چهره سپیدمویی با کلاهی بر سر و ریشیمیانه و عینکی تهاستکانی بر چشم که سربه زیر، گویی زانوی ادب در برابر روزگار بر زمین زده است. بیت معروف زیر را میتوان در این چهره تجسمی عینی بخشید:
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
نگارنده این بختیاری را داشت که در سالهای میانی دهه هفتاد در چند اجرای گروه صبا به آهنگسازی زندهیاد حسین فرهادپور و خوانندگی آقای مختاباد همسفر استاد محمد اسماعیلی باشم.
اینکه میگویند در سفر باید افراد را شناخت، سخنی مناسب و بجاست و استاد محمد اسماعیلی همچنان که در چهرهاش آرامش و طمانیه خاطر را میتوان سراغ کرد، در جلوههای بیرونی رفتار خود نیز همان را بروز و ظهور میداد. برخی روزها هم که به منزلشان در خیابان ستارخان سری میزدم نیز همین فروتنی و افتادگی را در برخورد با شاگردان و یا مراجعهکنندگان میتوانستیم شاهد باشیم. این خاطرات همه البته به بیش از ده سال قبل باز میگردد، اما همهگاه یاد چهره بشاش و طربانگیز او آب لطفی بود بر فضای پیرامونی.
از پیشکسوتان تنبک نوازی ایران تنها او مانده است و بهمن رجبی، و هر دو این بزرگواران شاگرد استاد حسین تهرانی بودهاند و به همراه درگذشتگانی چون امیرناصر افتتاح،اسدالله ملک،ناصر فرهنگفر ، توانستند سهمی جدی در ارتقای نگاه عموم مردم به این ساز مهجور ایفا کنند.
آنها ساز و نوازنده تمبک را از یک وضعیت برزخگونگی و طفیلی بودن به سمت سازی با اعتبار و حرمت سوق دادند و نوازنده تمبک یا همان ضرب را شان و جایگاه و ترازی همسان و همقران سایر نوازندگان بخشیدند.
اگر چه برای استاد اسماعیلی در سالهای میانی دهه هشتاد مراسمی برگزار شد (آیینآوای دوست) اما به نظر میرسد هر چه برای این بزرگان مراسم و بزرگداشت و نکوداشت، آن هم در زمان حیاتشان برپا شود، کم است. چرا که نسل جوان ما تنها زمانی میتواند به گذشته فرهنگی و هنری خود ببالد که چهرهایی با رفتار و سلوک استاد اسماعیلی همه گاه به آنها شناسانده شوند. امید که استاد سالهای سال زنده و برقرار باشد و همچنان به آموزش هنر و سلوک هنری خویش به شاگردانش همت گمارد.