اثری محدود به یک بازیگر محوری و یک کاراکتر مجازی که فقط صدایش در نقش مکمل به بازیگر اصلی مساعدت میکند. ماه (moon) فیلمی است که دسامبر گذشته به اکران محدود در آمریکای شمالی درآمد و پیش از این نیز در جشنوارههای مستقل مانند ساندنس خوش درخشیده بود. اگر از طرفداران فیلمهای علمی - تخیلی هستید، اما دیگر از دیدن آثار پر از تجمل اینگونه شامل بک گراندهای دیجیتال، آدم فضاییهای یک سر و دو گوش آنتن دار و چیزهایی از این قبیل خسته شدهاید، دیدن فیلم ماه ساخته دانکن جونز میتواند یک هدیه برای شما باشد؛ فیلمی که در آن جلوههای ویژه تمرکز شما را بههم نمیریزد و لحن فلسفی پر از تکبری هم ندارد که شما را از دیدن فیلم منصرف کند.
ماه با یک شعار تکراری آغاز میشود. جایی در آینده نزدیک که تمام زمینیها مدام در حال دیالوگ یک نکته هستند: آلوده شدن زمین و تلاش برای پیدا کردن یک انرژی بینقص با هزینه کم و فرایند شگفت آور. ابتدای فیلم متوجه میشویم شرکتی به نام صنایع لونار معادنی از هلیوم را در سطح کره ماه شناسایی کرده و پس از سالها تلاش توانسته این معدن را به بهرهوری برساند. تکنولوژی این کار چگونه است؟ آیا کمپانی لوناری قرار است چند تیم مهندس معدن به کره ماه بفرستد؟ کلید اصلی داستان اینجاست که هرگز قرار نیست از خود لوناریها کسی به فضا اعزام شود. آنها برای مدیریت این کار، یک فضا نورد را بهعنوان مدیر ایستگاه انرژی استخدام کرده و به ماه میفرستند.
او وظیفه نظارت و پرکردن کپسولهایی که از مادهای که از معدن هلیوم استخراج شدهاند را بهعهده دارد؛ کپسولهایی پر شده از انرژی جدید به نام هلیوم3. قرارداد فضانورد داستان که نامش سم بل (با بازی سم راکول ) است با کمپانی لونار سه ساله تنظیم شده. او در این مدت هر روز با استفاده از فناوریهای به روز میتواند با خانوادهاش در تماس باشد و تمام امکانات رفاهی را در مقر و مرکز مدیریتاش در خدمت دارد و بامزه اینجاست که یک کامپیوتر فوق پیشرفته دارد با نام گرتی که چیزی شبیه یک دانای کل مدرن بهنظر میرسد.
گرتی (باصدای جالب توجه و تأثیرگذار کوین اسپیسی) تنها همدم و هم صحبت سم، در این 3سال بوده است و حالا این زمان دارد تمام میشود. طبق محاسبه دقیق سم تنها 2 هفته به پایان ماموریت مانده و چقدر هم خوب. سم میتواند نزد خانواده دوست داشتنیاش برگردد. اما نخستین روز این 2 هفته پایانی بسیار هیستریک آغاز میشود. در پایان سکانس سوم فیلم ماه، شما سم را در حالی مشاهده میکنید که حالتی پارانویایی دارد، چراکه مدتی است کسی یا چیزی شبیه دخترش ایو یا همسرش تس را دوروبرش احساس میکند.
پیش از این و در مقر او یکبار چنین صحنهای از دخترش البته در سن حدود 15 سالگیاش دیده بود. در حالیکه منطقا ایو باید الان سه ساله باشد. او که محو این صحنه شده دستش را با آب جوش میسوزاند و گرتی دستش را بانداژ میکند. چه کسی تصور میکرد این یک تکه از بانداژ در سکانس بعدی میتواند معیار تماشاگر برای شناسایی سم بل خودمان باشد؟ او با دست بانداژ شده و با سری پر از خیالات به ماه نوردی هر روزه میرود و در همین رانندگی بسیار روتین و ساده ناگهان و بازهم چنین تصاویری را دوروبرش مشاهده میکند که باعث میشود کنترل خودروی ماه نوردش از دست برود و بهشدت با ماشین آلات معدن تصادف کند.
از دقیقه 16 به بعد اوضاع برای ما بهعنوان بیننده به هم میریزد. شما سم را در حالی میبینید که روی تخت دراز کشیده. مثل همه آدمهایی که دور از جانتان تصادف یا سانحهای داشتهاند و حالا تازه به هوش آمدهاند. از گرتی چیزهایی میپرسد وتصادفا گرتی در کنفرانس روم است. سم به سختی از تخت بیرون میآید و پی میبرد که گرتی با مهندسین کمپانی لونار ویدئو کنفرانس برقرار کرده و دیالوگها معنای خوبی ندارند.
صحبت از جایگزینی و این حرفهاست. حالا اینها به کنار یک اتفاقی هم افتاده که تا اینجای کار کلیدیترین آیتم برای تماشاگر و شناسایی کاراکترهاست و آن چیست، بانداژ و چسب زخم سم را به یاد دارید که در بالا گفته شد، روی دست سم پیش روی ما نه تنها بانداژی وجود ندارد که حتی اثر زخم ناشی از سوختگی هم نیست. جدای از این در صحنه تصادف دانکن جونز یک کلوزآپ از ابروی راست سم به تماشاگر در واقع هدیه کرد؛ ابرویی شکافته و غرق در خون. بامزه اینجاست که این سم روبهروی ما حتی این زخم تصادف را نیز بر سر و صورت و ابرو ندارد.
در حالی که بیچاره گرتی مدام دارد تکرار میکند که سم تو تصادف کردی و ممکن است حافظهات را از دست بدهی و این حرفها. این عالیترین سکانس است چراکه یکباره برای شما مسجل میشود در ناکجا آباد گیر افتادهاید. این سم که همین چند ساعت پیش داشت برای خودش قهوه میریخت و دستش را سوزاند، بانداژش کجاست؟ زخم تصادفش چه شده و مهمتر از همه چیز چرا نسبت به سم بل خودمان جوانتر بهنظر میرسد؟ و دیگر اینکه نکند این گرتی شیرین زبان و صمیمی نسبت به سم خائن شده باشد و کاری دست او داده؟
دقیقه 21در سکانس پنجم سم جوان شده تاب نمیآورد و جوابهای گرتی را برنمیتابد. گرتی مدام به او میگوید که تو سم بل هستی، تصادف کردهای و غیره و ذلک. اما سم قانع نمیشود و با وجود دستور مستقیم روسای لونار مبنی بر عدمخروج سم از مرکز و مقر، او میپرد بیرون و خودش را به محل حادثه میرساند. و چه میبیند؟ یک فضانورد دیگر که داخل ماه نوردش بیهوش افتاده. وقتی خاکهای روی کلاه محافظ شیشهای او را کنار میزند میدانید چه میبیند؟ بله همان سم بل خودمان. سم جوانتر او را به داخل مقر میآورد و اول از هر چیز یقهگرتی بدبخت را میگیرد که این مرد کیست و چرا شکل من است؟ از اینجا به بعد با چند چالش نفس گیر روبهرو میشویم و شاخکهایمان در مقام بیننده تیز میشود که سرمان کلاه نرود:
اولا این سم بل واقعی کدام است؟ نوار چسب را به یاد بیاورید. سم نجات یافته هنوز بانداژ دارد و سم جوانتر ندارد. سم بل بسیار درب و داغان بهنظر میرسد انگار یک بیماری گرفته. صورت چروک خورده، دل درد و خونریزی و بالا آوردن و این چیزها در حالی که سم دیگر هنوز ترگل ورگل و مانده است. تعامل این دو چگونه خواهد بود؟ باهم کنار خواهند آمدند؟ چرا اینقدر شبیه هم هستند؟ اگر سم بل واقعی همان سم درب و داغان بانداژی و در حال نزع است و این یکی بدلی است، پس چرا این سم جوانتر هم تس و ایو را میشناسد که هیچ، مانند یک پدر و همسر واقعی وقتی ویدئویی از آنان میبیند اشک میریزد و خاطراتش با آنها را مرور میکند. تمام این سؤالات جوابهای مبهمی دارند که تا دقیقه 63 به آنها پرداخته میشود.
در نیم ساعت پایانی است که اگرچه بسیار دیر اما یک کلید دیگر توسط دانکن جونز به تماشاگر اهدا میشود. این هدیه صحنهای است برای یک پاسخگویی دو پهلو، آنهم وقتی که سمهای داستان، آن اتاق تکثیر و پرورش سمهای تک سلولی را پیدا میکنند. البته توجه داشته باشید هنوز هیچ سؤالی بهصورت قطعی جواب داده نشده. ما موقتا پذیرفتیم که این دو با هم تعاملی بینقص پیدا کردهاند، در فکر فرار و بازگشت به زمین هستند و فهمیدهاند که لوناریها از سم بل اصلی بهعنوان منبع تأمینکننده سمهای کلون شده استفاده میکنند، مخصوصا سیستم ارتباطی را از کار انداختهاند و بدتر اینکه از همان ابتدا میخواستند سم را بکشند چون سمهای کلون شده به مرحله بهرهبرداری رسیدهاند و چیزهای دیگر.
