اگر بازیگران خوب و تهیه کننده ششدانگ به همراه سناریوی خوب نیز در دسترس باشد دیگر همه چیز مهیا است. روندی که برای زندگی نیز دقیقا اتفاق افتاده است.
یکی از بامزهترین کمدیهای سینما در دهه 90 همین فیلم زندگی (با نام بهتر حبس ابد) است. نقش آفرینی ادی مورفی و مارتین لورنس که دیگر در زمان ساخت فیلم در سال پایانی دهه 90 ، تثبیت شده و از بهترینها بودند برگ برنده اصلی فیلم برای تد دمی کارگردان جوان فیلم به شمار میآمد.
تهیه کننده زندگی نیز برایان گریزر است که تا پیش از تهیه کنندگی فیلم زندگی دو فیلم موفق کمدی به نام دروغگو،دروغگو (بابازی جیم کری) و پروفسور دیووانه (با حضور ادی مورفی) روانه اکران کرده بود. زندگی سرشار از کمدی موقعیت است که بیان فردی و بازی قوی قهرمانانش باعث موفقیتش شدند.
داستان زندگی اگرچه ابتدا به ساکن چیز جدیدی رو نکرده و دوستی و به زندان افتادن دو مجرم خرده پا را روایت میکند با این همه در ادامه واقعا تازه و بدیع داستانکهایش راسرو شکل میدهد تا به قصه پایانیاش برسد. فیلم سه بخش دارد و در هرکدام از آنها، حضور بازیگران مکمل با ظرافت پرداخت شدهاند و حتی سهم دیالوگ هر کدام نیز با تیز هوشی پرداخت شده است. به هرحال قرار است 65 سال از زندگی دو نفر روایت شود که بیگناه به زندان افتادند و در تمام این سالها فقط به یک چیز فکر کردهاند: فرار...
سال 1932 نیویورک،دو جوان خلافکار که هنوز مجرم های خرده پا به حساب میآیند با رئیس خلافکاران محل به مشکل برمیخورند. این دو یعنی ری گیبسون (با بازی ادی مورفی) و کلود بنکس (با بازی مارتین لورنس) برای جبران مافات ماموریت مییابند تا محمولهای قاچاق را به مقصد برسانند اما در کافهای محلی با پلیس و کلانتر فاسد آنجا درگیر میشوند. کلانتر با کشتن یک گانگستر محلی پول او را به جیب میزند و ری و کلود را عامل این جنایت معرفی میکند.
دادگاه نیز برگزار میشود و این دو به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم می شوند.از این جا به بعد است که آنها تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا بتوانند فرار کنند. روندی که 66 سال به طول می کشد تا اینکه در سال 1997 این دو با آتش زدن دیوار زندان درحالی که وانمود کرده اند در آتش سوزی مرده اند از زندان فرار کرده و به نیویورک برمیگیردند.در سکانس پایانی ری و کلود در مراسم ختم خود شرکت کرده و به سوی استادیوم می روند تا به تماشای بازی تیم محبوبشان بروند.
کمدی موقعیت و بازی با زمان و خوف و رجا در داستانک های یک فیلم کمدی اگر با بیان فردی همراه شود می تواند موفقیت ابتدایی یک کار کمدی را تضمین کند.اگر بازیگران خوب و تهیه کننده ششدانگ به همراه سناریوی خوب نیز در دسترس باشد دیگر همه چیز مهیااست. روندی که برای زندگی نیز دقیقا اتفاق افتاده است.کمدی موقعیت در زندگی فقط مربوط به صحنه های زندان نیست،اگرچه چالش اصلی و داستانک های مهم آنجا اتفاق میافتند. زندگی در تمام سه بخش خود این روند را با تیزهوشی نشان میدهد.
