتو پاستور ایران کرد.