همشهری- محمدصادق خسروی علیا: محلههایی در طهران آن سالها وجود داشت که در قرق گلههای بزرگ سگها بود و اهالی آن از ترس سگها جرأت نداشتند از خانهشان بیرون آیند. یک گذر هم در تهران قدیم خیلی معروف بود؛ گذری که هر کس در آن پا میگذاشت داروندارش را غارت میکردند. اگر میخواهید بدانید این گذرها و معابر خوفناک کجا هستند و اکنون چه وضعیتی دارند، روایتهای عجیب و غریب نقلشده درباره آنها را بخوانید.
وهمآورترین معبر: کوچه لختیها، کمین باجگیرها و زورگیرها
* نشانی: خیابان سعدی
* معرفی: با تاریک شدن هوا کسی از ترس خفتگیری و به یغما رفتن اموالش جرأت تردد در اینجا را نداشت. این حکایت خیابان سعدی، یکی از معابر پایتخت است که تا دهه ۵۰ بهخاطر دزدی از شهروندان و بهاصطلاح لخت کردن مردم به کوچه لختیها معروف شده بود. باجگیرها و زورگیرها حوالی زیر پل اکباتان کمین و در اصطلاح عامه، مردم را لخت میکردند و داروندار جیبشان را میبردند. نقل است در سراسر این خیابان حتی یک دکان هم وجود نداشت. این راسته در اواخر سلطنت قاجاریه و اوایل پهلوی، خیابانی خلوت و عاری از سکنه بود و رفتوآمد در آن محل کم صورت میگرفت تا آنجا که در روز روشن هم در آنجا جیببرها آدم را لخت میکردند؛ از اینرو کسی پا داخل آن خیابان نمیگذاشت. تا اواخر دهه ۵۰ زورگیری اوباش از مردم همچنان در حوالی پل اکباتان و گوشهوکنارهای خیابان سعدی ادامه داشت.
ترسناکترین میدان: میدان اعدام؛ عقوبت مجرمان و محکومان
* نشانی: میدان محمدیه
* معرفی: این روزها به نام محمدیه میشناسیمش، اما بسیاری از مردم هنوز نام قدیمی این مکان را به یاد دارند و هنگام نشانی دادن این اسم را بهکار میبرند: «میدان اعدام». جاییکه در زمان سلطنت ناصرالدین شاه بنا شد؛ هنگامی که تهران بهدلیل افزایش جمعیت نیاز به توسعه داشت و حصار صفوی را که در همان حوالی بود، خراب کردند و در محل تقاطع خیابان مولوی و خیابان دروازهغار، میدان وسیعی درست شد که بساط اعدام را در آن برپا میکردند. آن زمان در این میدان مجرمان و محکومان را سر میبریدند. در وسط میدان تپهای خاکی قرار داشت که رویش ستون آجری کوتاهی ساخته بودند به نام «قاپق». قاپق تختهبند یا ابزاری بود که به وسیله آن مجرم را به آن میبستند تا هنگام اجرای حکم تکان نخورد. مراسم اعدام از همان ابتدا تماشاچی داشت. مردم از دور و نزدیک برای دیدن صحنه گردنزنی یا دارزدن مجرمان به حوالی میدان میرفتند.
دهشتناکترین مکان: زندان قزلقلعه، شکنجهگاه قجری و پهلوی
* نشانی: تقاطع بزرگراههای جلال آلاحمد و کردستان
* معرفی: این مکان تاریخی در دوران قاجار مورد استفاده مسافرها و کاروانهایی قرار میگرفت که قصد داشتند به تهران عزیمت کنند. زندان قزلقلعه یا قزلقلاع (قلعه سرخ) در زمان ناصرالدین شاه و بعدها در دوره پهلوی اول هم محلی برای نگهداری مهمات بود. شکل قزل قلعه در دوره پهلوی دوم، حدود سال ۱۳۵۰ به کلی تغییر کرد و تبدیل به یک زندان مخوف شد. در دوره محمدرضا پهلوی علاوه بر زندان قصر از این مکان هم برای نگهداری زندانیان سیاسی استفاده میشد و چهرههای مهمی دوره محکومیت خود را در این زندان گذراندند. حمام این قلعه اتاق شکنجه و به حمام نیز معروف بود تا پایان عمر این زندان بوی خون میداد. این زندان تا اواخر دوره پهلوی پابرجا بود. اوایل دهه ۶۰ این زندان تخریب و به بوستان تبدیل شد. بازار میوه و ترهبار، قسمتی از بزرگراه کردستان و بوستان محله جزو محدوده آن زندان، حالا قسمتی از محدوده شهری شده است.
هراسانگیزترین محله: هزار سگ
* نشانی: بزرگراه آیتالله سعیدی، بوستان لواسانی
* معرفی: سال۱۳۶۴بهعنوان یکی از بوستانهای منطقه۱۸ با امکاناتی مثل فرهنگسرا، کتابخانه، مسجد، مدرسه و... تجهیز شد و به بهرهبرداری رسید. اما این محله دهه۴۰ و ۵۰ بیابان مخوفی بود؛ بهطوری که کسی جرأت نداشت از نزدیکی آن عبور کند. دهه۴۰اینجا به شکل تپه خاکی و زمینهای ناهموار و آن زمان محل زاد و ولد و زندگی سگهای ولگرد شده بود. پس از چند سال تعداد سگها در این محله آنقدر زیاد شد که دیگر قابل کنترل نبودند. وقتی سگها دستهای و گروهی در محله راه میافتادند، همه فرار میکردند تا مبادا به آنها حمله کنند؛ به همینخاطر به محله هزار سگ معروف شده بود. شبها ترسناکتر از دیگر اوقات بود؛ چون کسی در خیابانها دیده نمیشد. روشنایی وجود نداشت و شنیدن زوزه سگها هر رهگذری را به هراس میانداخت. آن زمان برخی از والدین وقتی میخواستند فرزندشان را تنبیه کنند، میگفتند که در محله هزارسگ رهایشان میکنند و حتی داستانهای خیالیشان را برای آنها نقل میکردند.