کودکی و نوجوانیاش در زادگاهش گذشت و ذوق خواندن از همان دوران نوجوانی در وی بالیدن گرفت. خود از زمانی میگفت که روزی در مدرسه بیتوجه به حضور معلم و از سر شیدایی ، ترانهای محلی را خواندن آغاز کرده بود و معلم سرضربها را با خطکش بر سر او نگاه داشته بود ! جالب آن که تا ترانه تمام نشد ، او با وجود درد خط کشها از خواندن دست نکشیده بود.
باری عشق به موسیقی و ضرورتهای زمانه، هر دو دست به یکدیگر دادند تا همایونپور جوان را از زادگاه خویش به تهران بکشانند و این در نوزده سالگی وی واقع شد. در همان ایام بود که به استخدام دولت درآمد؛ وزارت کشاورزی، ادارة جنگلبانی و چندگاهی خدمت در شمال کشور و بعدها نیز وزارت دارایی که تا زمان بازنشستگی در همان جا ماند.
پس از اندک زمانی، همایونپور مشتاق با انتشار چند صفحة محلی که اشعار فارسی بر آهنگهای آن سروده شده بود، نامی برای خود به هم زد. آوازخوان جوان، پس از نشر صفحات مذکور به رادیو دعوت شد و ضمن آن، همنشینی با بزرگانی چون حسین یاحقی، حسین تهرانی، احمد عبادی و ابوالحسن صبا را نیز درک کرد.
همنشینی و رفاقت همایونپور با حسین یاحقی تا بدان جای پیش رفت که حسینخان، اثری زیبا را به نام «جوانی»، که در مایة افشاری تصنیف کرده و نواب صفای جوان نیز ترانهای بر آن سروده بود، به همایونپور 24 ساله داد تا بخواند. همایونپور تصنیف را همراه با ارکستر حسین یاحقی خواند که به طور زنده از رادیو پخش شد. او خود همواره از اینکه به دلیل پخش زنده، هیچ نسخة ضبطشدهای از تصنیف موجود نیست، اظهار تأسف و تأثر میکرد. «جوانی» بعدها با صدای زندهیاد حسین قوامی ضبط شد و به جاودانههای موسیقی ملی ایران پیوست، اما شاید کمتر کسی مطلع باشد که اثر مذکور را برای نخستین بار همایونپور خوانده است.
همایونپور، خود، از میان آثارش بیش از همه به تصنیف «در کنج دلم» علاقهمند بود. این تصنیف را خود وی بر غزلی از پژمان بختیاری ساخته و در سال 1329 خوانده است. نکته جالب آنکه ساخت «اُوِرتور» این تصنیف و تنظیم آن بر عهدة استاد زندهیاد پرویز یاحقی نوازندة چیرهدست ویولن بوده است که در زمان اجرای مذکور، در سنین نوجوانی قرار داشت. پرویز یاحقی جزء معدود هنرمندانی بود که همایونپور با اشتیاقی وصفناشدنی از هنر او میگفت و تسلط بی چون و چرایش بر نغمهپردازی و نوازندگی را میستود. همایونپور در خصوص این تصنیف داستانهای جالبی را برای نگارنده و سایر دوستان نزدیک نقل میکرد؛ او پیش از ساخت این تصنیف، هیچگاه پژمان بختیاری را ندیده بود تا اینکه پس از اجرای آن و فراگیر شدن «در کنج دلم» بین جامعه هنری، شبی یکی از دوستان مشترک، همایونپور و پژمان را رودرروی یکدیگر قرار میدهد و «منوچهر» جوان بسیار با خشوع و خضوع با استاد روبهرو میشود و مهارت وی را در سرایش میستاید؛ رفتاری که با وجود گذشت بیش از پنجاه سال هنوز در وجود همایونپور ریشه داشت و او ستایش از پژمان را جزء سخنان روزمره خود با دوستان و نزدیکان قرار داده بود.
