تا وجوه دیگر شخصیت استاد زنده یاد بیژن ترقی در حاشیه و سایه قرار گیرد
طبیعی است چنین اشعار روان و ساده و در عین حال با مفاهیم عمیق وانسانی، تنها از یک فرهنگیمرد صافی اعتقاد برمیآید و استاد بیژن ترقی این بختیاری را داشت که در خانوادهای اهل فرهنگ و نشر به دنیا بیاید. خانوادهای که شناگری در دریایی از کتاب ونشر را آموخته بودند و کتاب با زندگی وی درونی شده بود.
رفت و آمد اهل فرهنگ وهنر و نشر به منزل پدر استاد که خود صاحب انتشارات معروف خیام بود، و حشر و نشر بیژن جوان و غوطه خوردنش در چنین سپهر و زیستبوم فرهنگی ، ذهن و ذوقش را آماده کرد تا آنچه را که میپسندد بال و پر دهد.
استاد عبدالرحیم جعفری مدیر و بنیانگذار انتشارات امیر کبیر در خاطرات دو جلدیاش به نام در جست وجوی صبح شرح کافی از منزلت انتشارات خیام و پدر فرهنگپرورش زندهیاد محمدعلی ترقی داده است.[فراز و فرود یک زیست بوم فرهنگی]
کتابفروشی خیام در خیابان شاهْآباد قرار داشت که در دوره خود بازار بزرگ کتاب ونشر بود و همانند نگینی در میان تمامی کتابفروشیهای آن راسته میدرخشید، چرا که بر خلاف عمده کتابفروشیهای آن دوره که بسیار کوچک و حقیر و در واحدهای سه در چهار کتابها چپیده بودند و مجالی برای گفت و گوی سرپایی هم نبود، کتابفروشی فضای بزرگی داشت و به نوعی پاتوق اهل فرهنگ وکتاب بود که افراد در آن در مبل و صندلی مینشستند و به گپ وگفت میپرداختند.
بیژن ترقی تلاش فراوانی صرف کرد تا این انتشارات و کتابفروشی را سرپانگهدارد، اما کهولت سن و تغییر زمانه سبب شد تا در نهایت در میانههای دهه 70 انتشارات خیام کار خود را متوقف کند. ترقی در خاطراتش نوشته است که چه سخت گذشت برایش تعطیلی کار نشری که چند پشت و خانواده در خانواده به آن وفادار بودند و تداومش میدادند.
بیژن از یک سو کار پدر را ادامه داد وهمو بود که با ذوق شاعرانهاش اشعار نیما یوشیج را کشف و به چاپ وانتشار عمده آنها همت گمارد.
از دیگر سو زنده یاد ترقی به سمت شعر و شاعری کشیده شد و گونهای خاص از ترانه سرایی را بنا نهاد که از آن به عنوان ترانههایی با دایره واژگان روان و همه فهم ،اما با محتوایی عمیق ، با مضامینی داستانی باید یاد کرد. داستان واره بودن ترانهها را در دو اثر معروف «آتشی ز کاروان جدا مانده» و «به رهی دیدم برگ خزان» به عینه میتوانیم شاهد باشیم.
استاد بیزن ترقی در به کار بردن واژگان لحنی نجیبانه داشت و در خرج کردن کلمات اصل نجابت شعر و کلمه را به تمام وکمال رعایت میکرد. این نجابت شاعرانه، البته محصول پرورش در خانوادهای بودکه کتاب و فرهنگ در آن حضور و بروزی تاثیر گذار داشتند.
شعر و ترانه ترقی در بدو امر ساده به نظر میرسد و هرکسی را گمان بر این است که میتوان از این ترانهها سرود، اما وقتی گاه کار میرسد، آدمی در مییابد ،آنچه سرودههای ترقی را از دیگران متمایز کرده ومیکند، عمق و غنای نهفته در ذات این کلمات است که همه وهمه از دانش فراوان به همراه صداقت شاعرانه در درک پیچیدگیهای سرشت و سرنوشت زندگی و زمانه و طبیعت و زیست بوم و بدل ساختنش به کلماتی آشنا اما روح نواز است.
ترقی محصول نسلی از ترانهسرایان بود که از ترانههای کوچه بازاری و مطربانه دوره قاجار به سمت ترانه سازی با مفاهیمی عمیقتر کشیده شدند. بخشی ازاین تغییر گرایش البته به تحولات اجتماعی و رشد طبقه شهر نشین و برآمدن طبقه متوسط شهری بازمیگشت و این که این طبقه نیازهایی را در حوزه شعر وموسیقی طالب بود که فراتر از موسیقی دوران قاجار بود، نیازهایی که با شعرهای نسبتا سطح پایین ونازل دوره قاجار( به غیر از برخی تصانیف با مایههای سیاسی – اجتماعی) برآورده نمیشدو باید نسلی از شاعران واهالی موسیقی به وجود میآمدند که بتوانند با زبان و نیازهای جامعه دهههای 30 تا 50 ایران همسو شوند و همذات پنداری کنند.
ترقی به همراه معینی کرمانشاهی، رهی معیری، کریم فکور، تورج نگهبان، اسماعیل نواب صفا و... همان نسل طلایی ترانهسرایان بودند که توانستند با آهنگسازان بنامی چون روح الله خالقی، مرتضی محجوبی، علی تجویدی، همایون خرم، مجید وفادار، پرویز یاحقی، مهدی خالدی و... همکاریهای جانانهای را شکل دهند که محصول آن ترانههای ماندگاری در تاریخ شعر و موسیقی و ترانه شد.
زندهیاد ترقی اما فراتر از ترانهسرایی در حوزه نشر و فرهنگ هم تلاشهایی را صورت داد که در نوع خود به یاد ماندنی است، برخی کتابها در حوزه پژوهش شعری نوشت و از سوی دیگر بنا گذار و طراح برنامهای رادیویی به نام« صبح جمعه با شما» شد که هنوز که هنوز است کهنهکاران رادیو خاطره طنازیهای این چهره صافیضمیر عرصه شعر وترانه را به یاد دارند.[برای پیر خندان ما]
با رفتن ترقی، آن هم در هشتادمین سال زندگی، اکنون تنها فردی که از نسل ترانهسرایان طلایی باقیمانده است، استاد معینی کرمانشاهی است که این روزها بیشتر به کار سرودن شاهنامهای است با عنوان شاهکار که تا کنون چند جلد آن عرضه عمومیشده است.[معینی کرمانشاهی و انتشار جلد هشتم شاهکار]