توریستهایی که به لندن، آمستردام یا برلین سفر میکنند، برای دیدن موزه "مادام توسو" از لحظاتی پیش از باز شدن درهای موزه، جلوی ورودی آن صف میکشند. نگاههای کنجکاو و علاقهمند منتظرند تا به دیدن چهرههای سرشناس هالیوود یا دنیای موسیقی و مد و سیاست بروند و در کنار آنها عکسهای یادگاری بگیرند.
وقتی نام "مادام توسو" به زبان میآید، همه به یاد تندیسهای مومی افراد مشهور میافتند که تشابه آنها به واقعیت چنان است که مشکل بتوان باور کرد اینها تنها مجسمههایی ساخته شده از موم هستند.
در این میان بازدیدکنندگان مشتاق چنان غرق در دنیای ستارگان میشوند و به دنبال عکس گرفتن هستند که کمتر به تندیس مومی بانویی سالخورده توجه میکنند که در گوشهای جای گرفته و شاهد این هیاهوست؛ بانویی به نام "مادام توسو" که دویست و پنجاه سال پیش چشم به جهان گشود و به جایی رسید که هیچکس گمان نمیبرد.
معجزه تندیسهای مومی
در زمانهای که زندگی روی خوشش را تنها به طبقه مرفه جامعه نشان میداد، "ماریا آنا گروسهولتز" به هنگام تولد شانس چندانی نداشت. نوزادی که پدر را، که او هم در خانوادهای نه چندان خوشنام متولد شده بود، خیلی زود از دست داده و مادرش نیز به عنوان خدمتکار خانه مشغول کار بود.
ماریا روز ۷ دسامبر ۱۷۶۱ در استراسبورگ چشم به جهان گشود و مانند شمار زیادی از کودکانی که در خانوادههای فقیر به دنیا میآمدند، هیچ آینده ویژه و منحصر به فردی برایش پیشبینی نمیشد. اندکی پس از تولد او، مادرش شغلی را در خانه "دکتر فیلیپ کورتیوس" پیدا کرد و در آنجا مشغول به کار شد.
دکتر کورتیوس مهارت خاصی در ساخت تندیسهای مومی داشت و مشهور بود که تندیسهای وی بسیار به آناتومی بدن شباهت دارند. ماریای کوچک ساعات زیادی را در کارگاه دکتر سپری میکرد و رفته رفته با ظرافتهای ساخت این تندیسها آشنا میشد. او یاد میگرفت که ترکیب کدام رنگها طبیعیترین رنگ پوست انسان را به دست میدهند، چگونه میتوان به بهترین وجه تارهای مو را درون موم جای گذاری کرد و کدام فرم دندان مناسب صورت است.
به گزارش دویچهوله، در سال ۱۷۶۳ دکتر کورتیوس به پاریس نقل مکان میکند و مدتی بعد ماریا و مادرش نیز به او میپیوندند. پایتخت فرانسه در آن سالها دوران شکوه سلطنتی را از سر میگذراند و مردم عامی که دستشان به تاج و تخت نمیرسید، علاقمند دیدن تندیسهای مومی خاندان سلطنتی بودند که بر سر میز شام یا در سالنهای اشرافی خانهشان بازسازی شده بودند.
کسب و کار دکتر کورتیوس در پاریس رونق میگیرد و مردم هر روز برای دیدن این تندیسها روانه کارگاهش میشوند.
پس از وقوع انقلاب فرانسه و برچیده شدن نظام سلطنتی در این کشور، حالا دیگر این چهرههای انقلابی هستند که میان مردم محبوب میشوند. سرهای کسانی که به زیر گیوتین رفته بودند، با موم بازسازی میشوند.
سردمداران جدید، حالا در نظر دارند که با به سر نیزه زدن این سرها و گرداندنشان در خیابانهای شهر عاقبت مخالفین را نشان دهند. از آنجایی که بیم آن میرود که سرهای اصلی به این ترتیب زود پوسیده شوند، از سرهای مومی که ساخته کارگاه ماریا و دکتر کورتیوس است، استفاده میشود. همین امر را نیز شاید بایستی دلیل اصلی جان سالم به در بردن این دو از خشم انقلابیون آن زمان به شمار آورد.
مهاجرت به جزیره
پس از مرگ دکتر کورتیوس، ماریا وارث تندیسهای مومی او میشود. در این میان او با فرانسوا توسو ازدواج کرده و با نام مادام توسو شناخته میشود. ثمره این ازدواج ناموفق دو پسر هستند.
مادام توسو پس از جدایی از همسرش در سن ۳۳ سالگی به انگلستان مهاجرت میکند و در آنجا تندیسهای مومیاش را به نمایش میگذارد. هنر او که در فرانسه دیگر با کم اقبالی روبرو شده بود، به مذاق انگلیسیها خوش میآید و از این راه درآمد قابل توجهی کسب میکند که با آن توانایی برپا کردن یک نمایشگاه دائمی در لندن را به دست میآورد.
در کنار چهرههای خاندان سلطنتی بریتانیا، او تندیسهای مومی شماری از جنایتکاران سرشناس آن زمان را در بخشی به نام "خانه وحشت" به نمایش میگذارد.
مادام توسو به همراه پسرانش تا به هنگام مرگش در سن ۸۹ سالگی نمایشگاه تندیسهای مومی را اداره میکرد. آخرین تندیسی که او پیش از مرگ به اتمام رساند پرترهای از خود است؛ تندیس زنی سالخورده در شبکلاهی سفید پارچهای و لباسی سیاه رنگ که هم اینک در تمامی ۱۳ شعبه موزه مادام توسو در سراسر جهان به چشم میخورد.