اما دیگر اثر معروف همایونپور که اتفاقاً، آن نیز برای نخستین بار در سال 1329 خوانده شد، «نوای چوپان» نام داشت که او خود، آن را با الهام از یک ملودی محلی و با کُند کردن ریتم و نیز ایجاد تغییرات ملودیک در آن ساخته بود. اولین اجرای این تصنیف با استفاده از شعری بود که «هوشنگ شهابی» بر آن سروده بود. اما اجرای بعدی این تصنیف که صاحبان ذوق در کاست «دیروزیها» آن را شنیدهاند، به سال 1337 باز میگردد که بنا به درخواست مسئولان وقت رادیو، با ترانهای جدید و زیبا از «شهرآشوب» بازسازی شد و ضبط گردید. ارکستری که برای بار دوم به اجرای این اثر مبادرت ورزید همان ارکستر حسین یاحقی است، اما نگارنده احتمال میدهد که اجرای نخست این تصنیف توسط ارکستر برادران گرگینزاده، صورت گرفته باشد.
همایونپور علاوه بر ساخت و اجرای دو تصنیف مذکور که شهرتی فراوان را برای او به ارمغان آورد، در سال 1333 شمسی نیز در فیلمی به نام «گلنسا» بازی و ترانهای را با این مطلع «کردی از هجرت آخر دیوانه مرا گشتم چو مجنون» در دستگاه شور اجرا کرد. این ترانه، به علاوه ترانهای دیگر با مطلع «ای گل چه زیبایی» در مایة افشاری که آن نیز در همین فیلم خوانده شده بود، توسط ارکستر برادران گرگینزاده (مصطفی و مرتضی) اجرا شد که دارای ارکستراسیون و تنظیم بدیع و زیبایی نیز بود. فیلم «گلنسا» جزء آثار تقریباً نایاب سینمای ایران است و تلاش نگارنده و سایر دوستان برای یافتن نسخهای از آن تا کنون نتیجهای نداشته است.
باری، همکاری همایونپور با رادیو ملی ایران، درست در سنین پختگی توأمان با جوانیاش یعنی در سال 1338 قطع شد. او خود در صحبتهایی که با نگارنده داشت، دلیل جدایی از رادیو را سخنان تندی میدانست که به هنگام مراسم تدفین ابوالحسن صبا در «ظهیرالدوله» و بر مزار وی ایراد کرده بود. همایونپور اعتقاد داشت این سخنان که از طبع همیشه بیپروای او بر میخاست، بر مسؤلان وقت رادیو گران آمده و از این روی، عرصه را برای حضورش تنگ کرده بودند؛ تا جایی که خود از ادامة همکاری با رادیو ملی ایران منصرف شده و پس از آن به حضور در محافل هنری و اجرای چند اثر به صورت خصوصی بسنده کرد.
از قضا بهترین آثار آوازی «همایونپور» همانهایی هستند که در چنین فضایی خلق شدهاند؛ آواز افشاری همراه با ویولن زندهیاد حبیبالله بدیعی؛ آواز شوشتری همراه با زندهیادان حسین قوامی و منوچهر جهانبگلو و آواز دشتی با سنتور زندهیاد منصور صارمی از جملة آثار آوازی منوچهر همایونپور هستند که در سالهای پس از جدایی او از رادیو خلق شدهاند که هر کدام میتوانند به عنوان یک مانیفست هنر آوازخوانی مورد استفاده هنرجویان و هنرمندان آواز ایران قرار گیرد.
علاوه بر آثاری که ذکر آنها رفت و بخشی از آنها نیز در اثر «دیروزیها» در بازار موسیقی وجود دارند، دو آواز اصفهان و دشتی همراه با پیانوی زندهیاد جواد معروفی، ویولن زندهیاد محمود تاجبخش و کلارینت سلیم فرزان (او خود در خصوص نام نوازنده کلارینت مطمئن نبود که فرزان باشد یا کسی دیگر) از جمله آثار آوازی همایونپور به شمار میآیند. او در این دو اثر تصانیفی چون «به نالة دل آخر بده جوابی» و «من دیوانه» را اجرا کرده است.
