همشهری آنلاین- سروش جنابی : بازار واژهای ایرانی است که از زبان میانه پارسی «وازار» آمده و به همین شکل وارد فرهنگ زبانی سایر ملتها شده است. از این روست که واژه «بازار» در دایره لغات لاتین غیرقابل ترجمه است و به همان صورت به کار میرود و معادل محل تبادلات تجاری با هویت و ویژگی هنرمندانه معماری از نوع شرقی آن است.
یکی از مشخصات شهرهای خاورمیانه حضور و استقرار مجموعه بازار در بافت اصلی و مرکزی شهر است و در واقع شهرهای ایرانی حول بازار توسعه یافتهاند. معمولا بازار به شکل خطی در اطراف مسجد و در یکی از جهات جغرافیایی و بین دو دروازه شهر یا دروازه و مرکز شهر امتداد مییافت. هر صنفی راسته خود را داشته که به نام آن صنف مشهور میشد. عموما در محدوده بلافصل مسجد، بازار شمعفروشان، عطاران، مهر و تسبیحفروشان و بعد از آن کتابفروشان، جواهرفروشان، صرافان و چرمسازان سپس پارچهفروشان و بعد از آن بازار نجاران، مسگران، قفلسازان و آهنگران شکل میگرفتند. هر چه بازار به سمت دروازه شهر نزدیک میشد تغییر عملکرد میداد و در جهت رفع نیاز روستاییان عمل میکرد به طوری که در نهایت نعلبندان، زینسازان و پالاندوزان دیده میشدند. پیشههایی از جمله دباغی، رنگرزی، آجرپزی ، سفالسازی و سلاخخانه بنا به ملاحظاتی آخرین حلقه را تشکیل میدادند و در واقع بیرون بازار مستقر میشدند.
بازارها در دوره اسلامی و قبل از آن نه تنها محلی برای داد وستد بوده، بلکه نیازهای عمومی از قبیل حمام، آبانبار، سقاخانه و کاروانسرا را در ساختار شهری تامین میکرده است. همچنین درهمتنیدگی با نهاد زورخانه، که در مطالعات شهری بازارها مورد بیتوجهی قرار گرفته، تهور و زور بازوی پهلوانان را هم پشت سر خود داشته است. از سوی دیگر، در ارتباط تنگاتنگ با تکیه و مسجد و روحانیت و مدارس دینی در ساحت اجتماعی- فرهنگی نقشآفرینی میکرده است. مسجد همجوار بازارها که عموما مسجد جامع شهر هم بوده، محل تربیت و تعالی دینی بازاریان بوده است. «کاسب مکاسبخوانده» اصطلاحی است که در گذشته نه چندان دور رایج بوده و به کاسبانی اطلاق میشده که پای درس اخلاق و مکاسب اساتید مبرز با قواعد فقهی کسب و کار آشنا میشدند و با این تجربه، اخلاق حرفهای را در کسب و پیشه سرلوحه قرار میدادند. به این ترتیب، اعتبار یک بازاری با میزان دارایی و سرمایهاش سنجیده نمیشده است، بلکه اعتبارش را با استحکام باورها و پایبندی به اخلاق میسنجیدند و سخنش را سند قرار میدادند.
بازار مشرق زمین مشابهی در دنیا ندارد؛ چه در معماری تودرتو با سراها، چهارسوقها، تیمچهها، قرینهسازیها و نورگیرهای دلربا و چه در عملکرد آن به مثابه یک واحد شهری. اگرچه بازار ایرانی با معماری چشمنواز گنجینهای ارزشمند از ذوق و هنر و فرهنگ پیشینیان و تمدن ایرانی-اسلامی است، اما بازار در قاموس ما ایرانیان فقط محل خرید و فروش کالا نیست، بلکه به واسطه تعامل تنگاتنگ با نهادهای اجتماعی و دینی و عملکرد مستقل از حکومت به مانند یک نهاد اجتماعی قدرتمند در روابط شهری و اجتماعی-سیاسی ظاهر شده و میشود.
این نهاد را میتوان اکنون با گذشت قرنها، صرفنظر از مرکزیت اقتصادی و شکوه معماری سنتی، به عنوان نمادی هویتی از ارزشهای اجتماعی تلقی کرد که شایسته بازیابی و بازخوانی مستمر است.