همشهری آنلاین - ثریا روزبهانی : کوروش نوروزمردای، روزنامهنگار و پژوهشگر رسانه و مطبوعات، در نشست مرکز تهرانشناسی همشهری، نشریات را در دوران مشروطه به ۳ دسته تقسیم میکند: «دسته نخست و بزرگی که تعدادشان هم زیاد بود، به مشروطهخواهان تعلق داشت. دسته دیگر ذیل عنوان مشروطه مشروعهخواه انتشار مییافت، مثل روزنامه شیخ فضلالله که در پایین چهارراه سیروس، در یک طویلهای تشکیل میشد، و دسته بعدی هم نه مشروطهخواه بود و نه مشروعهخواه، بلکه فقط طرفدار شاه بودند. در دسته مشروطهخواه، تندرو و میانهرو داشتیم. در دوره احمدشاه هم شاهد نشریاتی هستیم که با بینشی بیحال و بدون هیچ هیجانی، منتشر میشوند. در دوره ۶سالهای هم که مجلس نداشتیم، زد و بندهایی اتفاق افتاد و دوره سختی را طی کردند تا دوره برآمدن رضاشاه یا رضاخان فرامیرسد.»
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
سردبیر روزنامه، نفر دوم قدرت در دوره رضاشاه
بطن نشریات مشروطه مشروعهخواه یک مجلهای به نام "اسلام" بود. کوروش نوروزمردای، روزنامهنگار و پژوهشگر رسانه و مطبوعات، با اشاره به این نشریه میگوید: «پشت این مجله سیدعلی یزدی از طیف مشروطه مشروعهخواه قرار داشت. او پدر سید ضیاالدین طباطبایی بود و عملا این نشریه را سید طباطبایی ۱۶ساله منتشر میکرد. بعدها در دوره رضاشاه هم یک روزنامهنگار میآید و نفر دوم قدرت میشود. این روزنامهنگار در واقع داماد «شهناز آزاد» بود که به عنوان رئیس اداره مشغول به کار شد. البته در جریان تصمیمات محمدعلیشاه نشر روزنامه و کتاب از وزارتخانه انطباعات به یک اداره کوچک به نام نشر کتاب و اداره نشر روزنامه زیر نظر وزارت علوم تغییر پیدا میکند.»
کوروش نوروزمرادی میافزاید: «همین روند تا دوره رضاخان و رضاشاه ادامه دارد. در این شرایط یک روزنامهنگار ششدانگ میآید و همهچیز را در دست میگیرد. او سید ضیاالدین طباطبایی ۱۶ساله است، یک روزنامه مشروطه مشروعهخواه را تولید و منتشر میکند. بعد از آن چند روزنامه منتشر میشود که ما هنوز مانند این روزنامهها نداریم و روزنامهها به پای آنها نمیرسند. سید ضیا در آن برهه ۳نشریه را منتشر کرده است. روزنامه "بدر"، "رعد" و "شرق". من فکر میکنم "شرق" امروز ما که بعد از ۷۰ سال از آن نشریه منتشر میشود، هنوز مدرنتر از شرق سید ضیاالدین طباطبایی نیست. سید ضیاالدین در زمان چاپ این روزنامه حدود ۲۷ـ ۲۸ سال داشت، اما باتوجه به تواناییاش در این زمینه، توانست افراد مناسب و ماهر را در روزنامه به کار بگیرد. بعد از اینکه بدر توقیف میشود، روزنامه شرق را منتشر میکند و بعد هم روزنامه رعد منتشر شد. در آن دوران رضاشاه میآید و اعلامیهای با عنوان اینکه «من حکم میکنم» در تهران توزیع میکند.
در همین اعلامیه است که او در «بند ۴ من حکم میکنم، نوشته: کلیه روزنامهجات تا اطلاع ثانوی توقف پیدا کند. به همین خاطر تمام روزنامهها بعد از کودتا توقیف میشوند. اما جای سئوال پیش میآید قدرت دوم این بازی چه کسی است؟ البته که «سید ضیاالدین طباطبایی» همان قدرت دوم است. آدمی نابغه که میتوانست جلوی رضاشاه را بگیرد و روزنامهاش منتشر شود. در دوره کودتا تمام روزنامهها متوقف میشوند و فقط یک روزنامه داریم که تاریخنگار دوره خودش بوده و آن هم روزنامه ایران است. روزنامه ایران پراکنده بود و شمارههای آن از بین رفت. ۱۰ـ ۱۲ سال قبل لوحهای فشردهای از انتشار روزنامه در آن دوران را «بیانی» احیا کرد تا بتوانیم تاریخ این روزنامه و جراید تهران را حفظ کنیم.»
ترس رضا شاه از روزنامهنگاران
همچنین او در ادامه نشست به روزنامهنگار دیگری در این دوره اشاره میکند: «روزنامهنگار خیلی قدیمیای وجود داشت که از دوره مشروطه فعالتیش را شروع کرد و تا دوره رضاشاه فعالیت میکرد. او دکتر محمود افشار، پدر مرحوم ایرج افشار یزدی، بود. ۳۳ پارچه از آبادی تهران متعلق به محمود افشار بود. همه میدانیم که رضاشاه علاقه خاصی به زمینخواری داشت و محمود افشار هم املاک بسیاری داشت. افشار که نقطهضعف او را میدانست، تمام املاکی را که داشت به روزنامهنگاران به صورت مجانی بخشید و یک دیواری برای خودش ساخت که رضاشاه نتواند املاکش را بگیرد، چون آن وقت سر وکارش با روزنامهنگاران بود و اتفاقاً این اتفاق افتاد و نتوانست زمینهای افشار را بگیرد.»