آنچه که نگارنده در توضیح بخشی از افکار و نظریههای استاد منوچهر همایونپور بیان میکند، صرفاً به آنچه باز میگردد که او در حوزة آواز ایرانی بدان معتقد بود، وگرنه اهالی ذوق و ادب نیک میدانند که وی علاوه بر دانش وسیع و کارشناسانه در حوزة آواز ایرانی و به خصوص بحث تلفیق و به کارگیری شعر در آواز، در عرصة شعر و ادبیات نیز صاحب دانش فراوانی بود و به ویژه شعر حافظ را نیک میشناخت و از عهدة تفسیر و تأویل اشعار خواجه شیراز به سهولت و صحت بر میآمد. به این خصائل میتوان اضافه کرد، هنر سرایندگی وی را که خصوصاً در حوزة طنز توانایی وی کاملاً مشهود و مسلم بود و همچنین مطالعات متون ادبی، تاریخی و فلسفی که به هنگام سخنوری، عمق و چگونگی این مطالعات به خوبی نمود مییافت.
از راست:منوچهر همایونپور،پرویز یاحقی،بانو قمرالملوک وزیری،حسن کسایی
اما نخستین چیزی که در خصوص بازشناسی افکار همایونپور در حوزة آواز ایرانی میتوان ذکر کرد. دقت او در گزینش شعر به لحاظ موضوعی، نیز خواندن آن با رعایت اوزان عروضی و تمرکز بر تأکیدات لغوی بود. او معتقد بود که در انتخاب اشعار، نخست باید موقعیتهای زمانی و مکانی اجرا به خوبی سنجیده شود و پس از آن متناسب با نتایج سنجش مذکور، شعری مناسب انتخاب شود. همایونپور معتقد بود که درک و دریافت این مهم در بین آوازخوانان امروز با اقبال مناسبی روبهروست و بیشتر آوازخوانان کنونی ما به دلیل قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی گوناگون با این مقوله آشنایی دارند؛ هر چند این اعتقاد را نیز داشت که با وجود گرایش قاطبة اهل آواز به این مهم، در هنر آوازخوانی مفاهیمی چون «ترصیع» در آواز در حال از میان رفتن است.
او در سالهای پایانی عمر بسیار کوشید تا از طریق ارائة مقالات یا ایراد سخنرانی، این مفاهیم را قوت بخشد و احیاء نماید که با سعی و تلاش برخی از دوستان و شاگردانش تا حدودی توانست چنین کند. اما آنچه که همایونپور بیشترین دغدغه و نگرانی را از آن داشت، و در گفتوگو با نزدیکان نیز ابراز مینمود، غالب شدن وجوه غیر متناسب با شان موسیقی ایران در آثار آوازی ضبطشده یا به صحنهرفتة سالیان اخیر بود. او معتقد بود که بسیاری از آوازخوانان فعلی علاوه بر فراموش کردن اوزان عروضی متناسب، از ترکیب عبارات شعری و ایجاد گونههای جدیدی از جملات آوازی ناتواناند. وی اعتقاد داشت که گاه ترکیبسازیهای آوازخوانان معاصر به گونهای است که معنای اصلی شعر را مخدوش کرده و رسالت اصلی کلام را از میان میبرد. همایونپور بر تأکیدات لغوی در شعر وسواسی فراوان داشت. به گونهای که برای القای مفهومی بهتر از یک بیت شعر، به هنگام انتقال مطالب و مفاهیم آوازی به شاگردان، آن قدر تأکیدات گوناگون را برای لغات به کار رفته در بیت به کار میبرد که گاه، کار به یک ساعت و دو ساعت برای خواندن صحیح یک بیت میکشید.
وی اعتقاد داشت که سرعت زندگی امروز نباید عاملی برای خدشهدار شدن اصول هنر شود و از همین جهت این استدلال را که فلان اثر آوازی دارای نقص است، چون به سرعت ضبط شده، بر نمیتابید. همایونپور همچون زندهیاد دکتر حسین عمومی بر ذات و چگونگی آوازخوانی حسب معنای آن تأکید داشت و از این رو با بلندخوانی و زیادهخوانی هیچ میانهای نداشت.
