ماجرای این پرونده به 14سال پیش بر میگردد. شامگاه 14 اسفندماه سال76، زن 36سالهای بهنام شهربانو سراسیمه از خانهاش در شهرستان اسلامشهر بیرون آمد و با داد و فریاد از مردم کمک خواست. او فریاد میزد که شوهرش به نام رضا دست بهخودکشی زده و خود را حلق آویز کرده است.وقتی همسایهها قدم به خانه این زن گذاشتند، جسد رضا را دیدند که در حیاط خانه و از قسمت میله نگهدارنده کولر حلق آویز شده بود. آنها به سرعت دست به کار شدند و با چاقو، چادری را که مرد جوان از آن حلق آویز شده بود پاره کردند اما کار از کار گذشته و این مرد جان خود را از دست داده بود.
ماموران پلیس اسلامشهر وقتی در جریان مرگ مرموز مرد جوان قرار گرفتند، راهی محل حادثه شدند. در حالی که زن جوان مدعی بود شوهرش بهصورت ناگهانی دست بهخودکشی زده است، با شکایت پدر رضا، ماجرا وارد مرحلهای تازه شد. پدر قربانی با حضور در شعبه ششم دادگاه عمومی اسلامشهر از عروسش شکایت کرد و مدعی شد که پسرش با عروسش اختلاف داشته و این زن دست به قتل رضا زده است. با شکایت اولیای دم، همسر قربانی بازداشت شد و در بازجوییها گفت: شوهرم میگفت که همین روزها به زندگیش پایان میدهد چون مدتی بود که بیکار شده بود و مشکلات مالی شدیدی داشتیم. زن جوان ادامه داد: شب حادثه، رضا حال خوبی نداشت و گفت که میخواهد درباره عقب افتادن کرایه خانهمان با صاحبخانه صحبت کند.
بچهها خواب بودند که یکدفعه سایه شوهرم را از کنار پنجره اتاق دیدم. او از پایه نگهدارنده کولر خودش را حلقآویز کرده بود. در حالیکه شهربانو خود را بیگناه میدانست، پدر رضا که اقدام به ضبط مکالمههای تلفنی خانه پسرش کرده بود، نواری را در اختیار دادگاه قرار داد که حاوی مکالمه شهربانو و پسر 15سالهاش بود. در این مکالمه پسر شهربانو به او گفته بود که طناب را داخل سطل آشغال پیدا کرده است. همین گفتهها کافی بود تا ظن پلیس و دستگاه قضایی به شهربانو بیشتر و با دستگیری پسر بزرگ وی، تحقیقات وارد مرحله تازهای شود.
شهربانو وقتی دید پسرش به اتهام همدستی در قتل بازداشت شده، به قتل شوهرش و حلق آویز کردن او اعتراف کرد. او گفت: آن شب با همسرم بحثم شد و درگیر شدیم. من هم با چوب به پهلو و کمر او زدم و وی روی زمین افتاد و بیهوش شد. پس از آن با طناب خفهاش کردم و بعد از بیدار کردن پسرم، او را مجبور کردم که کمک کند تا رضا را به وسیله چادر از پایه کولر حلق آویز کنیم. این اعتراف زن جوان کافی بود تا محاکمه وی در شعبه ششم دادگاه اسلامشهر آغاز شود. او در جلسه محاکمه همه اعترافاتش را انکار کرد و باز هم مدعی شد که بیگناه است و تحت فشار روحی و به خاطر دستگیری پسرش به قتل اعتراف کرده است.
با این حال وی با توجه به اعترافاتش به قصاص محکوم شد و این حکم با اعتراض متهم به دیوان عالی کشور فرستاده شد. حکم قصاص شهربانو از سوی قضات دیوان نیز تأیید شد اما برای اجرای آن، خانواده قربانی باید سهم صغار را که 3فرزند قربانی بودند، پرداخت میکردند. از آنجا که آنها پول برای پرداخت سهم صغار را نداشتند، اجرای حکم معلق ماند تا اینکه 5سال پیش اولیای دم این مبلغ را پرداخت کردند و پرونده بار دیگر به جریان افتاد تا اینکه یکی از وکلای دادگستری پس از خواندن این پرونده جنایی، بهصورت افتخاری وکالت شهربانو را بهعهده گرفت و با نوشتن لایحهای، مدعی شد که شهربانو بیگناه است و باید دوباره محاکمه شود.
