6سال پیش وقتی آمریکا به افغانستان و عراق حمله کرد، همه نگاه‌ها به سوی ایران متمرکز شد زیرا اشغال این کشورها به نوعی محاصره ایران و آغاز راهی جهت حمله به آن تعبیر شد.

جورج‌بوش رئیس‌جمهوری سابق آمریکا هم طی 8سال ریاست جمهوری‌اش ایران را در رأس محور شرارت قرار داد و در این 8 سال ایران همواره زیر سایه تهدید‌های نظامی دولت بوش قرار داشت.

محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه هم در جریان مناظره‌های انتخابات ریاست‌جمهوری صراحتاً به قصد جدی آمریکا برای حمله نظامی به ایران و اقدامات بازدارنده‌ای که از سوی جمهوری اسلامی تدارک دیده شد اشاره کرد، اما اکنون به‌نظر می‌رسد خطر و تهدید حمله نظامی به ایران برطرف شده و اوباما سیاست دیگری را در برابر ایران در پیش گرفته است.

از آنجا که همگان می‌‌دانند که راهبرد‌های بلند‌مدت آمریکا ربطی به تغییر رئیس‌جمهوری در این کشور ندارد، به نظر می‌رسد اوباما در حال اجرای شکل جدیدی از سیاست‌های درازمدت آمریکا تحت عنوان «راهبرد دفاع ملی» در جهان است؛ راهبردی که پیش از روی‌کار‌آمدن اوباما در سال2008 در وزارت دفاع این کشور تدوین شد و رابرت گیتس، یکی از چهره‌های تدوین‌کننده این راهبرد که در دوره بوش و اینک در دوره اوباما سکان وزارت دفاع این کشور را در دست گرفته راهبرد جدید را به موقع به اجرا گذاشته است.

رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا در مقاله‌ای که بهناز اسدی آن را ترجمه کرده و دریادار علی شمخانی، وزیر دفاع سابق ایران بر آن حاشیه نگاشته به تشریح «راهبرد دفاع ملی» آمریکا پرداخته است. براساس این راهبرد که خلاصه‌ای از آن را خواهید خواند، آمریکا دیگر در پی سرنگونی دولت‌های قدرتمند برنخواهد آمد و تهدید اصلی علیه خود را از سوی دولت‌های ضعیف می‌داند.

وزارت دفاع آمریکا در سال2008 سندی را باعنوان «راهبرد دفاع ملی» منتشر کرد. در این راهبرد تأکید شده است که محیط امنیت و تهدید‌های ایالات متحده تغییر یافته‌اند. این تحول متناسب با توانمندی‌های دفاعی آمریکا نیست، بنابراین باید با دگرگونی در ساختارها و استفاده بهینه از ظرفیت‌‌ها، بین توانمندی‌ها و چالش‌ها و تهدید‌ها توازن و تناسب برقرار کرد. وزارت دفاع آمریکا بر این باور است که پنتاگون باید کاری بیش از نوسازی نیروهای متعارف خود انجام دهد و بر منازعات نامتعارف امروز و آینده نیز متمرکز شود. از نظر این وزارتخانه، عراق و افغانستان از جمله چالش‌های عمده آمریکا به‌شمار می‌روند و تا سال‌های آینده نیز از مسائل مهم تلقی خواهند شد.

رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا در تشریح راهبرد جدید آمریکا می‌گوید: «به‌دست‌آوردن آمادگی برای منازعه‌های راهبردی و متعارف آتی نباید ما را آن‌چنان به خود مشغول کند که از فراهم‌کردن همه امکانات و توانایی‌های ضروری برای جنگیدن و پیروز‌شدن در منازعاتی که امروز آمریکا درگیر آن است، غافل شویم.

حمایت از برنامه‌های نوسازی متعارف به‌شدت در بودجه وزارت دفاع، در دیوانسالاری آن، در صنایع دفاع و در کنگره گنجانده می‌شود اما نگرانی اصلی این است که هیچ حمایت رسمی متناسبی ازجمله در پنتاگون در مورد ایجاد قابلیت‌های لازم برای پیروزی در جنگ‌های کنونی و جنگ‌های احتمالی آینده وجود ندارد.

آنچه جنگ وحشت (ترور) خوانده می‌شود، در واقعیت شوم خود یک نبرد طولانی نامنظم جهانی و مبارزه‌ای میان نیروهای افراط‌گرای تند و نیروهای میانه‌رو است. نیروی نظامی مستقیم در تلاش درازمدت به ایفای نقش علیه تروریست‌ها و سایر افراط‌گرایان ادامه خواهد داد اما در درازمدت ایالات متحده نمی‌تواند با کشتن یا به‌اسارت‌گرفتن، راه خود را به‌سوی پیروزی هموار کند.

تا جایی که امکان داشته باشد، آنچه ارتش، آن را «عملیات جنبشی» می‌خواند باید تحت‌تأثیر اقداماتی برای پیشبرد حکمرانی بهتر، برنامه‌های اقتصادی که محرک توسعه باشد و تلاش برای توجه به نارضایتی ناراضیانی که به‌تازگی به تروریست‌ها پیوسته‌اند، قرار گیرد. برای موفقیتی بی‌سروصدا، این کار مستلزم شکیبایی بسیاری است تا در درازمدت، جنبش‌های افراط‌گرایان و ایدئولوژی آنان را بی‌اعتبار سازد.»

جنگ وحشت از دیدگاه گیتس دارای این ویژگی‌هاست: 1- نبرد طولانی (فرسایشی) غیرعادت شده از سوی ارتش‌های بزرگ 2- نبردهای نامنظم 3- درگیری مستقیم نیروهای نظامی در آن  4- نیاز به صبر و شکیبایی 5- راه‌حل این جنگ‌‌ها کشتن و به‌اسارت‌گرفتن نیست بلکه راه‌حل، عملیات جنبشی است با مشخصاتی مانند حکمرانی بهتر، توسعه اقتصادی و مذاکره با ناراضیان وابسته به هسته مرکزی.

این جنگ‌‌ها با جنگ‌های بین 2ارتش متفاوت است و در قالب آفند و پدافند و تاکتیک و ضدتاکتیک صورت نمی‌گیرد. با توجه به این استراتژی جدید، در آینده به چالش‌های مشابه عراق و افغانستان، نباید پاسخی همچون اشغال داد بلکه باید مسیر پیشگیری و نه پیش‌دستی را پی گرفت. در این راستا ظرفیت‌سازی در حکومت‌های هم‌پیمان و تقویت نیروهای امنیتی آن به اندازه جنگ‌‌های مستقیم آمریکا با دشمنانش اهمیت دارد.

گیتس می‌گوید: «بعید است که ایالات متحده در آینده‌ای نزدیک، تجربه عراق یا افغانستان دیگری (یعنی تغییر رژیم با استفاده از زور و سپس ملت‌سازی در آن کشور زیر آتش جنگ) را تکرار کند. اما این مسئله به آن معنی نیست که آمریکا با چالش‌های مشابهی در نواحی دیگر مواجه نشود. تا جایی که امکان داشته باشد، راهبرد آمریکا باید مبتنی بر استفاده از رهیافت‌های غیرمستقیم (بیشتر از راه ظرفیت‌سازی در حکومت‌های هم‌پیمان و نیروهای امنیتی آنها) باشد تا مانع از تبدیل‌شدن مشکلات به بحران‌هایی شود که مستلزم مداخله نظامی مستقیم، پرهزینه و بحث‌برانگیز است.

گذشته‌ای نه‌چندان دور، پیامدهای بی‌توجهی به خطرهای ناشی از شورش‌ها و دولت‌های ناتوان را به‌خوبی نشان داد. شبکه‌های تروریستی قادرند جایگاه مطمئنی را در داخل مرزهای کشورهای ضعیف پیدا کنند و در بی‌نظمی‌های اجتماعی قدرت بگیرند. کشوری که به سلاح هسته‌ای مسلح است، می‌تواند دستخوش بی‌نظمی و اغتشاش شود.

تهدید‌های فاجعه‌آمیز علیه سرزمین آمریکا (برای مثال اینکه شهری در آمریکا با یک حمله تروریستی مسموم یا ویران شود) به احتمال زیاد بیش از آنکه از جانب کشورهای متجاوز و مهاجم باشد از سوی کشورهای ضعیف خواهد بود. آمریکا با وجود آمادگی و توانایی ارتش خود و نهادینه‌سازی مهارت‌های جدید و غیرمتعارف، هنوز هم باید با چالش‌های امنیتی نیروهای مسلح سایر کشورها، دست‌و‌پنجه نرم کند.

علاوه بر روسیه و چین که هزینه‌های دفاعی برابر آمریکا دارند، آمریکا نباید از ترکیب خطرناکی از کشورهای سرکش، گروه‌های تروریستی و سلاح‌های هسته‌ای، شیمیایی یا بیولوژیک نیز غافل شود. برای مثال کره‌شمالی چندین بمب اتمی ساخته و ایران درصدد ورود به باشگاه هسته‌ای است.

آنچه همه این دشمنان بالقوه- از هسته‌های تروریستی گرفته تا کشورهای سرکش و تا قدرت‌های درحال صعود- در آن مشترکند، این است که آنها آموخته‌اند که مقابله مستقیم با آمریکا از راه نیروهای نظامی متعارف، کار عاقلانه‌ای نیست؛ از این‌رو، آمریکا نمی‌تواند تفوق کنونی خود را بی‌اهمیت انگارد؛ بنابراین نیازمند سرمایه‌گذاری در برنامه‌ها و طرح‌ها و نیرویی است که تداوم این  برتری را تضمین کند.»

از نظر رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، کشورهای دیگر مایل نیستند با آمریکا مبارزه رودررو به‌صورت تانک با تانک، کشتی با کشتی، یا بمب‌افکن با بمب‌افکن داشته باشند، اما آنها در حال ایجاد و گسترش ابزارهای مختل‌کننده‌ای هستند که تأثیرات قدرت آمریکا را کاهش دهد، گزینه‌های نظامی آمریکا را محدود کند و آزادی عمل و اقدام را از ارتش آمریکا بگیرد.

رابرت گیتس می‌نویسد: «شبه‌نظامیان، گروه‌های شورشی، سایر بازیگران غیردولتی و ارتش‌های کشورهای درحال توسعه به‌گونه‌ای فزاینده، در حال به‌دست‌آوردن فناوری‌های بیشتر  و سلاح‌های مهلک و پیچیده هستند؛ همانگونه که حزب‌الله در سال  2006 نشان داد که می‌تواند ضربات مؤثری به دشمنان وارد کند. ذخیره زرادخانه موشک‌ها و راکت‌های حزب‌الله در حال حاضر به ذخیره بسیاری از کشورها نزدیک شده است. فروش تسلیحاتی چین و روسیه، قابلیت‌های پیشرفته تهاجمی و تدافعی را در اختیار کشورها و گروه‌های فراوانی قرار داده است... . آمریکا قوی‌ترین و بزرگ‌ترین کشور روی زمین است اما هنوز محدودیت‌هایی در آنچه می‌تواند انجام دهد دارد.

اگر آمریکا از نیروی نظامی و فناوری‌های پیشرفته ماهواره‌ای می‌تواند برخوردار باشد اما هیچ‌کس نباید از ابعاد روانی، فرهنگی، سیاسی و انسانی جنگ غافل شود؛ جنگ به‌گونه اجتناب‌ناپذیری مصیبت‌بار، بی‌ثمر و نامطمئن است. ما باید با سوءظن به برداشت‌های فاتحانه، آرمان‌گرایانه یا نژادپرستانه از منازعات آینده، نگاه کنیم که درصددند از اصول تغییرناپذیر و زشت جنگ فراتر روند و تصور می‌کنند می‌توان به‌جای تعقیب خانه‌به‌خانه، تپه به تپه و محاصره خونین دشمنان، دشمن را با تضعیف روحیه، ترساندن و به‌وحشت‌انداختن، وادار به تسلیم کرد.

دونالد کاگان- تاریخ‌نویس- در کتاب خود با عنوان «در مورد ریشه‌های جنگ و حفظ صلح» می‌نویسد: «در امور جهانی آنچه به‌نظر می‌رسد بهتر جواب می‌دهد، کنترل امور به‌وسیله کشورهایی است که مایل به حفظ صلح و آماده‌ پذیرش بار سنگین مسئولیت‌های لازم برای نیل به این منظور هستند.» وزیر دفاع آمریکا معتقد است که آمریکا باید رهیافتی متوازن را برای آینده در پیش گیرد.

برچسب‌ها