اگرچه فضای مجازی بسیار سریع به جزیی از زندگی ما ایرانیان تبدیل شده است ،اما متاسفانه درباره وجوه فکری و فلسفی و ماهیتی این پدیده کمتر نوشته و اثر به زبان فارسی منتشر شده است. از جمله آثار نادر اما دقیق و مفید در این زمینه کتاب متافیزیک واقعیت مجازی مایکل هایم است که از سوی مترجمی آشنا به این حوزه و موضوع که در این زمینه تحقیق و تدریس میکند، برگردان فارسی شده و انتشارات رخداد نو آن را به بازار کتاب عرضه کرده است.
ترجمه و انتشار کتاب«متافیزیک واقعیت مجازی»هایم
با خانم دکتر سروناز تربتی که برگردان فارسی این کتاب را انجام دادهاند گفت وگویی انجام دادهایم که از نظر شما گرامیان میگذرد.
- از قرار متافیزیک واقعیت مجازی نخستین کتاب در زمینه فلسفه فضای سایبر است که برگردان فارسی شده است، از مولف این کتاب و جایگاهش در این حوزه بگویید؟
مایکل هایم به عنوان فیلسوف فضایسایبر شناخته شده است. کتاب او تحت عنوان متافیزیک واقعیت مجازی که اولین بار در سال 1993 به چاپ رسید، از اولین کارها در این زمینه بهشمار میرفت، زمانی که گوگل؛ آمازون؛ فیسبوک؛ توئیتر و بسیاری از سایتها و شبکههای امروزی وجود نداشتند. هایم، توسط پسرش یک تکنوتائویست خوانده شده است، و بهنظر میرسد هایم رویکردی محتاطانه به تکنولوژی دارد.
- این نگرش به فضای مجازی چه مسیری را پیش چشم مولف مینهد؟
تکنوتائویست بودن هایم ما را با یک دوراهی فلسفی مواجه میکند، یک رویکرد پارادوکسیکال. خود هایم تکنوتائویست بودن خود را میپذیرد و معتقد است که در حالیکه ما به طور اجتنابناپذیری توسط تکنولوژی احاطه شدهایم، اما باید تلاش کنیم تا توازنآگاهانهای را ایجاد کنیم، توازنی از انرژیهایی که از طریق تمرینات تائوستی آموختهام. که این نکته را در کتاب هم اشاره میکند (متافیزیک واقعیت مجازی، ص38) او بهشدت تحتتاثیر هایدگر و همچنین مربی تایچی است و تحتتاثیر نگاه تائویستی. متافیزیک و هستیشناسی او تلفیقی از اندیشههای غربی و ارزشهای شرقی است.
- فلسفه قاعدتا به چیستی و چرایی رخدادها و مفاهیم میپردازد،مولف کتاب «متافیزیک واقعیت مجازی» از چه مبانی فلسفی برای پیشبرد بحثش مدد میگیرد؟
وقتی صحبت از متافیزیک میشود، منظور بودن و نحوی بودن در جهان است. بهعبارتی پرسش از هستی چیزها است. یعنی شاخهای از هستیشناسی که به وجود میپردازد. نگاه هستیشناسانه یا انتولوژیکال یک رویکرد اصالت وجودی دارد در حالیکه در رویکرد اصالت ماهیتی، چیستی و ذات چیزها مد نظر است. پس اساسا کتاب هایم به بودن و وجودشناختی توجه دارد تا به ماهیت چیزها.
- و هایم در کتابش تماما به این حوزه فلسفی وفادار میماند؟
نه. هایم در برخی از فصلهای کتابش مرز این دو حوزه فلسفی را نادیده گرفته است و از بحث متافیزیکی خود دور میشود. همانطور که او در مقدمهی کتابش اشاره میکند، کتاب متافیزیک واقعیت مجازی در ادامه کتاب قبلیش زبان الکترونیک است که به دگرگونی هستیشناسانه پرداخته است. منظور او از دگرگونی هستیشناسانه چیزی بیش این است که ما چگونه چیزها را میبینیم یا بیش از یک بحث شناختشناسانه است، منظور او از دگرگونی هستیشناسانه تغییر در جهانی است که زیر پای ما قرار دارد، تغییری در کل متنی که دانش و آگاهی ما در آن ریشه دارد.
- در دسته بندیهای فلسفی، آقای هایم را بیشتر به چه گرایش فلسفی میتوان منتسب کرد و او برای تئوریزه کردن دیدگاههایش عمدتا از چه مشرب و مکتب فلسفی بیشتر کمک میگیرد، چه قلیسوفان قدیم و چه عصر حاضر؟
گرایش هستیشناسانه او بسیار متاثر از هایدگر است، هایم مترجم یکی از کتابهای هایدگر بهنام بنیادهای متافیزیکی منطق بوده است. او همچنین، از دیدگاه منطق به موضوع واقعیت مجازی توجه کرده است که در این زمینه به لایپنیتس، کسی که اولین مدلهای کامپیوتری را توسعه داد و بهدنبال یک زبان جهانی بود، توجه کرده است. علاوه بر این لایبنیتس با مطرح کردن این سوال که "چرا چیزی هست، بهجای این که نباشد؟" به بنیادهای هستیشناسانه نیز توجه میکند و این پرسش نشانگر بنیادهای ژرف فلسفی او است.
