یکشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۰۶:۱۴
۰ نفر

زهرا ابراهیمی: اخیراً کنفرانسی باعنوان «کنفرانس منطقه‌ای رسانه‌ها و انتخابات» از طرف مرکز ژورنالیسم افغان در شهر هرات برگزار شد.

 خبرنگاران افغانی مقیم هرات میزبان نمایندگان روزنامه‌نگاران ایران و خبرنگارانی بودند که از شهر کابل به هرات آمده بودند. یکی از خبرنگاران کابلی مردی میانسال و دنیا‌دیده بود که تحلیل منسجمی از تحولات سیاسی افغانستان و کشورهای همسایه آن و نفوذ هر یک از آنها در میان افغان‌ها داشت. سید محمدعلی رضوانی، مدیرمسئول هفته‌نامه اقتدار ملی است که پس از سقوط طالبان از سال 1381 شمسی اقدام به چاپ این هفته‌نامه در افغانستان کرده است.

او به 3زبان فارسی، پشتو و انگلیسی تسلط داشت و مشخص بود که سابقه سیاسی و روزنامه‌نگاری‌اش به 7سال اخیر محدود نمی‌شود.رضوانی از دوستان سفرای روسیه، ایران، هند و پاکستان است و با آنها بر سر مسائل گوناگون سیاسی گفت‌وگو داشته است که در همین مصاحبه نیز به آنها اشاره می‌کند. ترجیح دادم با رضوانی از رابطه ایران و افغانستان و تأثیرگذاری تحولات هر یک بر دیگری بپرسم و او به‌طور کامل و دقیق به پرسش‌هایم پاسخ گفت: البته در بعضی قسمت‌ها اصرار داشت که اطلاعاتش چاپ نشود که در این زمینه امانتداری رعایت‌شده است. از او پرسیدم:

زمانی که آمریکا با مجوز سازمان ملل قرار شد وارد افغانستان شود و حکومت طالبان را سرنگون کند، ایران هم یکی از کشورهای عضو سازمان ملل بود که به همکاری در این زمینه پرداخت. زمینه‌های اتخاذ سیاست مشترک بین ایران و آمریکا در افغانستان چه بود و چرا پس از سقوط حکومت طالبان و استقرار ارتش آمریکا و چندین کشور دیگر در خاک افغانستان، جرج‌‌بوش، رئیس جمهوری وقت آمریکا، ایران را در رأس محور شرارت مرکب از کشورهای دیگری مانند کره‌شمالی و سوریه قرارداد؟ آیا همکاری با سازمان ملل و آمریکا در افغانستان پاداش قرارگرفتن در محور شرارت را داشت؟ چرا آمریکا چنین برخوردی با ایران کرد؟

مدیر مسئول هفته‌نامه اقتدارملی افغانستان پاسخ داد: بین ایران و آمریکا تفاوت دیدگاه در مسائل منطقه‌ای و جهانی زیاد است ولی اینکه چرا افغانستان نقطه‌ای شد که ایران و آمریکا به اشتراک‌‌نظر در مورد آن رسیدند، دلایلی دارد از جمله آنکه آمریکایی‌ها معتقد بودند حکومت طالبان دیگر پاسخگوی سیاست‌های آمریکا در منطقه نیست چون آنها پروژه‌ای در دوره زمانی خاص بودند؛ دوره‌ای که آمریکا و انگلیس برای خارج‌کردن روسیه از خاک افغانستان به آنها نیاز داشتند. زمان این پروژه با خروج شوروی از افغانستان طی شده بود.

  • اینکه تشکیل طالبان را پروژه‌ای آمریکایی انگلیسی عنوان می‌کنید باید با ارائه دلایل و مدارکی مستند باشد. چه دلیلی ارائه می‌دهید؟

 مهم‌ترین دلیل پروژه بودن تشکیل طالبان، سخنان صریح بی‌نظیر‌بوتو، صدراعظم وقت پاکستان است. او به‌صراحت گفت که طالبان پروژه مشترک عربستان، پاکستان، انگلستان و آمریکاست. بی‌نظیر‌بوتو از طالبان دفاع نمی‌کرد اما او در اولین مصاحبه‌اش پس از رسیدن به پست نخست‌وزیری پاکستان به‌صراحت گفت که «طراحی پروژه تشکیل طالبان با انگلیس بود، پول آن را عربستان و امارات پرداخت کردند و اجرای آن به‌دست ما و آمریکا بود.»
برای پاکستان مهم بود که در مورد چگونگی برخورد با دولت افغانستان اختیارات تام داشته باشد، به همین دلیل در پروژه طالبان فعال شد. حادثه انفجار برج‌های دوقلوی آمریکا بهانه مقابله با طالبان و حذف آنها از حکومت شد.  وقتی حادثه  11سپتامبر 2001 رخ داد، بسیاری از کارشناسان سیاسی این حادثه را خودساخته دانستند چرا که:

