نمیگذارد کسی هم داخل سالن بماند. حالا با تندی یا حرف، فرقی نمیکند. دانشآموزی، از در سالن وارد حیاط مدرسه میشود و وقتی به دوستانش میرسد، بالا و پایین میپرد. مثل این که امتحانش را خوب داده است.
اینجا، این جغرافیای قدیمی دلپذیر، با صدای پرندگان روی درختانش، با آن نیمکتهای آهنی سرد دور باغچههایش، با آن ساختمانهای قدیمی دور و اطرافش، با آن زمین فوتبال کنارش، دبیرستان البرز است.
حالا، دبیرستان البرز، وسط شهر افتاده است. مؤسسهای که روزی، در زمینهای بیرون از دروازة یوسفآباد شکل گرفت، حالا هر مترش، کلی قیمت دارد.
این روزها، البرز، ورد زبانها شده است. بهانهاش هم کاملا مشخص است: دانشگاه امیرکبیر، که چسبیده به این دبیرستان است، میخواهد آن را تصاحب کند.
جدال بین دو مرکز آموزشی. جدالی که در فرهنگ اتفاق میافتد و آخرش معلوم نیست چه کسی را باید برنده بنامیم.
پشت در مدیریت دبیرستان، داخل اتاقی مینشینیم. اتاقهای اینجا، تو در تو است. سر صناعی پرکار، حسابی شلوغ است. دانشآموزان، میآیند و میروند.
سالن را روی سرشان گذاشتهاند. اینجا، زندگی جریان دارد. زندگی، با داد و فریاد و شوخی و سر و کله هم زدن و...
سروقت دکتر اشتری میرویم. کنار زمین فوتبال، چسبیده به کتابخانه، قسمتی را به انجمن فارغالتحصیلان اختصاص دادهاند.
اشتری، خودش دکترای علوم سیاسی دارد و حالا بازنشسته است. مینشیند روبهرویمان، مینشینیم روبه رویش، و برایمان از گذشته، حال و آیندة دبیرستان میگوید. یکی از دوستان قدیمیاش هم همراهیاش میکند.
همه در حالت آمادهباش
جامعة فارغالتحصیلان این دبیرستان، متولد 1346 است. به همت محمدعلی مجتهدی. ثبت دبیرستان در میراث فرهنگی هم کار این انجمن است.
ثبت شده به شماره 2000. آنطور که دکتر اشتری میگوید، بحث هضم شدن البرز در امیرکبیر، از قبل هم مطرح بوده است. تا این که از آخرهای دهه 70 شدت گرفت و به سال 84 ختم شد.
در این سال، مثل این که وزیر آموزشوپرورش و وزیر آموزش عالی، با هم توافق کردند تا تکلیف این قضیه را روشن کنند. تکلیفی که البرز را به باد میداد. وقتی این انجمن، از این ماجرا خبردار شد، به همة اعضایش خبر داد. یا شاید هم یک آماده باش سردستی برای کمی گرد و خاک کردن.انجمن، هشتصد عضو رسمی دارد و 2 هزار عضو غیر رسمی.
نامههایی هم به مقام رهبری، ریاستجمهوری و مجلس، وزیر آموزش عالی، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، شورای شهر و... تسلیم شد.
مثل این که نامهنگاریها جواب داد، چون رئیسجمهور احمدینژاد، سعیدلو را مأمور رسیدگی به این پرونده کرد.
کالج آمریکاییها
اینجا را قبلا، کالج آمریکاییها میگفتند. الان هم تقاطع انقلاب ـ حافظ را، به چهارراه کالج میشناسند.
کالج، مؤسسهای موفق بود. مردم برایش سر و دست میشکستند. دو ساختمان شبانهروزی هم داشت. دکتر جردن، همانی که خدمات زیادی به البرز کرد، و خانمش به خاطر فعالیتهایشان نشان علمی گرفتند. راستی اسم قدیمی خیابان آفریقا (جردن)، به خاطر خدمات همین آقای دکتر بوده است.
از البرز تا شریف
دبیرستان البرز، از سال 1319 تا سال انقلاب، 20هزار فارغالتحصیل بیرون داده است. به عبارت بهتر در دورة محمدعلی مجتهدی گیلانی. راستی، این مجتهدی گیلانی، پایهگذار دانشگاه صنعتی شریف هم هست.
اصلا همین البرزیها به شریف رفتند و شد آن چه باید میشد. رئیس فعلی دانشگاه شریف هم، خودش یک پا البرزی است!
انجمن، برای منتفی کردن قضیة هضم البرز در امیرکبیر، از همة البرزیها کمک خواست. همه به تکاپو افتادند. البرزیها، انجمنی هم در آمریکا دارند به نام: جامعة البرزیان مقیم آمریکا. سایت امضا برای نجات البرز را هم راه انداخت.
مثل این که این کارها، به سرانجامی رسید، چرا که داستان، دارد به نفع ثبت شده شماره 2000 میراث فرهنگی تمام میشود.
مدرسه بزرگان
دکتر اسلامیندوشن، دکتر قاسم رضوی، پروفسور علی جوان (مخترع لیزر)، سعیدیکیا، داریوش آشوری، برادران چمران ( هر سه تاییشان)، میرسلیم، بهزاد نبوی، طهماسب مظاهری، خادم و... اینها، بخشی از فارغالتحصیلان البرز هستند. بزرگانی که همین حالا هم میتوانند کلی به مسأله این دبیرستان، کمک کنند.
فعلا خیالتان راحت
این طرف دبیرستان، همیشه خلوت است. طرفِ چسبیده به زمین فوتبال بزرگ چمنی که کرایهاش میدهند به سازمان و دیگران تا... اینجا، همیشه خلوت است.
هوا، دارد کمکم به خنکی بیش از حد میزند. درختان و پرندههای مهمانش، گوشهای برای خودشان، راحت لم دادهاند.
بچهها، به این طرف حیاط میآیند. تعدادشان دارد بیشتر میشود. عادی نیست، اگر عادی بود، یک در نهایتش دو گروه به این طرف میآمدند. حالا، تعداد از 100 نفر هم بالا زده است.
بچهها، جلوی کتابخانه جمع شدهاند. خبری هست حتما. تعدادشان دارد بیشتر و بیشتر میشود. به ششصد هفتصد نفر رسیده است. همهشان دانشآموزان امروز البرز هستند.
گره داستان، باز شد. خبر واگذاری البرز به امیرکبیر در روزنامه همشهری چاپ شده است. اینها برای تحصن آمدهاند. فرقی نمیکند. جلوی مجلس، ریاست جمهوری یا آموزش و پرورش.
دانشآموزان آرام میشوند. طوماری به امضای والدین آنها میرسد. همان روز اول، 9 متر طومار امضا میشود و میرود پی کارش. قرار است 22 متر باشد. به احترام 22 بهمن.
درختان حالا خیالشان راحت است. آزمایشگاههای معروف البرز و کتابخانه دهها هزار جلدیاش، نفس راحتتری میکشند. ساختمانهای قدیمی به حیات خودشان در حیاطی قدیمیتر، ادامه خواهند داد. مثل این که روزگار، به مراد دل ثبت شده شماره 2000 میراث فرهنگی است.
مگه قضیه حل نشده؟
ببخشید آقای مظاهری! خبردار شدیم که شما هم البرزی هستید، درست بهمان خبر دادهاند؟
بله، من البرز درس خواندهام...
مشغول حرف زدن است. تخصصی حرف میزند. چیزی سر در نمیآوردیم. منتظر میشویم تا حرفهایش تمام شود. طهماسب مظاهری، کوتاه و سرد صحبت میکند.
گمانمان این بود که اگر یادی از روزگار دبیرستان و تحصیل به میان آید، به وجد بیاید و گل از گلش بشکفد، اما اشتباه میکردیم.
وقتی میپرسیم چه سالهایی آنجا بوده، به سالهای 44 تا 50 اشاره میکند. مثل اینکه اطلاعاتش هم از ما کاملتر است. ایمان دارد که البرز، هیچوقت غیر از دبیرستان، مقطع تحصیلی دیگری نداشته است.
از همکلاسیهای دوران تحصیلش، کسی را به یاد نمیآورد. نه اینکه یادش نباشد، اما پیری است و هزار درد. باید فکر کند تا یادش بیاید. البته آقای سیف، رئیس بانک ملی را یادش هست. همین هم غنیمت است.
