توجه مردم مسلمان ایران به آموزههای دین اسلام نظیر امربهمعروف و نهیازمنکر، عدالتخواهی و لزوم دفع ظلم که در آیات قرآن کریم و سیره معصومین به آن پرداخته شده، همواره موجب ایجاد احساس تکلیف در وجود آنان بوده است. از سوی دیگر گسترش فعالیت علمای دینی در دوره سلطنت ناصرالدینشاه، موجب برقراری ارتباط منظم میان مردم و روحانیون شد و در نتیجه زمینه پیدایش حرکتی فکری به رهبری عالمان دینی فراهم شد.
گسترش این حرکت فکری در اذهان مردم موجب افزایش آگاهی آنان در زمینه مسائل اعتقادی و دینی شد و باورهای مذهبی و فرهنگی جامعه را در مقابل آیینهای ساختگی و دسیسههای بیگانگان تقویت کرد. نخستین ثمره این فعالیتها، پیروزی در نهضت تنباکو بود که علاوه بر لغو قرارداد توتون و تنباکو، «ظهور قدرت و رهبری روحانیون شیعه در صحنه سیاسی کشور»، «آشکارشدن آسیبپذیری استبداد داخلی و استعمار خارجی در برابر اراده مردم» و «ایجاد خودباوری در مردم و روحانیون برای ایجاد تحولات بنیادین در کشور» از دیگر دستاوردهای آن بود.
این جریان فکری و اعتراضآمیز از دوره ناصرالدینشاه به دوره سلطنت مظفرالدینشاه منتقل و بهتدریج به نهضتی عظیم به رهبری روحانیون تبدیل شد که آیتالله سیدمحمد طباطبایی، آیتالله سیدعبدالله بهبهانی و آیتالله شیخفضلالله نوری در داخل ایران و مراجعی همچون آیتالله محمدکاظم خراسانی، آیتالله شیخعبدالله مازندرانی و آیتالله حاجخلیل تهرانی در نجف اشرف آن را رهبری میکردند. اساس این نهضت بر مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی و تلاش برای برقراری عدالت در مملکت قرار داشت تا با ایجاد عدالتخانه و «دارالشورا» قدرت و اختیارات پادشاه و حکام را محدود و با وضع قوانین اسلامی از لجامگسیختگی آنها جلوگیری کند.
محرم سال 1323 ق (فروردین 1284 ش) مناسبترین فرصت را برای اعتراضهای مردمی فراهم کرد. روحانیون با استفاده از حضور مردم در مراسم عزاداری حضرت اباعبداللهالحسین(ع)، ضمن تکیه بر جنبه ستمستیزی قیام آن حضرت، پیام عدالتخواهی را بین مردم تبلیغ میکردند. از این تاریخ تا 14جمادیالثانی 1324 ق (14 مرداد 1285ش) سلسله حوادثی رخ داد که سرانجام به پیروزی مشروطهخواهان انجامید.
در مراسم سال نو 1283ش، موسیو نوژ بلژیکی که طبق قرارداد گمرکی ایران و روسیه (1280 ش) کارگزار روسها در امور گمرک ایران بود، با لباس روحانیان و درحالی که قلیان به دست داشت، عکس گرفت. این عکس در محرم 1323 ق در میان مردم عزادار پخش و آغازگر یک جنبش عمومی شد. رهبری این حرکت را آیتالله سیدعبدالله بهبهانی بهعهده داشت. او بر منبر، اینگونه کارهای خلاف و توهین به مقدسات را نتیجه زمامداری عینالدوله دانست. علمای دیگر تهران نیز به پیروی از او اهمیت موضوع را بازگو کردند. موج ایجادشده ناشی از این ماجرا، در واقع نخستین جرقه نهضت مشروطه بود. پس از آن، طرفداران نهضت تلاش کردند تا حرکتی که سیدعبدالله بهبهانی آغاز کرده بود، بدون نتیجه رها نشود.