اینها را موقتا ممکن است بپذیریم. اگرچه هرگز جوابهای نهایی برایمان نیستند چرا که هنوز نمیدانیم سم بل چرا اینقدر با تایپیکالهای متفاوت در ویدئو تیپها دیده میشود. یک جا موها و ریشاش اینقدر بزرگ شده که به پروپایش میرسد و در جایی دیگر اصلاح کرده است. دیگر اینکه چرا تماسهای او با خانوادهاش هرگز مستقیم نیست؟ او پیغام ویدئویی میگذارد و بعدا همسرش تس جواب او را میدهد.
در 15 دقیقه پایانی، ما با چالش اساسی دیگری روبهرو میشویم؛ سکانسی که شامل صحنههای مرگ سم بل واقعی (حالا واقعا او حقیقی بود؟) و فرار سم کلون شده (یا نشده) است را با دقت زیر نظر میگیریم.
سم جوانتر در آخرین لحظه به توصیه سم بل تصمیم میگیرد به جای او به زمین برود. سم به او میگوید با این حالت درب و داغان اگر ایو مرا ببیند چه کار خواهد کرد؟ سم جوانتر ابتدا سم نیمه جان شده را به همان ماه نورد در محل تصادف میبرد و چرا؟ چون هم برای فرار خودش زمان بخرد و هم هیچ شک و شبههای را برای گروه نجات درست نکند؛ اتفاقی که دست بر قضا چند دقیقه بعد روی میدهد. آدمکشهای لوناری12 ساعت پیش، از زمین حرکت کردهاند و حالا درست بالای سر ماه نشین سم هستند. وقتی آنها در ماه نشین را باز میکنند و سم را مرده در آنجا مییابند گل از گلشان میشکفد. غافل از اینکه سم دیگر ماجرا یا سم جوانتر یا سم کلون شده یا هر اسمی که دلتان میخواهد رویش بگذارید از آن سو سوار بر محفظه برگشتی کپسول، به طرف زمین در حال حرکت است.
سکانس اختتامیه فیلم ماه یکی از بهترین پایانبندیها را دارد. در حالیکه هنوز محفظه سم به زمین نرسیده، تماشاگر فقط صدای شبکههای رادیویی یا شاید تلویزیونی را میشنود که دارند سر داستان سم و شرکت لونار گلوی خود را پاره میکنند. گویندهای اعلام میکند که این سم یک مهاجر غیرقانونی است(!) و باید دستگیر و دوباره به ماه برگردانده شود و صدایی دیگر میگوید باید علیه کمپانی لونار اعلام جرم کرد که با تشکیل سایت کلون ساز در ماه، به شبیهسازی انسان دست زده تا بردههای ماه نشین تولید و به کرامت انسانی توهین کند.اما قضاوت نهایی با این پایانبندی بهصورت تمام وکمال در اختیار بیننده و تماشاگران گذاشته شده است.
سن و سال سم بل و همسرش تس و دخترش ایو را چگونه حساب کنیم؟ آن تماس آخری سم با خانوادهاش را چه کار کنیم؟ در آن تماس ایو 15 ساله پشت سیستم ظاهر میشود و میگوید مادرش مرده و جالب اینجاست که ایو به کسی که در کادر نیست و ما فقط صدایش را میشنویم میگوید که کسی سراغ مادرش را میگیرد. این آدم کیست؟ شوهر واقعی تس و پدر واقعی ایو است؟ نیست؟ پس کیست؟ ممکن است برخی هر دو تا سم را انسان تصور کرده باشند. همانگونه که سم جوانتر به گرتی توضیح میدهد و میگوید ما با آن سمهایی که در طبقه پایین هستند تفاوت داریم. ما انسان هستیم و آنها کلون و تک سلولی هستند. یا بعضیها سم بل را انسان و سم دوم را کلون بدانند و یا چیزهای دیگر. هرچه باشد این برداشتها حاصل دیدن فیلمی است که ذهن را به یک تمرین اساسی برای قضاوت نوع زندگی آدمی در آینده، میهمان کرده و همین هم اگر دستاورد یک بیننده باشد باید مغتنم دانستش.