همشهری آنلاین _ مریم قاسمی : هرمحلهای اگر واجد یکی از این ویژگیها و مولفهها باشد، محله خوشبختی است چون یکی از اینها کفایت میکند برای اینکه نامش سر زبانها بیفتند؛ در صورتی که منطقه۱۶ انباشته از این دست ویژگیهاست. یکی از این برگهای برنده که منطقه ما توی جیب خودش آن را قایم کرده است یک تاریخ پرسابقه است. تاریخی که همه مردم تهران را یاد خاطرات دوردست زیادی میاندازد. گاهی این حسها را فقط میشود در متون تاریخی پیدا کرد، اما بهتر است به این موضوع بپردازیم که موضوع این گزارش فقط به مرور تاریخ این منطقه محدود نمیشود، بلکه درباره همه آن چیزهایی است که هویت محلی ما را به گوش مردم تهران میرساند.
قصههای خواندنیتهران را اینجا دنبال کنید
بچه ناف اقدسیه هم نشانی فرهنگسرای بهمن را بلد است
قدیمیهای تهران خاطرات سیاه و سفید زیادی دارند. اگر یکی پیدا شود و از آنها سؤال کند که مشهورترین جاهای تهران را بشمرید، توی فهرستی که میدهند بعید است نام کشتارگاه از قلم بیفتد. اینکه چه تصویری ممکن است از کشتارگاه داده شود مهم نیست، مهم این است که از سال ۷۰ تصویر وحشتبرانگیز کشتارگاه تبدیل شد به مشهورترین فرهنگسرای تهران. تقویمهای رومیزی مدیران پایتخت تاریخ این تغییر کاربری را با روز و ماه ثبت کرده اند: بیست و پنجم شهریور سال ۱۳۷۰. یعنی دقیقاً سی و دو سال پیش. درست ۳۲ سال پیش یکی از نمادهای خشن تهران، درست در دل محلهای قدیمی، به بزرگترین و مشهورترین مکان فرهنگی و هنری پایتخت تبدیل شد. فرهنگسرای بهمن چیزی حدود ۴۰ هزار و ۵۰۰مترمربع مساحت دارد و چند خانه فرهنگ زیر نظرش فعالیت میکند. بد نیست بدایند فرهنگسرای بهمن از آن مکانهایی است که هر کسی در تهران حتی اگر بچه ناف اقدسیه باشد نشانیاش را بلد است.
ویترین تهران؛ ایستگاه راهآهن
اگر کسی در پاریس زندگی کند و برج ایفل را نبیند کار غیرمنتظرهای انجام داده است. غیرمنتظره که چه عرض کنیم، کار عجیبیکرده است اما اگر کسی توی تهران زندگی کند و به ایستگاه راهآهن پا نگذارد فقط یک چیز میشود دربارهاش گفت؛ او توی تهران زندگی نکرده است. ایستگاه راهآهن واقع در میدان راهآهن نه تنها یکی از نمادهای هویتی جنوب شهر تهران، در منطقه۱۶ ما، بلکه جزئی از شناسنامه پایتخت هم به حساب میآید. راهآهن نقطه تلاقی روابط مردم تهران با اهالی شهرهای دیگر است، بنابراین باید از ظرفیتهای آن برای شناساندن مردم تهران استفاده کرد. به هر حال خیلی از شهرستانیها میدان راهآهن را ویترین تهران میدانند.