تخریب هویت دینی و مراسم محرم در دوران رضاشاه
کارگزاران فرهنگی حکومت رضاشاه، به تقلید از تفکرات غربی «جدایی دین از سیاست» را از لوازم ملیتگرایی افراطی قلمداد میکردند. آنها بدون داشتن درک صحیح از شرایط تاریخی ایران، همبستگی میان علایق ملی و دینی را که در ایجاد وحدت و اقتدار کشور و هویت ملی جامعه ایرانی نقش مؤثری داشت، نادیده گرفتند. مریت هاکس نوشته است: روحیه جدید ملیگرایی در عصر رضاشاه ردپایی از فاشیسم به همراه داشت زیرا بدون توجه به روابط و ارزشهای تاریخی، تنها به گذشته (دور) مینگرد.
رضاشاه پس از کودتای 1299، برای جلب اعتماد مردم و نزدیکی به علما، با ظاهرسازی میکوشید در مراسم عزاداری و مذهبی شرکت کند تا احساسات عمومی را به نفع خود و نقشههایی که در سر میپروراند، جلب کند. یکی از مورخان، در این باره نوشته است: «در نخستین سال پیروزی کودتا، در مراسم محرم و عزاداری امام حسین(ع)، رضاشاه در حالی که گل بر پیشانی خود میمالید و کاه بر سر میریخت، به شعائر مذهبی تظاهر میکرد».
علاوه بر این، رضاشاه در خرداد ماه 1303 به وزارت معارف دستور داد که بر مطالب مذهبی و شرعی چاپشده در مطبوعات نظارت و از درج مطالب خلاف شرع، جلوگیری به عمل آید و نیز دستور تعطیلی مشروبفروشیها و قمارخانهها را صادر کرد. او در همان سال عازم عراق شد و ضمن ملاقات با عدهای از علما و مراجع نجف، خود را حامی اسلام معرفی کرد و قول داد که دومین اصل متمم قانون اساسی مبنی بر نظارت علما بر مصوبههای مجلس را به اجرا درآورد. با این همه، تظاهر به دینداری او، مدت زیادی دوام نیاورد. او همزمان با دستیابی به قدرت، بهتدریج ماهیت ریاکارانه خود را آشکار کرد و هنگامی که به سلطنت رسید، دیگر ضرورتی برای عوامفریبی و تظاهر به دینداری، احساس نکرد.
تا فجر انقلاب
یکی از بنیانهای انقلاب اسلامی در محرم 15 خرداد 1342 بود. در عصر عاشورای سال 1383 ق مطابق با 13خرداد 1342ش امامخمینی(ره) به مدرسه فیضیه قم رفت تا درباره مسائل سیاسی روز، به ایراد سخن بپردازد. گزارش مأمور ویژه ساواک که در محل حضور داشته در این باره، گستردگی اعتراض مردمی و حمایت از امامخمینی(ره) را بهخوبی نشان میدهد. وی مینویسد: «در تاریخ قم چنین جمعیتی دیده نشده است.خمینی را مثل امام وارد کردند و تمام جمعیت آنچنان صلوات فرستاد که تا 2کیلومتر صدای آنها شنیده میشد.»
یک روز پس از این سخنرانی، در بامداد 14خرداد، امامخمینی(ره) در خانه خود دستگیر و به تهران آورده شد. همزمان، چند تن دیگر از علمای شهرستانها را دستگیر و زندانی کردند. با انعکاس خبر دستگیری امام خمینی، موجی عظیم از اعتراض مردمی در قم به پا خاست. بهدنبال آن، در تهران، ورامین، مشهد، قزوین، کاشان، شیراز، تبریز، اصفهان و چند شهر دیگر نیز تظاهرات اعتراضآمیز به راه افتاد.
