مهدی تهرانی: خوش ساخت‌ترین و به روایتی مهمترین فیلم برتراند تاورنیه همین "زندگی و دیگر هیچ" است.

روایتی در باره عشق ، امید و سرانجام که با سختکوشی آدمهای داستان بدست می آید. قهرمان های فیلم و قصه ی اصلی نزدیکی و قرابت بسیار قابل باوری با آدمها و زندگی حقیقی پس از جنگ شان دارد.

به هرحال در همه جای دنیا متاسفانه به هر دلیلی سایه شوم جنگ در زمان هایی چه کوتاه و چه طولانی مدت بر سر کشوری افتاده است. زندگی و دیگر هیچ روایت بازمانده های جنگ جهانی اول است. جنگی که به دلیل گستردگی و درگیری بین چندین ملت و قومیت ، داستان های نوستالژیک فراوانی را پس از اتمامش خلق کرد. این فیلم نیز روایت کوچکی از این دردها است.

اگر چه جنگ جهانی دوم پس از 4 سال سرانجام در 1918 به اتمام رسید اما فرانسوی ها تا چندین سال بعد هنوز به شدت درگیر تبعات پس از جنگ بودند. زندگی و دیگر هیچ اگرچه یک فیلم جنگی صرف نیست اما تمام داستانک هایش محصول همین تبعات پس از جنگ است.

دو سال پس از پایان جنگ جهانی اول ؛ دولت فرانسه هنوز نتوانسته هویت بسیاری از نیروهای سربازش را بدست بیاورد. بسیاری از این نیروها در جبهه جنگ کشته شده اند و بسیاری نیز در اسارت از بین رفته اند اما هستند نیروهایی که یا به اشتباه اسمشان در لیست مردگان ثبت شده و یا اینکه هنوز در بیمارستان های نظامی متفاوت و مختلف بستری هستند و با مرگ دسته و پنجه نرم می کنند.

برای رسمیت دادن و نظم پذیری کار ؛ یک سرگرد فرانسوی با حضور در بیمارستان های نظامی و با کمک افسران و پرستاران زیر دستش قصد دارد هویت سربازانی که هنوز مرگشان به ثبت نرسیده را پیدا کرده و آنان را به آغوش خانواده هایشان بازگرداند.

سرگرد دلفانه از 20 اکتبر 1920 کارش را شدت می بخشد و در این میان زنی به اسم راما نیز به صورت افتخاری به او کمک می کند. راما دوسالی است که از شوهرش خبر ندارد و آخرین بار یک ماه قبل از پایان جنگ از او خبری گرفته است. مساعدت های سرگرد به راما اگرچه بسیار است اما خبری از شوهر وی نمی شود. در همین گیرودار یک زن دیگر بدنبال همان مرد می گردد. زنی که شوهر راما است...

زندگی و دیگر هیچ ؛ یکی از احساسی ترین و رمانتیک ترین فیلم های جنگی است. به نحوی جذاب کاراکترها دارای تشابهات واحدی هستند که قصه را بدون تاخیر پیش می برند و اگر جایی حسادت ها و یا حقارت ها بخواهد مانعی برای از بین رفتن صلح و آرامش باشد ؛ ناگهان همه چیز با از خودگذشتگی و ایثار ؛ ناملایمات را کنار می زند. با این همه نباید اشتباه کرد که داستان زندگی و دیگر هیچ یک قصه سرراست یک خطی است. تعلیق و سوسپانس بویژه پس از یک سوم ابتدایی فیلم بسیار مشهود است و باعث می شود تماشاگر با میل فیلم را دنبال نماید.

"زندگی و دیگر هیچ" آنقدر جذابیت و خاصیت داشت که توانست برای تاورنیه تثبیت و شهرت به همراه بیاورد. به نوعی که اگر برتراند تاورنیه این فرصت را نمی یافت که زندگی و دیگر هیچ را با بهترین بودجه و بهترین بازیگران بسازد همان 20 سال پیش باید بساط اش را جای دیگری پهن می کرد . به واقع او دارد نان همین فیلمش را می خورد. پیش از این در باره فیلم ضعیف و بسیار آشفته "در مه الکتریکی" در همین جا در باره برتراند تاورنیه و کارنامه حرفه ای اش شاهد مثال آورده بودیم...

 

زندگی و دیگر هیچ

Life and nothing but

کارگردان : برتراند تاورنیه /فیلمنامه : ژان کاسموس /فیلمبردار: برونو دی کایزر /موسیقی: اسوالد داندریا

تدوین: آرمان سونه /تهیه کننده : ab فیلم ، فردریک باربولون /محصول 1989 فرانسه /زمان : 135 دقیقه

بازیگران : فیلیپ نواره ، سابین آزما ، پاسکال وینیال ، موریس باریه دانیل روسو

کد خبر 143093

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز