در 2 مهر ماه 1320 و در آشوب واپسین روزهای جنگ جهانی دوم که به برکناری رضاخان از قدرت و جانشینی فرزندش منتهی شد، مصطفی قلیرام که مسئولیت اداره کشاورزی کشور را به عهده داشت به عنوان شهردار انتخاب شد. هنوز تهران چهرهای جنگ زده داشت.
حضور نیروهای متفقین در شهر موجب شده بود تا بسیاری از ساکنان همچنان اخبار هولآور جنگ را در ذهن مرور کنند. رضاخان رفته بود و به جایش محمدرضا پهلوی بر اریکه سلطنت تکیه زده بود. تهران نیز درست مانند سیاست کشور، اوضاع و احوال مناسبی نداشت. هر روز بحرانی جدید اتفاق میافتاد.
کمبود نان، آذوقه، تعطیلی، بازار و مغازهها و اقتصاد بیمار. در کنار تمام این اتفاقات، هنوز تهران در حکومت نظامی به سر میبرد. فرماندار نظامی شهر، بدون توجه به مسئولان شهری سعی در برقراری نظم داشت.
در این روزها، بدیهی بود که شهرداران و مسئولان شهر، اوضاع متزلزلی داشته باشند. مصطفی قلیرام هنوز یک ماه بر صندلی شهرداری تکیه نزده بود که بلافاصله جایش را به محمدسجادی داد. مردی که بعدها در مجلس سنا توانست برای خود اعتبار فراوانی کسب کند و حتی به مقام ریاست این مجلس هم تکیه زند.
محمد سجادی پس از آنکه در آبان ماه بر کرسی شهرداری تهران تکیه زد، سعی در فرو نشاندن التهاب جاری در سطح شهر کرد. او با استفاده از روابطش توانست در همان ماههای اولیه، فعالیتهای مهمی انجام دهد.
با وجود آنکه هنوز کمتر از یک ماه از حضور او در مقام شهردار نگذشته بود، در 19 آذر 1320 او با طرح یک لایحه در انجمن شهر، توانست فعالیتهایش را سازماندهی کند. از آنجا که اوضاع شهر، چندان به سامان نبود و با وجود اخطارهای مختلف بسیاری از مغازهها، همچنان در تعطیلی به سر میبردند، سجادی تصمیم به احداث 6 میدان خواربار در قسمتهای مختلف شهر گرفت تا بتواند مایحتاج مردم را تأمین کند.
سجادی توانست خیلی زود تصمیماش را عملی کند و پایههای لرزان کرسی شهرداری را اندکی قوام بخشد. به ویژه در روزگاری که شاه جدید، با تغییر مداوم نخست وزیران سعی داشت تا اوضاع نابسامان کشور را کنترل کند.
توزیع کوپن یک راهکار جدید
با وجود آنکه رفتهرفته اوضاع کشور آرام میشد و از عوارض جنگ در آن نشانی به جا نمیماند، اما شهر تهران همچنان دستخوش مشکلات متعدد بود. شهرداری تهران با احداث 6 مرکز خواربار در سطح شهر و وادار کردن مغازهها برای فعالیت، هنوز موفق نشده بود تا اوضاع شهر را به حالت عادی بازگرداند. از اینرو محمد سجادی، درصدد اقدامی جدی برآمد. وی با پیشنهاد طرحی به وزارت کشور اعلام کرد تا اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشد. بحران نان، قند و شکر و مایحتاج اولیه در تهران هر روز موجب بروز مسایل جدیدی میشد. از اینرو وزارت کشور با تشکیل کمیسیون طرح سجادی را پذیرفت.
براساس این طرح دولت به شهروندان تهرانی برای تهیه اجناس و کالای ضروری کوپن میدهد. از اینرو شهرداری نیز به همراه اداره آمار و شهربانی اداره کل امنیه، موظف به اجرای این طرح شد. از اینرو شهرداری تهران با اعلام تعطیلی روز دهم فروردین ماه 1321 این طرح را به مرحله اجرا گذاشت. بدین ترتیب که مأموران ویژه با مراجعه به خانههای تهران و سرشماری افراد ساکن در منزل کوپنهای مورد نیاز هر خانواده را در اختیارشان گذاردند. از آنجا که برای ارائه کوپن و خرید مایحتاج شناسنامه افراد نیز لازم بود، امکان تقلب وجود نداشت.
برای اجرای طرح مزبور، تهران تا شعاع 6 کیلومتری تعطیل شد و از تمام ساکنان آن خواسته شد تا در منازلشان بمانند.
اعتصاب سراسری
بحران نان، معضل اصلی تهران بود. اغراقآمیز نیست اگر بگوییم که این مسئله باعث شد تا چند کابینه و وزیر تغییر کند. هنوز بحران نان چندان جدی تلقی نشده بود تا در مرداد ماه 1321 کابینه علی سهیلی سقوط کند و قوامالسلطنه به جای او بنشیند که اتفاق عجیبی افتاد. درست در 14 فروردین ماه کلیه اتوبوسهای شهری تهران از حرکت بازماندند. بحران نان از سویی و مشکل اتوبوسداران از سویی دیگر شهرداری را در بحرانی جدی قرار داد.
علی سهیلی نخست وزیر وقت، به کمک شهرداری آمد و با انتشار اعلامیهای تمام نانوایان خاطی را تهدید به مجازاتهای شدید کرد. سجادی نیز آرام ننشست. او با تدبیری مناسب، در کمتر از یک روز اتوبوسداران را به خیابان کشاند و آنان را به کار واداشت.