در حالی که حکم قصاص شهربانو برای استیذان (موافقت رئیس قوه قضاییه با اجرای حکم) به دفتر آیتالله شاهرودی، رئیس وقت قوه قضاییه فرستاده شده بود، وی بعد از مطالعه لایحه، دستور توقف اجرای حکم را صادر کرد و پرونده برای رسیدگی مجدد به دادگاه همعرض فرستاده شد. بهنام یوسفیان، وکیل مدافع شهربانو در گفتوگو با همشهری گفت: من از طریق مددکاران زندان که در جریان سرگذشت شهربانو بودند با پرونده او آشنا شدم و بهطور داوطلبانه پرونده را مطالعه کردم. وی ادامه داد: در جریان مطالعه پرونده به حقایقی رسیدم که نشان میداد متهم بیگناه است و شوهرش دست بهخودکشی زده است. به همین خاطر با کمک یکی از همکارانم بهصورت افتخاری وکالت این پرونده را بهعهده گرفتیم و خوشبختانه نوشتن یک لایحه علمی نتیجه داد و رئیس وقت قوه قضاییه پس از مطالعه آن، دستور توقف حکم و رسیدگی مجدد را صادر کرد. وی ادامه داد: متهم در تمام مراحل دادگاه، قتل را انکار کرده و مدعی شده بود که در زمان دستگیری به خاطر فشار روحی اعتراف کرده بود. از طرفی دست نوشتههایی از قربانی وجود داشت که نشان میداد او از وضعیت زندگی و مشکلات مالی خسته شده است.
همه این دلایل باعث شد که پرونده شهربانو این بار به شعبه101 دادگاه اسلامشهر فرستاده شود و وی بار دیگر پای میز محاکمه قرار بگیرد.این وکیل دادگستری تصریح کرد: در خلال محاکمه، به دستور قاضی دادگاه، هیأتی سه نفره از کارشناسان پزشکی قانونی تشکیل شد و آنها پس از بررسیهای عملی اعلام کردند که در این پرونده احتمال خودکشی بسیار زیاد است. طبق گزارش این هیأت، در کالبدگشایی قربانی هیچگونه آثاری از کبودی و خونمردگی زیر پوست سر و پهلوها وجود نداشت، درصورتی که اگر ضربهای به قربانی وارد شده بود که باعث بیهوشی او شود، حتما میبایست آثار این ضربه روی بدن قربانی قابل مشاهده باشد.
یوسفیان خاطر نشان کرد: با دلایل علمی هیأت سه نفره، پس از چند جلسه رسیدگی ویژه، قاضی دادگاه شهربانو را بیگناه تشخیص داد و او را از اتهام تبرئه کرد. این حکم با اعتراض خانواده قربانی به دیوان عالی کشور فرستاده شد و قضات دیوان نیز پس از بررسیهای لازم حکم تبرئه را تأیید کردند و به این ترتیب شهربانو در حالی که 12سال در زندان بود و 2 سال با سپردن وثیقه آزاد شده بود، بیگناه معرفی و حکم آزادیاش صادر شد.
گفتوگو با شهربانو
شهربانو که حالا 51 سال سن دارد، پس از تبرئه شدن از سوی دادگاه، حکم آزادیاش را گرفت و این روزها زندگی تازهای را شروع کرده است. او در گفتوگو با همشهری میگوید: وقتی دستگیر شدم، فقط به این خاطر به قتل اعتراف کردم که پسر بزرگم نیز بازداشت شد و من قتل را به گردن گرفتم تا او را نجات دهم. او ادامه میدهد: میدانستم که سر بیگناه بالای چوبه دار نمیرود و حالا به این جمله اعتقاد پیدا کردهام چون من واقعا معجزه الهی را دیدم. من به انفرادی رفته بودم و قرار بود به دار آویخته شوم. حتی از همه خداحافظی کرده بودم تا اینکه صبح خبر دادند که رئیس قوه قضاییه دستور توقف اجرای حکم را صادر کرده است.
در آن زمان فقط خدا را شکر میکردم. از طرفی این آزادی را مدیون وکیل پروندهام هستم که بدون گرفتن حقالوکاله از من دفاع کرد و واقعا زحمات بسیار زیادی کشید که همه آنها را به خاطر رضای خدا انجام داد. زن جوان افزود: سالهای جوانیام در زندان گذشت ولی باز هم خدا را شکر میکنم که پرونده به اینجا ختم شد و من زندگیم را دوباره شروع کردم. حالا در یک مؤسسه فرهنگی کار میکنم و آرزو دارم خوشبختی بچههایم را ببینم.