مارادونا تنور هیجان را با واکنش شدید به خبر برکناریاش (به خاطر مخالفتش با تغییر برخی از دستیارانش) که از سوی فدراسیون فوتبال آرژانتین بهصورت بیانیهای ملایم اعلام شد داغ کرد و به دشمنان همیشگیاش حمله کرد. او کارلوس بیلاردو، مدیر تیمهای ملی را به خیانت و خولیو گروندونا، رئیس فدراسیون فوتبال این کشور را به دروغگویی متهم کرد و گفت که آنها بخشی از یک برنامه توطئه برای برکناری ناعادلانه او هستند.
دیهگو هیچچیز را بیشتر از قرار گرفتن در موقعیتی که بتواند در آن خود را قربانی قدرتهای شیطانی معرفی کند و طرفدارانش را دور خود جمع کند دوست ندارد. او وقتی که در دهه90 به خاطر استفاده از مواد نیروزا انگشتنما بود همین کار را کرد و در جامجهانی1994 آمریکا هم دوباره آن را تکرار کرد.
او در حالی به آفریقای جنوبی رفت که به روزنامهنگارانی فکر میکرد که او را بهعنوان یک مربی ناکارآمد معرفی میکردند و ناکامی او را پیشبینی کرده بودند. چنین مخالفتهایی با او باعث افزایش محبوبیت مارادونا میان محرومان و شکستخوردگان میشود. اما من تنها کسی نیستم که عقیده دارد اعتراضهای او در واقع اقدامی برای سرپوش گذاشتن بر شکستهای حرفهای و خانوادگی او است.
او شاید بازیکن بزرگی بوده باشد و در جامجهانی کسلکننده آفریقایجنوبی ما را سرگرم کرده باشد اما شکست آرژانتین مقابل آلمان کمبودهای او بهعنوان یک مربی و همچنین کمبود رفتار حرفهای برخی از دستیارانش را که نزدیک به یک سال مورد بحث بودند، آشکار کرد. در پایان، افسانه دیهگو توسط تیم آلمان که بهتر بازی میکرد چون مربی بهتری داشت پایین کشیده شد. آرژانتین کمی دیر متوجه شد که نبوغ مارادونا در غریزه شخصی او قرار دارد تا هر چیز سیستماتیکی.
شاید با بوسیدن بازیکنان و بالا و پایین پریدن پس از اینکه تیم گل میزند تماشاگران تلویزیونی را بخندانید اما برای بردن یک جام به تاکتیک و استراتژی نیاز دارید و نه تنها الهام. و مارادونا در پایان تیم سوپراستارهایش را به نابودی کشاند.
اما اینجا آرژانتین است؛ جایی که سیاست و فوتبال پیوند محکمی با هم دارند. مارادونا نه تنها در میان طرفداران متعصب فوتبال آرژانتین طرفداران زیادی دارد، که بهنظر میرسد همچنان موتور محرکهای قوی برای سیاستهای دولت پوپولیست کریستینا فرناندس است؛ چیزی که به خاطر آن من شک دارم این آخرین پرده از زندگی پرآشوب فرامعمولی این نابغه باشد.از منظر روانشناسی، هنوز دورههای آزمایشی بیشتری پیش روی مارادونا و ملت آرژانتین قرار دارد.
آرزوی خود او این بود که تیم ملی را قهرمان جامجهانی کند. مارادونا در آفریقای جنوبی شکست خورد اما پس از آن گفت، دفعه بعد که جام در کشور همسایه یعنی برزیل برگزار میشود این کار را خواهد کرد. بدون انگیزهای که شغل مربیگری برای او مهیا میکرد، برخی از طرفداران او میترسند که مارادونا به روزهای قدیمی افسردگی، خودویرانگری و جنون تشدیدشونده بازگردد.
افسانه شکستناپذیری مارادونا بهشدت مخدوش شده و شاید ثابت شود که این اتفاق اجتنابناپذیر است. اما او پیشتر هم روزهای سقوط اینچنینی داشته و برای بالا آمدن جنگیده است. به هرحال زندگی او دراماتیکتر خواهد شد؛ چیزی که من از آن اطمینان دارم.
سیانان
جیمی برنز، نویسنده کتاب «زندگی دیهگو مارادونا»