بدین ترتیب که وی با طرح لایحهای در انجمن شهر و تغییر در نرخ خطوط اتوبوسرانی، این معضل را از پیش رو برداشت.سجادی هر خط اتوبوسرانی را به دو بخش تقسیم کرد و برای هر بخش قیمتی واحد تعیین کرد بنابراین اگر شهروندی در طول سفر به هر دو بخش از خطوط سفر میکرد، میبایست کرایهای دو برابر میداد. اما اگر تنها در یک بخش سوار اتوبوس میشد، همان قیمت سابق را پرداخت میکرد.
تیفوس در تهران
مشکلات ناشی از جنگ تهران روز به روز ظهور میکرد که شهرداری مجبور به جیرهبندی نان شد. از سویی حضور تعداد سه هزار نفر از لهستانیها در تهران و در حوالی «دوشان تپه»، بر مشکلات پایتخت دامن میزد. در همین زمان بود که ناگهان خبر ناگواری مثل بمب در تهران ترکید «بیماری تیفوس در پایتخت».
در 28 اردیبهشت ماه 1321، هنگامی که محمدسجادی شهردار شهر، به فکر رفع بحرانهای متعدد شهر بود، این خبر میتوانست فاجعه پایتخت را کامل کند. وزارت بهداری با مشاهده موارد متعددی، این خبر را اعلام کرد. تهران، چهرهای آشفته به خود گرفته بود و از هر سو، مشکلات و معضلات برآن آوار میشد.
اگر چه در این سالها، آب تهران نیز همواره به عنوان یک مشکل مطرح میشد، اما اتفاقات و حوادث متعدد که تهران را سخت متزلزل کرده بود، این ضرورت که تهران باید لولهکشی شود را از میان برده بود. بیماری تیفوس خیلی زود در سطح شهر گسترش یافت. بسیاری از مردم به دلیل عدم امکانات کافی و ناآگاهی رفتهرفته در کام مرگ فرو میرفتند.
تهران دیگر به هیئت شهری نفرین شده درمیآمد. در همین روزها، دوباره شهرداری شهر، با احداث بهداریهای سیار در سطح شهر و با همکاری وزارت بهداری توانست، تیفوس را مهار کند.
اوضاع بحرانی تهران دستگاه عریض و طویل پهلوی را تحت تأثیر قرار داده بود. دکترمیلسپو یک مستشار آمریکایی که به منظور ساماندهی اوضاع اقتصادی دولت و تأمین مایحتاج کشور به استخدام درآمده بود و در کابینه علی سهیلی وزیر دارایی بود ناگهان به دلیل آشفتگی تهران و کل کشور استعفا داد. چند ماه بعد و در مرداد 1321 نیز سهیلی مجبور به استعفا شد و قوامالسلطنه جای او را گرفت. در تمام این روزها همچنان محمد سجادی، در مقام شهردار، تهران آشفته و بحرانزده را مدیریت میکرد.
در این میان اخطارهای گاه و بیگاه فرماندار نظامی شهر نیز چندان تغییری در اوضاع به وجود نیاورد. تهران هر روز در گردابی تازه میافتاد و مشکلی جدید در آن ظاهر میشد. تغییر کابینه حضور چهرههای جدید نیز توانست این شهر بحرانزده را اندکی به آرامش نزدیک کند اقتصاد کشور به تدریج رو به سقوط میرفت.
نان گران شد. شهروندان تهرانی در حالی که کوپن در دست داشتند جلوی نانواییها صف میکشیدند. دولت جدید برای حل معضل نان تصمیم گرفت تا از روسیه گندم وارد کند. به همین منظور فرماندار نظامی شهر، به بندر انزلی رفت و تحت تدابیر امنیتی گندمها به تهران انتقال داده شد. در همین زمان بود که از گوشه و کنار شهر، شنیده شد که لامپهای خیابانها و سیمهای برق و تلفن را میدزدند.
اما اینبار، سجادی خسته از اداره این شهر بحرانزده راهی دیگر در پیش گرفت. محمدسجادی با استقرار کابینه جدید از سمت خود کناره گرفت. او اگرچه در طول 15 ماه شهرداری توانست بسیاری از مشکلات شهر را ساماندهی کند و با تکیه بر فعالیتهایش تهران آشفته از عوارض جنگ جهانی را مدیریت کند، به آرامی از ساختمان بلدیه خارج شد و هیچ گاه به آن برنگشت. پس از وی سیدمهدی عمادالسلطنه، به دستور قوام بر کرسی شهرداری تهران نشست.
هر چند زمان مدیریت او نیز کم دوام بود و سرنوشت سجادی نیز بر او گذشت، اما شهر تهران در زمان او همچنان در انبوهی از مشکلات غوطهور بود. فضلالله بهرامی و عباسقلی گلشاییان دیگر شهرداران تهران بودند که در زمان بحرانزدگی بر مسند شهرداری تکیه زدند و سعی در اداره این شهر بحرانزده داشتند. اما انگار پایتخت، به هیئت هیولایی مهار نشدنی، درآمده بود. هیچ چیز نتوانست بحران تهران را کنترل کند.
حتی طرح محمدسجادی، برای کاشت سیبزمینی در صحرای سنگلج هم نتوانست مشکل معیشتی تهران را حل کند. تهران به دام معضلی حل ناشدنی افتاده بود. و تا پایان جنگ جهانی، این بحران ادامه داشت. گویا سایه سنگین جنگ جهانی بر پایتخت، چنان سلطه یافته بود که هیچ چیز نمیتوانست آبی باشد بر آتش برافروختهاش.