1- در روز حادثه تمام کارمندان یهودی برج‌های دوقلو به سر کار نرفتند. حضور این کارمندان می‌توانست تعداد تلفات را به 10هزار نفر افزایش دهد.

2- نصب تعدادی دوربین در اطراف برج‌های دوقلو برای شب حادثه هم حکایت از آگاهی آمریکایی‌ها از وقوع حادثه داشت.

3- نوع فروریختن ساختمان‌ها هم موضوع مهمی است. خوابیدن کامل ساختمان‌ها حاکی از آن است که انفجارهای اصلی در زیر ساختمان بوده درحالی که هواپیماها به‌قسمت‌های بالایی ساختمان اصابت کردند و دلیلی نداشت که کل برج‌ها به‌طور کامل تخریب شوند. حادثه 11سپتامبر، مجوز حضور آمریکا در منطقه را صادر کرد.

در شرایط آن روز، ایران هم با حکومت طالبان به مشکلات زیادی برخورده بود؛ 11 دیپلمات ایرانی در مزارشریف کشته شده بودند و طالبان توجهی به ضرورت  دستگیری عاملین آن نداشت و در مزارشریف محمد‌نیازی، یکی از فرماندهان طالبان و حاکم بلخ به‌صراحت اعلام کرد که شیعیان افغانستان 3راه بیشتر در پیش ندارند: 1 مسلمان شوند 2 جزیه پرداخت کنند 3 به ایران بروند.

جمهوری اسلامی ایران نمی‌توانست در برابر این حوادث بی‌تفاوت باشد و سرنوشت 6میلیون شیعه افغانی و دیپلمات‌های خود را نادیده بگیرد.
این مسائل، جمهوری اسلامی ایران و حکومت طالبان را به سرحد جنگ نزدیک کرده بود. 
270 هزار نیروی نظامی ایران در مرزها مستقر شده بودند و اگر نبود تدابیر خاتمی رئیس‌جمهوری وقت ایران، 2کشور وارد جنگی می‌شدند که سرنوشتش مشخص نبود. در این شرایط، حملات  11سپتامبر نیز بر نگرانی‌های ایران افزود. حادثه 11 سپتامبر کار القاعده بود و ظاهراً ربطی به حکومت طالبان نداشت.

  •  چرا آمریکا به طالبان حمله کرد؟

آنچه سبب شد آمریکا به افغانستان حمله کند، درخواست این کشور از ملاعمر رهبر طالبان حاکم بر افغانستان جهت تحویل بن‌لادن رهبر القاعده به آمریکا برای مجازات حادثه 11سپتامبر بود. اما ملاعمر از تحویل بن‌لادن با این سخن که او میهمان ماست خودداری کرد و آمریکا هم مجوز حمله به افغانستان را دریافت کرد.

  •  شما حادثه 11 سپتامبر را خودساخته آمریکا خواندید درحالی که به‌نظر می‌رسد اجراکنندگان آن اعضای القاعده بودند.

انگیزه اصلی القاعده‌ای‌ها برای شرکت در حادثه‌ای مانند 11سپتامبر ایدئولوژیک و بر پایه ضرورت مبارزه با آمریکا بود، درحالی که طراحان آن انگیزه دیگری داشتند. به این ترتیب آمریکا به دلیل حادثه 11 سپتامبر و ایران به دلیل شرایط بدی که طالبان علیه دیپلمات‌های ایرانی و شیعیان افغانی ایجاد کرده بود به نقطه مشترک رسیدند. البته این نکته نیز قابل یادآوری است که ایران خود ساخته‌بودن حادثه 11سپتامبر و انگیزه آمریکا برای محاصره ایران با حضور در افغانستان را نیز درنظر داشت.