مسجدجامع محله خزانه - سال۱۳۴۴
همت به خرج دهید و تاریخ این مملکت را مطالعه کنید. ببینید کدام یک از نهادهای اجتماعی مثل مساجد توانستهاند مردم را حول یک محور واحد دور هم جمع کنند. مسجد تنها جایی است که توانایی متحد کردن همه اقشار یک محله را دارد. یکی از کارشناسان معماری شهری میگفت در قدیم مساجد مراکز محلهها بودند و شهرها دور و اطراف مساجد شکل میگرفتند و گسترش مییافتند. ما نباید فراموش کنیم هر زمینی مستعد ساختن مسجد نیست و جانمایی مساجد باید طوری طراحی شود که بتواند به اجتماعات محلی و مرکزی شکل بدهد. لابد دیدهاید که توی مناسبتهای خاص مذهبی و اجتماعی مردم همین محله خودمان چطور در مسجد خزانه دور هم جمع شدهاند. حقیقتاً احیای نقش محوری مساجد میتواند خیلی از مشکلات فرهنگی و هویتی ما را حل کند. بد نیست بدانید مسجد جامع خزانه نخستین مسجد محله بوده است. حدود سال ۱۳۴۴ ساخته شد و کسی که بنیانگذار برپایی محله خزانه بود این مسجد را تأسیس کرد. نام او طبق شنیدهها حاج «مهدی خزانه»بوده است.
محله ۴۰۰ دستگاه؛ نمونهای از بافت اصیل محلی
تا به حال فکر کردهاید چقدر باید زمان بگذرد تا دور هم جمع شدن تعدادی آدم در یک موقعیت جغرافیایی به مفهومی مانند محله نزدیک شود؟ یک جامعهشناس تعریفش از محله این چنین است: محله به جایی گفته میشود که از لحاظ بافت جمعیتی یک اجتماع کوچک را تشکیل دهد؛ خانوادههایی که در یک محدوده معین زندگی میکنند و از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بسیار به هم شبیه هستند. محله در معنای سنتی آن یک واحد اجتماعی کمنظیر است که مانند دروازهای بزرگ راه را بر بسیاری از جرائم سد میکند و با پیوندهای عاطفیای که به وجود میآورد باعث میشود مانند یک محرک بزرگ مقولات ستایشآمیز اخلاقی در جامعه رواج پیدا کند. همانطور که میدانیم تحقیقات اخیر نشان داده است میزان جرم و جنایت در محلههای سنتی بسیار کمتر از محلههایی است که در آنها بافت مهاجرنشین رو به افزایش است.
با توجه به این تعریف، محله ۴۰۰ دستگاه یکی از نمونههای اصیل محله است که مردمش عرق بومی پررنگی دارند. قاعدتاً اگر ما هنوز دلمان میخواهد که از ویژگیهای انکارناشدنی بافت محلی استفاده کنیم باید الگوی ۴۰۰ دستگاه را جلو رویمان قرار بدهیم.
یکی از بزرگترین بوستانهای پایتخت در دل منطقه۱۶
در شهر و منطقه۱۶ که هر روز تعداد ماشینها افزایش میباید و زندگی شهری با همه خشونتش بیشتر آشکار میشود، یافتن یک جای مناسب که فرصت نفس کشیدن در اختیار آدم بگذارد غنیمت است. ما البته در منطقهمان بوستان بعثت را داریم. این را هم بگوییم که خیلی از پارکها و بوستانهای اصلی تهران رفتهرفته تبدیل شدهاند به کلید واژههای زندگی شهری ما. مثلاً با نام پارک ملت یا پارک لاله نشانی به این و آن میدهیم. یعنی این پارکها عملاً تبدیل شدهاند به یکی از مؤلفههای هویتساز شهر تهران؛ بهعنوان مثال پارک ملت یک ویژگی منحصربهفرد برای منطقه۳ است.
از اینها گذشته، به نظر میرسد کار کردن روی ظرفیتهای بوستان بزرگ بعثت و تبدیل آن به یک فضای تفریحی و خانوادگی میتواند بهتنهایی نام منطقه۱۶ را شهره شهر کند. خوب است ناگفته نگذاریم که این بوستان در حدود سال ۵۰ افتتاح شد. حالا بوستان بعثت یکی از بزرگترین بوستانهای تهران است. ۵۳۵ هزارمترمربع مساحت دارد و ریه اصلی تنفسی منطقه به شمار میآید. بله، اینها گوشهای از داشتههای منطقه ماست!