بخش اول فیلم مربوط به معرفی کاراکترها و قهرمانان فیلم است. از یک طرف با ریفورد گیبسون (ملقب به ری) طرف هستیم که یک دزد پرسروصدااست و هنوز کاری انجام نداده ادعاهای عجیب غریب در حد دزدیدن برج ایفل و مجسمه آزادی را دارد و دیگری کلود بنکس است که بسیار خویشتن دار است و سعی دارد که خودش را یک جنتلمن واقعی جا بزند. او یک دزد خاص است چراکه تبحرش در کلاهبرداری بانکی است. با این همه او نیز مثل ری یک تازه کار به حساب میآید.
آشنایی این دو با هم، وقتی توسط رئیس خلافکارشان به می سی سی پی فرستاده میشوند، آغاز چالشها است. طبیعی است ری پرسروصدا و فحاش با کلود درونگرا و سر به ریز رفاقتشان ابتدا به ساکن جور در نمیآید و همین میتواند بهترین موقعیتهای کمدی را به وجود بیاورد. سکانس از دست دادن پول رئیس، کشته شدن واسطه توسط کلانتر نامرد و شریر منطقه و پاپوش درست کردن برای آنها و در نهایت حضور ری و کلود در دادگاه ایالت می سی پی همگی از این پتانسیل کمدی موقعیت برخوردار هستند که به خوبی از آنان استفاده شده است و تد دمی در مقام کارگردان در بخش اول فیلم توانسته به خوبی زوج ری و کلود را برای تماشاگر معرفی کند و آنها و شخصیت و نقاط صعف و قوتشان را رونمایی نماید.
بخش دوم مهمترین بخش فیلم زندگی است چراکه اصلی ترین داستانک ها که همانا فرار از زندان باشد در این بخش شکل میگیرد. در نظر داشته باشید که شروع قصه تابستان 1932 است و این بخش قرار است تا سال 1997 طول بکشد. این 65 سال سرشار از خاطره ها و مخاطره ها برای ری و کلود و همچنین برخی دوستان آنهااست. دوستانی که در طی این سال های طولانی بدست آورده اند و حضور هرکدام در روند شکل گیری به ویژه برای فرار آنها بسیار راهگشا است.پس از منتقل شدن آنها به زندانی در نیویورک ورق برمیگردد و تلاش برای فرار جدی تر میشود...
کارتون تنسی تاکسیدو و چاملی را به خاطر بیاورید.در هر قسمت تنسی و چاملی از یک دستورالعمل خاص برای فرار از باغ وحش استفاده می کردند.روش هایی که ابتدا بسیار مسخره جلوه گری می کردند اما جوابگو بودند.در فیلم زندگی نیز عمده روش ها برای فرار به نظر غیر ممکن می رسد.بامزه گی این فرار ها در این بود که همگی تا 99 درصد با موفقیت انجام می شد اما در لحظه آخر همه چیز به هم می ریخت(فرار با هواپیما را به یاد بیاورید در وسط مزرعه، در حالیکه دیگر کار را تمام شده می دانیم اما در کمال تعجب ری و کلود سقوط می کنند).با این همه تماشاگر این نوع فرار ها را باور میکند.یک نکته مهم دیگر شروع زندگی ری و کلود در زندان است.همانگونه که آغاز دوستی این دو باهم بسیار پرتلاطم بوده،جا افتادن آنها و کنار آمدنشان با زندانیان طبیعی است چالش فراوانی را به دنبال داشته باشد.روندی که کمی و بیش بار کمدی هم داشت.در روزهای آغازین ری که هنوز متوجه نیست که کجااست،زندان را با خیابان نیویورک اشتباه می گیرد و می خواهد قلدری دربیاورد.کاری که کلود شدیدا با آن مخالف است.اولین کتکی که این دو می خورند آنها را به این باور می رساند که باید بیشتر از هوش خود استفاده کنند و سیاست پیشه کنند.بامزه این جااست که در همین راستا نیز بسیار بدبیاری می آورند.