بعداز حضور آمریکا در افغانستان، این کشور اقدام به اجرای طرح‌های نظامی مانند ایجاد پایگاه‌های نظامی در کشورهای اطراف افغانستان و طبعاً  ایران مانند جمهوری آذربایجان، تاجیکستان و قرقیزستان کرد. یکی از بزرگترین پایگاه‌های نظامی آمریکا هم در مرز ایران و افغانستان در نزدیکی شهر زابل احداث شد. ایران متوجه این نوع تحرکات بود، لذا بارها از آمریکا خواست تا در مورد ضرورت ایجاد این پایگاه‌های نظامی توضیح دهد و پاسخ آمریکا به ایران چنین بود: 1- حذف القاعده  2- تأمین امنیت در افغانستان  و 3- مبارزه با موادمخدر.
ایران این دلایل را باور نکرد و کماکان حساس و مشکوک نسبت به اقدامات آمریکا باقی ماند.

فعل و انفعالات سیاسی در افغانستان هم به‌گونه‌ای پیش رفت که به‌تدریج پاکستان به معادلات افغانستان راه یافت و ایران از آن بیرون زده می‌شد. مثلاً ابتدا مجاهدین افغان که به ایران نزدیک بودند وارد دولت موقت افغانستان شدند اما به‌تدریج کنار گذاشته شدند، از جمله آنها: ماشاءالله قسیم فهیم، وزیر دفاع و معاون اول ریاست‌جمهوری افغانستان و از مجاهدین جبهه متحد شمال، یونس قانونی وزیر معارف، سید مصطفی کاظمی وزیر تجارت و دکتر عبدالله عبدالله، وزیر امور خارجه از دولت کنار گذاشته شدند. به این‌ترتیب تمامی صندلی‌های مهم از طرفداران ایران خالی و باعث دلخوری جمهوری اسلامی شد. البته ایران هم عکس‌العمل‌های مناسب این سیاست‌ها را در پیش گرفت. آمریکایی‌ها از این تحرکات اطلاع داشتند. اختلاف‌نظر بین ایران و آمریکا در افغانستان روزبه‌روز افزایش می‌یافت.

  • ایران در جریان اجلاس توکیو که برای بازسازی افغانستان تشکیل شد تعهد کرد که 560 میلیون دلار به افغانستان کمک کند. این کمک نشان‌دهنده همراهی ایران با تصمیمات جامعه جهانی بود؟

این کمک بیشتر در جهت رقابت در کسب اعتماد افغانی‌ها بود. ساخت جاده اسلام‌قلعه هرات از سوی ایران، پاسخی به ساخت جاده کابل قندهار از سوی آمریکا و عربستان بود. کیفیت راهی که ایران ساخت بسیار بهتر از راهی بود که آمریکا و عربستان ساختند و این موضوع انعکاس مثبت بسیاری در افکار عمومی مردم افغانستان به‌نفع ایران داشت. آمریکا این اثرگذاری‌ها را می‌فهمید، به‌تدریج صفوف کشورهای متحده در رابطه با افغانستان از یکدیگر جدا می‌شد، یک‌طرف پاکستان، آمریکا، انگلیس و بعضی کشورهای آسیای مرکزی مانند ازبکستان، قرقیزستان و آذربایجان بودند، طرف دیگر ایران، هند، چین، روسیه.

آمریکا از میان کشورهای گروه مقابل توجه خاصی به ایران داشت زیرا روسیه دیگر نمی‌توانست نقش مهمی در تحولات افغانستان بازی کند. ضمیر کابلوف، سفیر روسیه در افغانستان در همین رابطه به من گفت که ما برای 10سال دیگر نمی‌توانیم به افغانستان نگاه کنیم (این شرایط ناشی از اشغال افغانستان توسط شوروی سابق و اخراج آنها از این کشور با قیام مردمی و کشته‌شدن هزاران نفر از مردم افغانستان در یک روز بود).

چین هم حاضر نبود وارد معرکه‌ای شود که به رقابت سیاسی با آمریکا منجر شود. آنها تنها خود را رقیب اقتصادی آمریکا می‌دانستند و نه رقیب سیاسی. هند هم در آن زمان مشکلات جدی با پاکستان بر سر مسئله کشمیر و مرزهای دیگر داشت. پاکستان به‌شدت علیه کنسولگری‌های هند در هرات و قندهار موضع می‌گرفت. ضمن اینکه پاکستان کشور حائل میان هند و  افغانستان است و هند آن زمان با آمریکا نیز اختلافاتی داشت.

