تشخیص اختلال دوقطبی دشوار است و اغلب با سایر بیماریهای روانی اشتباه گرفته میشود. با توجه به این که دورههای شیدایی ویژگی بارز اختلال دوقطبی هستند، گاهی حملات افسردگی در این اختلال مورد غفلت قرار میگیرد. نکته مهم این است که این بیماران معمولا مدت بسیار بیشتری را در حالت افسردگی سپری میکنند تا شیدایی و ممکن است میان دورههای شیدایی سالها افسردگی فاصله بیندازد.
از طرف دیگر دورههای شیدایی ممکن است به صورت خفیفتری بروز کنند (هپیومانی) که فرد در طی آنها فرد آکنده از شور و نشاط، انرژی و خوشبینی باشد، اما حتی این دورههای شیدایی خفیف هم ممکن است پیامدهای زیانبار داشته باشند چرا که اعتمادبهنفس بالای دروغین فرد ممکن است به ولخرجی یا بیبندوباری او بینجامد.
ضمنا با وجود اینکه اختلال دوقطبی به خاطر نوسانهای خلقیاش میان افسردگی و شیدایی شناخته میشود، گاهی مواقع او دو جنبه با هم همپوشانی پیدا میکنند و بیمار همزمان احساس تنش و بیقراری و نیز افسردگی پیدا میکند.
یک عقیده نادرست این است که افراد دچار این بیمار همیشه در مرحله شیدایی قرار دارند، در حالیکه اغلب این بیماران حملههای افسردگی را هم تجربه میکنند که ممکن است نسبت به دورههای شیدایی درازمدتتر هم باشد.
یک برداشت اشتباه دیگر این است که اختلال دوقطبی فقط شکل شدیدتری از یک افسردگی معمول است، در حالیکه این اختلال یک بیماری روانپزشکی جدی است و پیامدهای عمدهای برای بهزیستی فرد به دنبال دارد.
در عین حال باید توجه داشت که در صورت درمان مناسب و پشتیبانی لازم از بیماران بسیاری از آنها میتوانند زندگی کامل و باروری داشته باشند.
ضمنا گرچه عواملی مانند مصرف مواد غیرمجاز روانگردان یا اختلافات با والدین ممکن است در تشدید بیماری نقش داشته باشند، اما ریشه اصلی این بیماری یک اختلال مغزی پیچیده است که مجموعهای از عوامل ژنتیکی و محیطی در آن نقش دارند.
بالاخره اینکه بیماران دچار اختلال دوقطبی نباید بچهدار شوند، درست نیست و آنها میتوانند با حمایتهای لازم والدینی موفق باشند.
در مجموع به یاد داشته باشید که اختلال دوقطبی قابلدرمان است و با دارودرمانی و رواندرمانیهای مناسب بیماران میتوانند علائم خود را مهار کنند و یک زندگی همراه با بهرهوری داشته باشند.