صحنه های تعلیق نیز در کمدی زندگی فراوان است.انتقام نیز که جای خود دارد.انتقام به زبان کمیک همان دستگیری فرد ظالم است وگرنه خونریزی در کمدی درام معنا ندارد.تماشاگر فقط دلش می خواهد یکروز آن کلانتر بدجنس به دام بیفتدو یکروز این اتفاق می افتد.در حقیقت در چهلمین سال زندانی شدن ری و کلود، کلانتر سابق دوباره به قصه پا میگذارد. در طی این مدت ری و کلود که حالا پیرمردانی به ظاهر مهربان و سر در کار خود هستند نزد ویلکینز ،رئیس زندان ،محبوب شدهاند و خدمتکار منزل او هستند.کلانتر سابق بی خبر از همه جا به منزل ویلکینز می آیند و آنجااست که ری فرصت می یابد و افشاگری او باعث می شود رئیس زندان پی به خباثت کلانتر سابق ببرد.حتی ویلکینز دست به اسلحه می شود و کلانتر گه قصد داشت ری بینوا را بکشد،ناکار می کند و به سزای اعمالش میرساند.
از این جا به بعد اوج کمدی موقعیت و بیان فردی و هم چنین بیان یک کالت در مقوله انتقام در کمدی درام است.ویلکینز که هم سن و سال خود ری و کلود است و پیرمردی سن و سال دار است. بلافاصله بعد از اینکه واقعیت را درمی یابد تلاش هایش را برای آزادی ری و کلود آغاز می کند.اما بدبختی اینجااست که همان شب در خواب بر اثر کهولت سن می میرد و بازهم ری و کلود در حبس باقی می مانند...
یکی از مهمترین فاکتورها در موفقیت یک فیلم کمدی پایان آن است. بخش سوم زندگی و در واقع پایان آن بسیار بامزه و همچنین قابل باور از کار درآمده.ری و کلود یک آتش سوزی صوری در دیوار زندان ایجاد می کنند و بالاخره فرار می کنند.جالب این جاست که پلیس آمار این دو را جزو تلفات اعلام می کند.ری و کلود در مراسم ختم خودشان شرکت می کنندو پس از آن به سمت استادیوم یانکی(بزرگترین استادیوم و تیم محبوب بیسبال نیویورک)می روند.آرزویی که از جووانی داشتند حضور در این استادیوم و تشویق تیم محبوبشان بوده است...
زندگی اگرچه یک فیلم پرخرج است اما یک کمدی سهل و ممتنع با داستانی جالب است که تماشاگر قصه اش را تا آخر دنبال می کند و از دیدنش لذت می برد.بازی ها دلپذیرند و داستان قابل پذیرش و می شود با قهرمانان آن همذات پنداری کرد.بازیگران مکمل نیز مانند نیک کاساوتیس و آنتونی اندرسون در همراهی بازیگران اصلی خوب ظاهر شدند و در حقیقت راه را برای آنان هموار کردند. در آخر اینکه تد دمی کارگردان این فیلم که از امیدهای سینما به شمار میآمد سه سال پس از این در سال 2002 در سن 38 سالگی فوت کرد. آخرین کار مهم او قبل از مرگ فیلم بلو بود که با حضور جانی دپ و پنه لوپه کروز ساخته شد. تد دمی، خواهر زاده کارگردان سرشناس و خالق فیلم سکوت برهها، جاناتان دمی بود.
Life
کارگردان: تد دمی/ تهیه کننده: برایان گریزر/ فیلمنامه: رابرت رمزی/ موسیقی: ویسلف جین / فیلمبردار: جفری سیمپسون / زمان فیلم: 108 دقیقه / محصول: آمریکا 1999 / بودجه فیلم: 75 میلیون دلار/ فروش: 75 میلیون دلار
بازیگران: ادی مورفی (ریفوردگیبسون) / مارتین لورنس(کلودبنکس) / اوباباباتنده (روای فیلم) / نیک کاساوتیس(گروهبان دیلارد) / آنتونی اندرسون (کوکی)