فرهاد کلینی: در حوزه نرم‌افزاری سیاست خارجی آمریکا خصوصاً بعد از خروج از هیجان انتخاباتی پیرامون تعامل احزاب سیاسی و نحوه «موتور جدید» سیاست خارجی آمریکا تحولات جدیدی در راه است.

این تحولات در بخش نظری از مدتها پیش نسیم سیاسی خود را آغاز کرد و شکاف در سیستم تصمیم‌سازان به تدریج به حوزه تصمیم‌گیران منتقل شد.

لیکن اکنون برای تطبیق نرم‌افزار جدید سیاست خارجی آمریکا احتیاج به سخت‌افزار و تغییر چیدمان در حوزه «مجریان» است.

تئوری «محور شرارت» و «منطقه بدون ایران» مراحل پایانی خود را طی می‌کند و نومحافظه‌کاران رادیکالی که سیاست خارجی آمریکا را به «کشتی نوح» تشبیه کردند به تدریج دریافتند که کشتی مذکور در اصل «تایتانیک» سیاست خارجی آمریکاست و امروزه بایستی دولتمردان آمریکا به این سئوال پاسخ‌ دهند که تولید‌کنندگان «آدرس غلط» در «رویکرد» سیاست خارجی آمریکا الزاماً بر اساس یک «برآورد» دقیق از شرایط نبوده است بلکه تزریق مشکوک این ایده‌ها به پیکره سیاست خارجی آمریکا یک مهندسی از پیش تعیین شده بوده است و مسئولیت هزینه‌های بزرگ در سیاست خارجی و دیپلماسی آمریکا را به عهده دارد.

دوره «پولنونیزم» و سفارش‌های سیاسی را همچنانکه کالین پاول همواره به آن مشکوک بود را بایستی «رایس جدید» مورد ارزیابی قرار دهد.

رایس این فرصت را دارد تا به‌جای تأیید، روابط قدیمی و مصنوعی خود با رامسفلد را به حوزه گیتس چاره‌سازی کرده وخود را  ازهمکاران «محور شرارت» دور کند.

«نوع نگاه» به اولویت‌های سیاست خارجی آمریکا به هر حال تغییر خواهد کرد و این شرایط محصول فرایند جدیدی است که الزاماً به ارزیابی از «سود و ضرر» در سیاست خارجی بستگی ندارد. بلکه برای رسیدن به آینده و چگونه مدیریت کردن، احتیاج به تعدیل رفتار، خروج از تارهای پیش شرط و تشکیل فضای جدید است.

آمریکا در شرایط جدید بایستی «هزینه‌ها و توانایی سلبی» در ایجاد شکاف مذهبی، تند کردن روند و تعامل کشورهای منطقه، تلاش مذبوحانه و تحریک در روانشناسی سیاسی منطقه را کنار بگذارد و به‌ هر حال بفهمد که « نمی‌دانم نیمی از علم» است.

منفی‌بافی و تهدید ایران اجماع‌ساز نیست و این موضوع نمی‌تواند در ابعاد جنگ روانی، قدرت چانه‌زنی را بالا ببرد. راهکار برای رسیدن به شرایط مطلوب «انرژی مثبت و قدرت سازنده» است. که با توجه به ساخت قدرت در آمریکا این فرایند بسیار سخت و پیچیده می‌باشد ولی فردا از امروز شروع می‌شود و به هر میزان که آمریکا نتواند «نوع نگاه و رفتار» خود را با شناخت از نقطه تعادل ژئواستراتژیک به‌دست آورد می‌تواند خود را تغییر دهد.

نگاه اتکاء و حمایت از رژیم تل‌آویو در اصل منطبق با منافع آمریکا نیست بلکه این «تحمیل شرایط و لابی» است و بایستی به‌دنبال «گالیله جدید» در سیاست خارجی خود باشد.

آسیب‌شناسی نرم‌افزاری سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه با «شعار و بازی» حل نخواهد شد و این موضوع تنها در شناخت واقع‌نگر و حقیقت‌گرا از توانایی سازنده جمهوری اسلامی ایران و درک صحیح از نحوه توازن قدرت درونی اروپایی و ملاحظات جدی و عمیق روسیه است که می‌تواند با جمع جبری کشورهایی همچون ترکیه، عربستان و مصر و دیگر کشورهای منطقه به یک مرحله جدید از توسعه و پیشرفت و اجماع حقیقی و جدی نزدیک شد.

شاخص تعبیر رفتار آمریکا در مرحله جدید و جدا از فرایند نگاه و درخواست جریان قدرت سیاسی بایستی بر مدار چندجانبه‌گرایی و شکستن عینک اسرائیلی بر چشمان سیاست خارجی آمریکا باشد و درسهای صعود و فرود امپراطوری انگلیس در قرن گذشته می‌تواند تجربه تازه‌ای برای هژمون تک مرحله‌ای آمریکا به حساب آید.

برچسب‌ها