در خاطر نگارنده هست، مرتبهای را که آوازی از محمد رضا شجریان بر شعر معروف «سایه» با مطلع «نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید»، در مایه دشتی به اتفاق میشنیدیم، در جایی شجریان پس از خواندن گوشه «عشاق» باز اوج میگیرد و «قرچه» را در همان مایه بالا میخواند و حتی «رضوی» را نیز با یک تحریر در مایة اوج اجرا میکند. استاد همایونپور پس از تحریری که شجریان در رضوی اجرا کرد با همان ظرافت همیشگی، هم از هنر والای شجریان تمجید کرد و هم افکار خود را به زیبایی بیان نمود. او گفت: «آقای شجریان با این بلندخواندن هم خودش را اذیت میکند و هم دیگر آوازخوانان را» و زمانی که پرسیدم «چگونه؟» پاسخ داد: «خود را اذیت میکند چون این قدر بلند میخواند و دیگر آوازخوانان را به دلیل آنکه نمیتوانند، مثل او بخوانند!».
نکته دیگری که همایونپور بسیار بر آن تأکید داشت، پرهیز از تقلید در آوازخوانی بود. او در توضیح این مطلب به خصوص آوازخوانانی را که به تقلید از محمدرضا شجریان روی آوردهاند، مثال قرار میداد و معتقد بود تا زمانی که این هنرمندان زحماتی را که شجریان در رسیدن به شیوة کنونی متحمل شده است، نکشند، هیچ گونه پیشرفتی در کارشان حاصل نخواهد شد. او حتی به شیوة آوازخوانی خود نیز اشاره میکرد و میگفت که از غور و تفحص در شیوة آوازخوانی هنرمندانی چون تاج و ادیب خوانساری به این سبک دست یافته است.
همایونپور علاوه بر همة نظراتی که به طور اجمالی از آنها یاد شد، معتقد بود که ضربشناسی باید به شکلی غریزی در وجود آوازخوان باشد و بر هر آوازخوانی است تا ضربشناسی خود را تقویت کند تا بتواند از عهدة ضربیخوانیها بر آید. این خصوصیتی بود که او خود به بهترین شکل آراستة آن بود و نمونههای آن نیز در آثار اجراشدة وی به خوبی مشاهده میشود. او از میان شعرا به حافظ ارادتی ویژه داشت و از میان شعرای معاصر نیز «نوذر پرنگ» را میپسندید؛ هر چند که با اکثریت قریب به اتفاق شعرای معاصر نشست و برخاست داشت و برای همگی آنان احترامی خاص قائل بود.
اما همایونپور از میان آوازخوانان به سه تن ارادتی ویژه داشت: استاد اسماعیل ادیب خوانساری استاد تاج اصفهانی و استاد سید جواد بدیعزاده. او همواره رمز و راز پُر شکوه آواز ادیب، حماسة آواز تاج و وجوه قدرتمند اجتماعی آمیخته با آواز بدیعزاده را میستود و از هر سه هنرمند با احترام یاد میکرد. از میان نوازندگان هنر، پرویز یاحقی را بسیار میستود و به ساز او علاقهای فراوان داشت. به جز آن،جلیل شهناز، فرهنگ شریف و منصور صارمی را بسیار دوست میداشت و به ویژه از خلق و مرام و هنر صارمی داستانها حکایت میکرد.
از بین نوازندگان و خوانندگانی که از محضر وی بهره مند شدند می توان به ایرج خجندی ، رسول رهو ، فرامرز ملکی ، رضا موسوی زاده ، ارژنگ سیفی زاده ، شهرام آقاییپور ، مهدی مبتقا و نگارنده *( حسین علیشاپور ) اشاره کرد . منوچهر همایونپور در تاریخ هفتم فروردین ماه 1385 چشم از جهان فرو بست.