آزادی و آزادگی، از آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی است. این اصل، ریشه در تعلیمهای عاشورایی دارد. یکی از فرازهای مهم و سرنوشتساز انقلاب اسلامی تظاهرات و راهپیمایی تاریخی مردم در عاشورای سال 1357 است. با آغاز ماه محرم، امامخمینی(ره) با صدور پیامی که برخاسته از ماهیت و فلسفه قیام عاشورا بود خطاب به مردم عنوان کردند:محرم ماهی است که باید مشت گرهکرده آزایخواهان و استقلالطلبان و حقگویان بر تانکها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه حق، باطل را محو کند.امامخمینی(ره) مردم را به راهپیمایی در این روز بزرگ دعوت کردند.
با وجود برقراری حکومت نظامی، مردم در نخستین شب محرم به خیابانها آمدند اما رژیم، عزاداران حسینی را به گلوله بست. کشتار بیرحمانه مردم در جنوب تهران و سایر شهرهای کشور زمینه را برای راهپیمایی عظیم تاسوعا و عاشورا فراهم کرد. جمعیتی که در تهران با نظمی شگفتآور به سوی میدان آزادی حرکت کردند، حدود 4میلیون نفر و در سراسر کشور بالغ بر 16میلیون نفر برآورد شده است.
این راهپیمایی عظیم سراسری ناظران خارجی را شگفتزده کرد؛ بهگونهای که در ظهر عاشورای 1357 تحلیلگران مسائل سیاسی و خبرگزاریهای مختلف جهان عمر حکومت شاهنشاهی را در ایران پایانیافته تلقی کردند. مردم در این تظاهرات که به منزله یک رفراندوم (همهپرسی) بود، خواستار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی شدند. عظمت و گستردگی تظاهرات این دو روز و نظم و انسجام مردم، وحشت شاه و آمریکا را بیش از پیش کرد. قطعنامه راهپیمایی روز عاشورا که توسط آیتالله بهشتی قرائت شد، تأکیدی مجدد بر عزل شاه از سلطنت، بازگشت امامخمینی(ره) به کشور و تشکیل جمهوری اسلامی و همچنین دعوت از افسران و سربازان، برای پیوستن به مردم بود.
در چنین شرایطی ارتشبد ازهاری کنارهگیری کرد و شاپور بختیار، از اعضای جبهه ملی به نخستوزیری منصوب شد اما اختلاف نظر میان دستگاههای سیاستگذار آمریکا، شرایط را برای کارتر و شاه وخیمتر کرده بود. برژینسکی و شورای امنیت ملی آمریکا بهدنبال اجرای کودتا و بهراهانداختن حمام خون در ایران بودند اما کارتر، وزیر امور خارجه و سازمان سیا، به فکر فریب مردم از طریق جایگزینی بختیار به جای شاه و سوارشدن بر موج انقلاب بودند.
ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود میگوید: هنگامی که تظاهرات عظیم تاسوعا و عاشورا پیش آمد، محمدرضا و ازهاری با هلیکوپتر (چرخبال) از تمام سطح شهر بازدید کردند. محمدرضا خطاب به ازهاری گفت: «همه خیابانها مملو از جمیعت است؛ پس موافقین من کجا هستند؟» و ازهاری پاسخ داد: «در خانههایشان». آخرین امید محمدرضا به یاس بدل شد و گفت: «پس فایده ماندن من در این مملکت چیست؟» و ازهاری پاسخ داد: «این بسته بهنظر خودتان است».
با فرار شاه، تظاهرات در شهرهای مختلف ادامه یافت. در پارهای از شهرها، عوامل رژیم مردم را به گلوله بستند. شاپور بختیار که تصور میکرد پس از رفتن شاه، قدرت اصلی را در ایران به دست آورده است، بهدنبال تحقق آرزوهای خام خود بود.امامخمینی(ره) از نظامیان خواست پادگانها و خدمت در ارتش شاه را ترک کنند. در پی آن فرار افسران و سربازان از پادگانها، سرعت گرفت. در راهپیمایی عظیم و تاریخی روز اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، مصادف با 29 دیماه1357 مردم بار دیگر نفرت خود از حکومت پهلوی و درخواستشان را مبنی بر استقرار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تکرار کردند.