این مسائل سبب شد هند در مسائل افغانستان نقش محوری پیدا نکند،  لذا از بین 4کشور گروه دوم، نقش محوری به ایران رسید. آمریکا تلاش می‌کرد خود را به‌طور مستقیم در برابر سیاست‌های ایران در افغانستان قرار ندهد بلکه جامعه جهانی را در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار دهد؛ به همین دلیل ایران را در محور شرارت گذاشت. در آن زمان که بوش کره شمالی و ایران را در محور شرارت قرار داد، در دیداری که با کابلوف، سفیر روسیه در افغانستان داشتم او به‌شدت می‌خندید و می‌گفت: موشک‌های کره‌شمالی 500 کیلومتر بیشتر برد ندارد، لذا گذاشتن این کشور در محور شرارت بهانه‌ای است تا موضع‌گیری آمریکا علیه ایران در افغانستان پنهان شود.

کم‌کم منافع ایران و آمریکا در افغانستان مقابل یکدیگر قرار گرفت. ایران متوجه بود که اگر بخواهد در افغانستان به بعد نظامی اهمیت دهد شکست می‌خورد لذا شروع به کارهای فرهنگی کرد و جایگاه بسیار قوی در رسانه‌های این کشور به‌دست آورد؛ رسانه‌هایی که از شعارهای کلان ایران و به‌خصوص در پرونده هسته‌ای دفاع می‌کردند و به‌نفع جمهوری اسلامی قلم می‌زدند. این مسئله باعث نگرانی آمریکا شد و از آنجا که ماهیت و زبان دیپلماسی بوش جنگ‌طلبانه بود تنش‌ها میان ایران و آمریکا افزایش یافت. با کنار رفتن بوش و روی‌کارآمدن اوباما، سیاست آمریکا نرم شد و لحن دیپلماسی آمریکا از خشونت و جنگ‌طلبی به سوی مذاکره و صلح گرایش یافت.

اکنون تغییرات در آمریکا آغاز شده اما هنوز جمهوری اسلامی به دیپلماسی‌ای که در دوران بوش داشت ادامه می‌دهد. این ادبیات، آمریکایی‌ها را ناامید می‌کند. آنها ظاهراً منتظر نتیجه انتخابات ایران هستند. اگر در این انتخابات نامزد دیگری به‌جز احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری شود تغییرات بسیاری در منطقه به‌وجود می‌آید؛ هرچند که تغییرات سیاسی در ایران که حاصل انتخابات باشد روبنایی است و سیاست خارجی جمهوری اسلامی کمتر متأثر از این نوع تغییرات است زیرا رئیس‌جمهوری در ایران حرف اول و آخر را نمی‌زند. طی  30سال گذشته ایران همواره نسبت به سیاست‌های قدرت‌های بزرگ به‌خصوص آمریکا مشکوک بوده و به آنها به دیده تردید نگریسته است. اعتقاد قوی به تئوری توطئه، زبان تفاهم ایران و آمریکا را کند کرده  یا اصلاً آن را به‌وجود نیاورده است.

  • حضور آمریکا در افغانستان سالانه 30میلیارد دلار هزینه دارد، این مقدار منهای پولی است که در افغانستان خرج می‌کنند. آمریکا  600 سربازش را در افغانستان ازدست داده است و این برای مردم آمریکا جای سؤال دارد. هدف آمریکا از آمدن به افغانستان با این هزینه هنگفت چه بود؟

 آمریکا معتقد بود با آمدن به افغانستان 2 کار انجام می‌دهد؛ یکی کنترل غیرمستقیم ایران و دیگری کنترل مستقیم پاکستان. اما حوادث به‌گونه‌ای رقم خورد که باب میل آمریکا نبود. تحولات کنونی در پاکستان مورد نگرانی آمریکاست. آنها به‌شدت نگران سقوط دولت پاکستان و افتادن این کشور به دست افراطیون طالبان هستند. آمریکا نگران افتادن زرادخانه هسته‌ای پاکستان به‌دست طالبان است. وقوع یک جنگ هسته‌ای در منطقه نگرانی اصلی آمریکا را تشکیل می‌دهد. یکی از دلایل نرمش کنونی آمریکا مقابل ایران، همین نگرانی است. 20روز پیش هند بودم و با معاون وزیر خارجه هند ملاقات کردم، او شدیداً نگران وقوع یک جنگ هسته‌ای در منطقه بود. ایران تاکنون در درگیری‌های منطقه‌ای وارد نشده است.