هایم متاثر از این فیلسوفها در فصلی از کتابش این پرسش را مطرح میکند که چگونه اندیشیدن در کامپیوتر با اندیشیدن با قلم و کاغذ متفاوت است؟ و در ادامه به این موضوع میپردازد که کامپیوتر محیط کاملا جدیدی را برای ما ایجاد میکند یا بهعبارتی میتوان چنین تفسیر کرد این محیط جدید نحوهی بودن ما را تغییر میدهد. اما آنچه که در مورد هایم در خور توجه است گرایش او به عرفان شرقی است که البته پرواضح است که این نگاه تحتتاثیر فلسفهی شاعرانه و نگاه نقادانهی هایدگر به تکنولوژی است.
- از کجا متوجه شدید که او گرایشهای اشراقی هم دارد؟
او به عرفان فلوطین علاقهمند است و طی نامهای که برای من نوشته، علاقهاش را به مرتون و اشعار مولانا ابراز کرده است.
- از جمله مباحث کتاب چگونگی تعامل انسان با دنیای سایبر است و اینکه انسانیت انسان با تمامی وجوه و ویژگیهایش در چنین دنیای تازهای تا چه اندازه دستخوش تغییر میشود و این تغییرات بر زیست عادی او چه اثراتی مینهد، دیدگاه هایم در این زمینه چیست؟
ما به هر روشی که جهان را مورد پرسش قرار دهیم، رویکردهای متفاوتی نسبت به جهان آشکار میشود. امروزه ما جهان را از طریق مواجهه با کامپیوتر مورد پرسش قرار میدهیم و بهطور خاص به جهان شکل میدهیم و کامپیوتر هم به محیط ذهنی ما ساختار میدهد و در موقعیت دیگری قرارمان میدهد. هایم این تغییر ساختار ذهنی را با توجه به منطق بول توضیح میدهد و این که چگونه منطق جبری بول با استفاده از نمادها روابط میان گروهها را توصیف میکند. زمانی که سیستم بر ما تقدم پیدا میکند، اطلاعات بر ارتباط تقدم پیدا میکند.
از نظر او کامپیوتر به عنوان یک رسانه، روابط انسان را با زبان و اندیشه تحت تاثیر قرار میدهد. هجوم دادهها منجر میگردد که ما چیزها را به مانند روباتها درسطح بنگریم و بایتهای اطلاعات جایگزین اندیشه میگردد. او تحت تاثیر اندیشههای تائویستی معتقد است که وضعیت ارام ذهن زمانی که بر روی چمنزاری نشستهایم، میتواند دقیقتر و پیچیدهتر عمل کند. به عبارتی وجود این رسانه ارتباط انسان و اندیشیدن را تبدیل به تلنباری از اطلاعات کرده است که سطح را بهجای عمق بهارمغان آورده است. از سوی دیگر ویژگی فزونمتنی کامپیوتر که از متنی به متن دیگر جهش دارد و یک سیستم غیر خطی است، منطق ذهنی ما را بر هم میریزد و ما را دچار آشفتگی میکند.
- فضای سایبر فرهنگ و مختصاتی جدای از فرهنگ چاپ دارد، در حالی که محتوایی که در این دو قرار می گیرد یکی است، آیا این امکان هست که فرم کامپیوتر و فضای دیجیتال محتوا را هم تغییر دهد و بر کیفیت و کمیت آن تاثیر بگذارد؟
قویاً همینطور است. با توجه به این عبارت "رسانه همان پیام است" مکلوهان به این موضوع اشاره دارد که محتوای پیام مورد توجه ما نیست، بلکه رسانهای که آن پیام را منتقل میسازد اهمیت دارد. این یک نگاه فرمالیستی است به این معنی که صورت چیزهاست که به آن معنی میبخشد و نه محتوای آن چیز به خودی خود. به زبان دیگر نحوهی آشکار شدن چیزها در رسانههای گوناگون متفاوت است و همین امر است که میتواند تاثیر متفاوتی داشته باشد. برای مثال پیامی را که به صورت نوشتاری دریافت میکنیم میتواند تاثیر متفاوتی نسبت به پیامی که به صورت رودررو یا از طریق رسانهی تلفن دریافت میکنیم داشته باشد با وجود یکسان بودن محتوا اما این رسانه است که نحوهی انتقال و صورت محتوا را تغییر میدهد. میتوان در این زمینه مثال دیگری زد، اگر شعری از اشعار حافظ را در قالب شعر نو بخوانیم یعنی صورت و قالب آن را تغییر دهیم، معنی و تاثیر قبلی خود را از دست میدهد و چه بسا بیمعنا میشود. ورود هر رسانهای دال بر فرم جدیدی است که به محتوای خود شکل میدهد.
