این اصطلاح به برخی از آثار نقاشی انتزاعی "کاندینسکی" به کار می رود،اما نخستین بار وقتی که برای توصیف آثار "آرشیل گورکی" و "جکسون پولاک" به کار رفت، فراگیر شد.
پس از آن به آثار دیگر نقاشان نیویورکی که نه انتزاعی بود، مانند"کانینگ" و "گوتلیب" و نه اکسپرسیونیستی مانند "روتکو" و "کلین" اطلاق شد.
این نقاشان بیشتر در دیدگاه هایشان مشابهت داشتند تا سبک آثارشان.
مشخصات این دیدگاه ها عبارت بود از: قیام علیه وابستگی به سبک های سنتی یا فرایندهای از پیش تعیین شده شیوه کار، چشم پوشی از آرمان اثر هنری مبتنی برمعیارهای قرار دادی و زیبایی شناختی، روح ستیزه جویانه خود اتکا و نیاز جدی به آزادی خود انگیخته در تجربه هنری.
این رهایی خود انگیخته، به روشن ترین وجهی در آثار نقاشی کنشی که با "جکسون پولاک" معروف شد، مشاهده می شود.
این جنبش طی دهه های 1950 و 1960 تاثیر بسیاری برهنر کشورهای اروپایی گذاشت.