این واژه تاریخ طولانی پیچیده و پر تناقضی داشته است. احتمالا از یک واژه پرتغالی به معنی "مروارید بیشکل" مشتق شده و تا اواخر قرن 19 اغلب به عنوان مترادفی برای "پوچ" و"غریب" به کار میرفته است.
اما در زبان انگلیسی حال با سه معنی اصلی مصطلح و رایج است. نخست، این واژه معرف سبک رایج هنر اروپا بین "منریسم" و "روکوکو" است.
دوم، از این واژه به صورت عنوانی کلی برای دورهای که این سبک در آن به شکوفایی رسید استفاده میشود. یعنی در بیان کلی قرن 19 میلادی.
از همین رو اصطلاحاتی مانند "عصر باروک"، "سیاست باروک" ،"علم باروک" و مشابه این مصطلح شد.
البته این نوع کاربرد بیش از آن که راه گشا باشد، موجب آشفتگی ذهن میشود.
سومین اصطلاح باروک که غالبا در لاتین بدون حرف اول بزرگ نوشته می شود(baroque) به هنر هر دوره یا مکانی که واجد کیفیاتی مانند حرکات پرشور و سرزنده و بیان پرتکلف احساسات که کیفیات مشخصه هنر باروک در معنای نخست آن هستند، اطلاق می شود.
باروک برخلاف آن که گاه فاقد صلابت وقار است، اما سبکی است که بیش از همه گرایش به ایجاد تعادل و انسجام دارد. وحدت مورد نظر باروک فراتر از یک وحدت صوری و خود بسنده است.
در واقع بیشتر شبیه به یک نمایش است و بدون حضور مخاطب ناقص است. از این رو نقاش و مجسمه ساز باروک باید تصوری قابل قبول از واقعیت و حقیقت ارائه دهد.
در این سبک بر ماده رنگ و بافت چیزها تاکید می شود و فضایی خلق می شود که موضوع و مخاطب در یک لحظه خاص و گاه مهیجی از زمان پیوند مییابند