- در فصل پنجم کتاب مولف نگاهی دارد به دیدگاه هایدگر در زمینه تکنولوژی و ارتباط آن با زیست انسانی، به نظر شما اگر هایدگر زنده بود و چنین تحولاتی را می دید ، نگاه و تفسیرش با توجه به مبانی و مبادی فلسفی اش چگونه بود؟
اساساً رویکرد هایدگر به تکنولوژی یک رویکرد اُنتولوژیکال یا وجودشناسانه به تکنولوژی است. یعنی نگاهی است به ذات تکنولوژی بهعنوان عنصری که در زندگی انسانها نفوذ کرده است. از نظر هایدگر تکنولوژی در درونیترین زوایای زندگی بشر راه یافته است و شیوهی اندیشیدن، دانستن، اراده و در نهایت بودن ما را تغییر داده است. تکنولوژی ذاتاً حالتی از وجود انسان است.
هایدگر در سال 1957 در مقالهای تحت نام Hebel خاطرنشان کرده بود که تکنولوژی به درون انسانها چیرگی پیدا میکند، جایی که اندیشه و واقعیت با زبان ملاقات میکند. او در این مقاله از ماشین زبان نام برده است چون در زمان او کامپیوتر به شکل امروز وجود نداشت. او اشاره می کند که ماشین زبان، زبان را تحت کنترل خود در میآورد و بنابراین بر ذات انسان چیره میشود. هایم در کتابش اشاره کرده است که این ماشین زبان تقدیر ماست. این اصطلاح گنگ هایدگر "ماشین زبان" نشانگر چشم تیزبین هایدگر به وجود کامپیوترها و کشف استلزامات فلسفی در تغییر تکنولوژیهای نوشتاری بود. هایدگر پیشاپیش قدرت این ماشین را به عنوان عاملی برای تغییر روابطمان با واژه، رسوخ آن به زندگی بشر و ایجاد تغییری در بطن هستی درک کرده بود زیرا نگاه او به تکنولوژی از بنیادهای ژرف و اصیل هستیشناسی بر میآمد.
- از چیستی و ماهیت واقعیت مجازی بگویید و اینکه این فضا تا چه اندازه بر دستیابی آدمیان به ماهیت خود می تواند تاکید کند و مددرسان باشد؟
چیستی و ماهیت واقعیت مجازی چیز دیگری است و هستیشناسی واقعیت مجازی مبحث دیگر از فلسفه را در بر میگیرد. کتاب «هایم» اساسا حول محور متافیزیک واقعیت مجازی بنا شده است. اگرچه در فصلی از کتابش به ماهیت واقعیت مجازی پرداخته و همین خاطر هم مورد نقد قرار گرفته است. وقتی صحبت از چیستی میشود، خصوصیت و ویژگی چیزی برای ما اهمیت دارد، مثل آنچه از درایفوس به عنوان کامپیوتر به عنوان حریف در فصلی از کتاب مورد توجه قرار گرفته است. یعنی پرسش درایفوس از این که "کامپیوترها چه کاری را نمیتوانند انجام دهند"، و در این پرسش توانایی ذهن انسان را در مقایسه با توانایی کامپیوتر به چالش میکشد.
پرسش درایفوس یک پرسش اُنتیک است که کامپیوتر را به عنوان گِشتل یا به عبارتی بهعنوان ابزاری که میتواند بر اساس ویژگیهایش به زندگی بشر چارچوب بدهد، میداند. البته هایم علیرغم گرایش متافیزیکی خود در فصلی از کتابش به ماهیت واقعیت مجازی اشاره کرده است. ویژگیهایی همچون شبیهساز بودن، قدرت تعاملی، شدت اطلاعاتی بالایی که کاربر را غوطهور میسازد، ایجاد محیطی برای حضور مجازی یا تلهپرزانس، ارتباط شبکهای . ..
یک سوال هم برایم پیش آمده که چرا شما این همه به دنبال متنها و اندیشمندانی هستید که تقریبا چندان با تکنولوژی میانه خوبی ندارند؟
سوال بهجایی کردید، از نظر من اندیشه اگر جنبه انتقادی نداشته باشد رشد نمیکند. اندیشه ی غیر انتقادی روانشناسی موفقیت است که تنها به دنبال جنبههای مثبت میگردد.
- سوال آخر این که از کارهای تازه خود بگویید؟
کارهای تازهام هنوز شکل منسجمی نگرفته است اما پیرامون گفتمان قدرت در فضای رایانهای مطالعاتی در حال انجام است.