سمفونیهای دوازدهگانه او که به سمفونیهای لندن شهرت یافتهاند، نقطه عطفی در تاریخ موسیقی کلاسیک به شمار میآیند. در تاریخ موسیقی هیچکس به اندازه یوزف هایدن سنفونی ننوشته است(۱۰۴ سنفونی).
پدرش کارگر سادهای بود و از روی باورهای مذهبی، فرزندش را به گروه همآوایان کلیسای محل میفرستاد. در آنجا بود که سرپرست بخش موسیقی کلیسای بزرگ وین، او و کارش را میبیند و با خود به وین، پایتخت اتریش میبرد.
هایدن در نوجوانی با تدریس خصوصی موسیقی روزگار میگذراند تا اینکه نخستین بار عالیجناب مورتسین (Morzin) از اشراف پایتخت، او را به عنوان آموزگار خصوصی همسرش استخدام میکند.
یوزف هایدن در سن ۲۸ سالگی ازدواج کرد و یک سال پس از آن یعنی در سال ۱۷۶۱ به عنوان سرپرست و رهبر ارکستر کاخ توانگرترین والی محل، "استرهازی" در شهر آیزنشتات Eisenstadt در مجارستان به کار مشغول شد.
پشتیبان او عالیجناب نیکولاس با موسیقی آشنا بود و کار و آثار این نوازنده و آهنگساز نابغه را ارج مینهاد. هایدن در این باره گفته بود: «عالیجناب از یکایک کارهای من خرسند بود و مرا تشویق میکرد. من در مقام رهبر ارکستر هر آزمایشی میخواستم، برای دریافت ضعف و توانایی ارکستر، میکردم. هرکسی را میخواستم کنار میگذاشتم و هر ریسکی لازم بود میکردم؛ گویی از جهان پیرامون جدا بودم. هیچکس جز خودم توانایی آزار مرا در کارهایم نداشت، پس باید هم ذاتم را نشان میدادم.»
تون کوپمان درباره ارکستر هایدن در کاخ استرهازی میگوید: «در ارکستر هایدن بیش از سه تا چهار ویلون اول نبودند، تالار کنسرت کاخ هم گنجایش بیش از ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر را نداشت اما هم نوازندهها چیرهدست بودند و هم کارها عالی بود، هرچند در مقیاس کوچک.»
هایدن سی سال در کاخ مجاری زندگی کرد و تنها زمستانها به وین میرفت. در همین سفرها به پایتخت بود که با موتزارت آشنا شد. دوستی آن دو چنان گرم و ژرف بود که به گفته تون کوپمان: «موتزارت به او «پدر هایدن» میگفت. از قرار، منظورش این بود که از هایدن بیش از پدرش آموخته است. دو نفر به گمان موتزارت بهترین بودند؛ یکی همان پدر هایدن و دیگری کارل فیلیپ باخ که او را نابغه راستین میدانست.»
کارل فیلیپ امانوئل باخ، فرزند باخ مشهور، سرمشق هایدن هم بود. تنظیمهای فوقالعاده، احساس لطیف در آثار و تأثیرات زمانهاش، او را برای هایدن به استادی تبدیل کرده بود که با تکیه بر او آثار نوینش را بسازد و عرضه کند.
هنرمندی نوآور
هایدن اما خود تا امروز نیز در میان آشنایان با موسیقی کلاسیک، نوپردازی بدعتکار و استادی باذوق به شمار میآید که هردم میتوان در آثارش نکته تازهای پیدا کرد. هنرمندی که با وجود پرواز بر قلههای هنر ناب، واقعیات زندگی را فراموش نمیکرد و جدیت کار، شوخطبعی را از او نمیگرفت.
از سمفونیهای مشهور او «سمفونی خداحافظی» است: والی محل، همان پشتیبان هایدن، زمان درازی بود که به اعضای ارکستر، اجازه مرخصی نمیداد. هایدن این سمفونی را ساخت که در موومان پایانی آن، نوازندگان یکی پس از دیگری شمع پیش روی خود را خاموش میکنند و با سازشان از صحنه خارج میشوند.
در سال ۱۷۹۱ هایدن ۵۹ ساله از مجارستان به پایتخت اتریش رفت و به پیشنهاد برنامهگذار سرشناس آلمانی مقیم لندن، یوهان پتر سالومون، سمفونیهایی برای اجرا در انگلیس ساخت.
سمفونیهای دوازدهگانه او را که به سمفونیهای لندن مشهورند، میتوان نقطه عطفی در تاریخ موسیقی دانست. رهبر ارکسترهای گوناگون آلمانی، اویگن یوخوم (Eugen Jochum) در این باره میگوید: «شک نیست که او با این ۱۲ سمفونی، قله بلندی در موسیقی را فتح کرده و قطعه موسوم به سونات را در شکل نهایی خود تثبیت نموده است.»
شهرت و محبوبیت هایدن به جایی رسید که در سال ۱۷۹۷ حکومت اتریش از او خواست آهنگ سرود ملی امپراتوری اتریش و مجار را بسازد. این همان آهنگ سرود ملی آلمان امروز نیز هست.
هایدن نیز مانند جرج فردریک هندل، در پایان عمر به اوراتوری یا همان اوپراهای کلیسایی روی آورد و از جمله اوپراهای «آفرینش» و «چهارفصل» را ساخت.
هرچند پس از جنگ جهانی دوم، موتزارت در میان علاقمندان موسیقی کلاسیک جای برتر را اشغال کرده است، اما هم اکنون سمفونیهای هایدن جزو اجراهای همیشگی ارکسترهای بزرگ بهشمار میآیند.
دویچه وله