بازار سلسبیل بازاری پررونق و پر رفت‌وآمد بود. کسبه از صبح خروس‌خوان کرکره مغازه‌ها را بالا می‌کشیدند و تا غروب خورشید شور کسب‌وکار در بازار سلسبیل به راه بود. تولیدی‌های لباس، خوردوخوراک، مغازه‌های قطاب‌فروشی و صدالبته بستنی‌فروشی محل همچنان در خاطر اهالی باقی است.

همشهری آنلاین- سمیرا باباجانپور : امیر ملایی‌نژاد از کسبه قدیمی بازار سلسبیل است. او یادی از پدرش، حاج باقر ملایی‌نژاد، می‌کند و می‌گوید: «مغازه پیراهن‌دوزی داشتیم. اهالی آن روزها پیراهن‌هایشان را حاضروآماده نمی‌خریدند، باید حتماً می‌دوختند. پدر سایز بیشتر مشتری‌هایش را حفظ بود. کسبه باهم رفیق بودند و برای رونق کار همدیگر تلاش می‌کردند. یادم می‌آید شب‌ها راسته ‌بازار سلسبیل دیدنی بود. آن روزها همه کسبه شاگرد داشتند. این شاگردها شب‌ها در مغازه می‌خوابیدند. شب‌های تابستان باید به سلسبیل می‌آمدید. وضعیت جالبی بود. همه شاگردها تخت چوبی بیرون مغازه می‌گذاشتند و در کنار جوی آبی که از قنات فرمانفرما سرازیر می‌شد می‌خوابیدند. این موضوع برای امنیت مغازه‌ها هم بسیار کاربردی بود.»

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

ملایی‌نژاد از مغازه زغال‌فروشی آقای دادخواه حرف می‌زند که دو دهنه مغازه بزرگ بود و زغال و خاکه‌زغال خانه‌ها و کرسی‌ها را تأمین می‌کرد و از تولیدی خیارشوری که بالاتر از چهارراه مرتضوی بود و خاندان مرامی آن را مدیریت می‌کردند و از مناطق دیگر شهر هم برای خرید خیارشور معروف این مغازه به سلسبیل می‌آمدند.

او در ادامه می‌گوید: «تولیدی کروات و کلاه شاپو حدود ۴۰ سال پیش در سلسبیل وجود داشت. این تولیدی مخاطبان زیادی داشت. از معروف‌ترین مشاغل سلسبیل قطاب‌فروشی محل بود. گوش‌فیل‌ها و قطاب‌ها و باقلواهایش هنوز دهانم را شیرین می‌کند. این مغازه معروف در چهارراه اناری، تقاطع مرتضوی قرار داشت. اما در کنار همه شیرینی‌هایش بستنی‌شیری‌ها و آلاسکایش حرف نداشت. سه ماه تعطیلات تابستان بیشتر بچه‌های محل دور مغازه‌اش جمع می‌شدند و هرکدام ۲۰ تا ۳۰ بستنی و آلاسکا می‌خریدند و بار چرخ‌دستی می‌کردند و در محل می‌فروختند. یادم می‌آمد صندوق یخچالی بستنی درست کرده بودم و در کوچه‌خیابان راه می‌رفتم و بستنی می‌فروختم؛ آن روزها رسم بود بچه‌ها تابستان کار کنند.»

یاد آقاتقی باقالافروش محله هم به‌خیر! با چرخ‌دستی‌اش لبو و باقلا می‌فروخت و زمستان سرد محله را گرم می‌کرد. امیر ملایی‌نژاد درباره رونق مغازه‌های این محله می‌گوید: «اکثر بازاری‌های تهران وقتی متوجه می‌شدند مغازه‌مان در بازار سلسبیل است می‌گفتند خدا به کارتان برکت دهد، خوش‌روزی باشید، سلسبیل بازار خوبی برای کسب‌وکار دارد. از مشخصه‌های مغازه‌های آن روزهای سلسبیل تخته‌های چوبی بزرگی بود که شب‌ها روی شیشه‌های مغازه سوار می‌کردند تا دزد داخل نشود.»