در حال حاضر انگلیس و آمریکا معتقد نیستند که دموکراسی نیاز اصلی افغانستان است. سفیر انگلیس به صراحت گفته است که افغانستان نیاز به دیکتاتوری صالح دارد. البته اخیراً نخست‌وزیر انگلیس در سفر به افغانستان بر ضرورت تداوم دموکراسی در افغانستان تأکید کرد. موفقیت یا عدم‌موفقیت سیاست‌های آمریکا در افغانستان وابسته به انتخابات این کشور است. پیروزی هر یک از کاندیداهای موجود مشخص می‌کند که آمریکا ظرف 5 تا 6 سال آینده چه استراتژی‌ای را درنظر دارد.

  • اینکه همه قدرت‌های جهانی در قالب ناتو با آن همه سلاح و تجهیزات در مقابل عده‌ای روستایی که نام طالبان دارند عاجز می‌شوند جای سؤال دارد. آیا واقعاً آنها قادر به مقابله با طالبان نیستند و یا نمی‌خواهند با آنها مقابله کنند؟

طالبان نیروی یکدستی نیستند. درحال حاضر طالبان پاکستانی، عربستانی، اماراتی، انگلیسی و آمریکایی داریم. آمار نیروهای جنگی طالبان 15هزار نفر است، در حالی که قوای ناتو و ائتلاف در افغانستان 75هزار نفرند. در حال حاضر نشست‌هایی با طالبان برگزار می‌شود و روی مسائلی از جنگ‌نکردن تا چگونه وارد ساختار سیاسی‌شدن بحث می‌شود. شرایط افغانستان به‌گونه‌ای است که همه کشورهای همسایه افغانستان، کاردان‌ترین سیاستمداران و دیپلمات‌هایشان را به افغانستان اعزام کرده‌اند. کابلوف، سفیر روسیه یکی از دیپلمات‌های باسابقه این کشور در افغانستان است. پاکستان و ایران هم افراد باتجربه‌ای را به این کشور فرستاده‌اند. مسائل افغانستان و نقش همسایه‌ها در تحولات داخلی آن بسیار پیچیده است و ایران در حال استفاده از همه تجربیاتش در افغانستان است.

  • اگر آمریکایی‌ها سیاست آشتی‌جویانه در برابر ایران گرفتند چرا در اسرائیل حکومت به‌شدت تندرو علیه ایران روی کار می‌آید و ایران را تهدید به حمله نظامی می‌کند؟ در حالی که تأثیر و قدرت آمریکا و اسرائیل بر یکدیگر تردید‌ناپذیر است؟

اسرائیل در حال حاضر ایران را تهدید به بمباران مراکز و تأسیسات هسته‌ای می‌کند. 3ماه پیش رئیس موساد پیشنهاد کرد که احمدی‌نژاد دستگیر و برای محاکمه به دادگاه لاهه داده شود. این مواضع، احمدی‌نژاد را به قهرمان جهان عرب تبدیل کرده و او را جزو 6 چهره محبوب دنیای عرب قرار داده است. حمله اسرائیل به ایران قطعاً هزینه‌ گزافی خواهد داشت اما اینکه آیا آمریکا هم حاضر است بهای چنین سنگینی را بپردازد مشخص نیست. اسرائیل قطعاً بدون ملاحظه سیاست آمریکا به ایران حمله نمی‌کند. در حال حاضر سیاست آمریکا کاهش تنش با ایران است لذا حمله نظامی به ایران کاملاً غیرمحتمل می‌نماید. آمریکا بیشتر درصدد حذف عناصر تندرو از صحنه سیاسی ایران است و اگر در این راه موفق نشود سیاست دیگری را در پیش خواهد گرفت.

روی کارآمدن تندروها در اسرائیل، سیاست فشار و تهدید علیه ایران را افزایش می‌دهد. اگر گزینه سازش با ایران جواب ندهد، گزینه خشونت و حمله باید روی میز باشد. البته جنگ لبنان و غزه هم در تحولات داخلی اسرائیل و روی کارآمدن تندروها بی‌تأثیر نبوده است ولی در مجموع اسرائیل عامل فشاری است تا اگر ایران سرناسازگاری گذاشت با آن تهدیدش کنند. حمله آمریکا یا اسرائیل به ایران انجام نمی‌شود زیرا دولت ایران با یک حمله نه‌تنها ساقط نمی‌شود بلکه افکار ناسیونالیستی مردم تشدید شده و حتی مخالفین جمهوری اسلامی در خارج از کشور نیز پشت نظام اسلامی قرار می‌گیرند.

کد خبر 80430

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست‌خارجی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز