قلمرو کاری طراحی و هنرهای تجسمی بسیار گسترده است و هنرطراحی، این قلمرو و همه آنچه که میتوان دید به جز نمایش را در بر میگیرد. (منظور از نمایش، هنرهایی مانند تئاتر، موسیقی، یا اپرا است).
از سویی دیگر برخی از کارشناسان هنر در سرزمین ما بر این عقیده اند که متاسفانه یک تعریف کلی از امر طراحی و تفکیک حوزه طراحی و نقاشی وجود ندارد و این مسئله یکی از معضلات جامعه فرهنگی ما است.
به همین دلیل سعی هنرمندان باید برآن باشد که بتوانند تعریفی را مطرح کنند تا قابل تامین برای همه باشد و تا حدودی این معضل را مرتفع سازد.
به طور مثال بعضی تعریف طراحی را در حوزه خط می دانند و بعضی هر اثر خاکستری را طراحی می دانند. بعضی طراحی را امر محسوس و برخی ها نامحسوس و شهودی و بعضی از سرعت عمل دست هنرمند تعریف می کنند.
به طور کلی طراحی را می توان شیوهای از بیان دانست.
همان گونه که نویسنده یاگوینده کلمات ولغات را انتخاب می کند،سپس به بیان می پردازد،طراح نیز با انتخاب شیوه مناسب وبه کار گیری ابزار ومهارت خویش،زبان وگویشی متناسب به کار می برد؛ بااین تفاوت که اولاٌ مخاطبان یک اثر هنری وبه طور اخص،یک طرح جمع زیادی از انسان ها هستند؛ چراکه یک اثر واضح و رسای هنری نیازی به ترجمه ندارد.
دیگر اینکه بیان به صورت طرح وشکل مدتها پیش از پیدایش خط وزبان،وسیله برقراری ارتباط بین انسان ها بوده است وبالاخره طراحی،ساده ترین شکل توصیف است.
به همین علت است که اقوام بدوی وبسیاری دیگر،از این شیوه برای رفع نیاز ارتباطی خوداستفاده می کردند.
طراحی،محصول هماهنگی میان چشم،دست ابزار و اندیشه هنرمنداست.
برای آفرینش یک نمونه موفق مدتها وقت و تمرین مداوم همراه باعلاقه لازم است.
ابزارمناسب،هنرمندرا در رسیدن به بهترین نتیجه یاری می کند و اندیشه عبارت است از نیروی مشاهده،انتخاب وانعکاس یک یاچندموضوع برصفحه کاغذ توسط طراح.