پیگیر خبرهای البرز هم هست. وقتی میپرسیم که هست یا نه، با تعجب میپرسد: «مگه قضیهاش حل نشده؟ دوستان گفتند حل شده...» اطمینان میدهیم که در حال حل شدن به نفع البرز است.
میپرسیم اگر دوباره، داستان البرز و امیرکبیر، به روزهای اولش برگشت، چه کمکی به این دبیرستان خواهد کرد، که جواب میدهد: «با اگر و مگر نمیشه، بالاخره الان کارش درست شده؟...»
وزیر سابق دولت پیشین، روزگاری هم معلم البرز بوده است. ریاضی درس میداده. درست اوایل انقلاب. وقتی این را گفت، از پرسیدن سؤالمان که «بعد از فارغالتحصیلی، اصلا به البرز سر زدهاید؟» حسابی پشیمان شدیم.
البرز چطور شکل گرفت
1250 شمسی: یک هیأت مبلغ مسیحیتِ آمریکایی به ایران آمد و در ساختمان اتابک، که در لالهزار فعلی باشد، جاخوش کرد.
1252 شمسی: این هیأت، نزدیکی دروازة قزوین، یک دبستان تأسیس کرد که بعدها، سنگ بنای البرز شد.
1264 شمسی: ناصرالدین شاه، کلنگ زد تا دو سال بعد، بنایی که تمام میشود پایه و اساس البرز فعلی باشد. هیأت آمریکایی، در قوامالسلطنة سابق، زمینی برای این کار خرید.
1277 شمسی: مستر وارد، رئیس هیأت آمریکایی، از ایران خارج شد. به جایش، دکتر جردن وارد ایران شد و یک سال بعد، ریاست دبیرستان را عهدهدار شد.
1292 شمسی: با اضافه شدن دو کلاس دیگر به این مجموعه، از اول دبستان تا آخر دبیرستان در این مکان آموزش داده میشد. در همین سال بود که بیرون دروازه یوسفآباد آن موقع (چهارراه کالج الان) 150 هزار ذرع مربع، زمین خریداری و به این مدرسه اضافه شد.
1294 شمسی: خانة دکتر جردن هم در همین اراضی که بعدها با مصیبت عظمایی حصارکشی شد، شکل گرفت.
1297 شمسی: اولین ساختمان شبانهروزی به اضافة یک ساختمان دیگر، پایین خانه دکتر ساخته شد.
1300 شمسی: در این سال، زمینهایی از یک دانه درشت خریداری شد تا به دبیرستان اضافه شود. اما داستان به این سادگیها تمام نشد. سه، چهار تا شکایت از هیأت آمریکایی شد. دانه درشتهایی که روزی، زمینشان را فروخته بودند، حالا مدعی بودند. اما هر طور که بود، داستان فیصله یافت.
1303 شمسی: کار ساختمان که تمام شد، کلاسها به ساختمان جدید رفت.
1308 شمسی: مبارک باشد! دبیرستان به کالج تبدیل شد و دوره های 15 ساله B.A در آن تشکیل شد.
1312 شمسی: یک ساختمان شبانهروزی (تالار لینکلن) با یک ساختمان بیمارستان ساخته شد.
1319 شمسی: روابط ایران و آمریکا برای مدتی تیره شد. انگلیسیها هم از فرصت استفاده کردند و رضاخان را تحریک کردند البرز را از دست آمریکاییها در بیاورد. رضاخان هم دستور داد پول آمریکاییها را حساب کنند و آنها را از ایران اخراج کرد.
از این به بعد: ایرانیها، مسؤولیت این کالج را عهدهدار شدند. از ذوقی و مؤتمن و صورتگر گرفته تا محمدعلی مجتهدی. مجتهدی، تا سال 58، رئیس مجموعه بود. بعدش هم که دبیرستان به حیاتش ادامه داد تا به امروز.
البته، بعد از انقلاب، مدیران و رئیسهای این مجموعه، ثبات زیادی نداشتند و تندتند عوض میشدند. الان هم آقای صناعی پرکار، این مسؤولیت را برعهده دارد.
اولین ساختمان شبانهروزی البرز که در آنوقت مککرمیک هال نامیده میشد
نمایی هوایی و قدیمی از دبیرستان
جمعی از محصلین شبانهروزی البرز در سال 26-1325