آیت‌الله عبدالله جوادی آملی : ... ذات اقدس الهی جهان را آیه خود قرار داد؛ آیت یعنی علامت.

 این علامت یا اعتباری و قراردادی است که از حریم بحث بیرون است مثل اینکه هر کشوری آیتی دارد، علامتی دارد، پرچم خاصّ هر کشور علامت استقلال آن کشور است یا آیت تکوینی است که حقیقتاً در بین تمام مردم در هر زمان و هر زمینی نشانه آن است؛ جایی که چمن هست این نشان آب است، جایی که دود هست نشان آتش است؛ این را کسی قرارداد نبست، اعتبار هم نکرد، زمان و زمین هم نسبت به او یکسان است، شرق و غرب هم ندارد.

بالاخره هر جا چمنی هست، درختی هست، علامت این است که آب بوده و... . اما چمن مادامی که سبز است آیت آب است؛ وقتی پژمرده شد، به‌صورت خاک درآمد، دیگر آب را نشان نمی‌دهد. دود هم مادامی که دخان است به‌اصطلاح آیت آتش است؛ وقتی تبدیل شد به هوای شفاف دیگر آتش را نشان نمی‌دهد؛ آیت هست، تکوینی هست، اما مقطعی.

[در] جهان هر شیئی آیت حق است اما نه از سنخ اعتبار و قرارداد، نه از سنخ تکوین مقطعی؛ در جهان هر چیزی آیت حق است، در همه شئون؛ همین علف و همین چمن؛ این نشانه ذات اقدس الهی است که از زمین این خاک را احیا کرده است، آن جوانه‌های خوابیده را بیدار کرده است، تغذیه کرده شده به‌صورت چمن، اگر پژمرده بشود باز آیت حق است، تبدیل بشود به موجود دیگر باز آیت حق است تا هست آیت حق است. این‌‌چنین نیست که موجودی در مقطعی خدا را نشان بدهد در مقطع دیگر خدا را نشان ندهد! پس بحث اصلی این است که «شیء» آیت حق است به جمیع شئون.

وجود مبارک حضرت امام رضا(ع) وقتی با عمران صابی بحث می‌کند. عمران به عرض حضرت رساند: «ألا تخبرونی یا سیّدی أهو فی الخلق‌ام الخلق فیه». ما که خدا را می‌شناسیم؛ بالاخره ما باید با خدا رابطه داشته باشیم؛ یا خدا در خلق است یا خلق در خدا، اما نه خدا می‌تواند در خلق باشد نه خلق می‌تواند در خدا باشد، پس شناخت خدا ممکن نیست.

امام فرمود: اینها که نقیض هم نیستند که ارتفاعشان محال باشد که نه او در خلق است نه خلق در او، راه ثالثی هم داریم و آن راه ثالث این است «وسأعلّمک ما تعرفه به». ما یک مثال روشنی برای شما ذکر می‌کنیم که آیت هست، علامت هست، راه شناخت و معرفت هست. فرمود: شما در برابر آینه که قرار گرفتی خودت را می‌بینی دیگر؟ عرض کرد بله، خب.

فرمود: کاملاً به وسیله آینه خودت را می‌شناسی دیگر؟ عرض کرد: بله. فرمود: شما در آینه هستید یا آینه در شماست؟ هیچ‌کدام شما که در آینه نیستید، آینه هم که در شما نیست ولی آن صورت مرآتیه شما را نشان می‌دهد؛ به وسیله صورت مرآتیه خودتان را می‌بینید و می‌شناسید؛ «أخبرنی عن المرآه أنت فیها‌ ام هی فیک فإن کان لیس واحدٌ منکما فی صاحبه»؛ اگر نه شما در آینه هستید نه آینه در شماست؛ «فبأیّ شیء استدللت بها علی نفسک»؛ شما وقتی می‌خواهید خودتان را ببینید در آینه می‌بینید دیگر!

حضرت فرمود در آینه که چیزی نیست این برمی‌گردد جای دیگر را نشان می‌دهد. مرآت یک وسیله است که ما صاحبه‌صورت را ببینیم. کل جهان مثل آن صورت در آینه‌اند. ما عادت نکرده‌‌ایم که چنین صورتی را بدون جرم شفاف ببینیم اما محال نیست خدای سبحان چیزی را خلق بکند بی‌‌شیشه، بی‌جیوه همان صورت مرآتیه باشد و کل صحنه بی‌شیشه و بی‌جیوه آن صورت است. در و دیوار عالم صورت مرآتیه است منتها ما عادت کرده‌ایم که صورت مرآتیه را در آب یا در شیشه ببینیم و هیچ دلیلی هم ندارد که خدای سبحان نتواند چنین صورتی را بدون شیشه خلق کند.

کل این جهان مرآت است یعنی «ما به یری‌الله سبحانه و تعالی» آن جمله پایانی دعای عرفه نفرین نیست، «عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً» کور باد نیست بلکه می‌گوید کور است کسی که تو را نمی‌بیند برای اینکه سرتاسر عالم از آن توست...

با صد هزار جلوه برون آمدی که من/ با صد هزار دیده تماشا کنم تو را.