کتابهای «تاریخ زبان فارسی» از مرحوم دکتر پرویز خانلری، «تکوین زبان فارسی» از علی اشرف صادقی و نیز پژوهشهای شادروان ذبیحالله صفا، زرینکوب و مسکوب از جمله آثار قابل اعتنا در این باره است. نیز نباید از پژوهشهای ایرانشناسانی چون لازار، فرای و.. دراین حوزه غافل ماند.
در آثاری که از پژوهشگران ایرانی نام برده شد، به زبان فارسی، تنها به عنوان «زبان» و فرایند پیدایی، تحول و دگرگونی آن در تاریخ، اشاره شده بود و کمتر و یا هیچ نشانی از زبان چونان عنصری قوام بخش «هویت ایرانی» بحث نشده بود.
اینک کتاب «چالش میان عربی و فارسی» این مهم را در دو حوزهای که آگاهیهای ما از آن بسیار اندک است، پی میگیرد: 1 – در سدههای نخست اسلامی، یعنی تا سده چهارم و 2 - از خلال نخستین رویاروییهای دو زبان فارسی و عربی.
بنابراین نویسنده کتاب، پیگیر این پرسشها میشود: 1- چرا زبان عربی با همه توانمندیهای خود نتوانست جای زبان فارسی را بگیرد؟ فارسی کجا بود و پیش از آنکه سربر کشد، چرا دیر زمانی در تاریکی(به تعبیر مرحوم زرینکوب دو قرن سکوت) بود. این زبان نوپا (فارسی) که پشتوانهای بس کهن داشت، چگونه میتوانست زبان نیرومند و مقدس عربی را در کنار خود تحمل کند؟ آیا زبان فارسی توان آن را داشته است که دامنه فرهنگ کهن را فرا خویشتن آورد و آنگاه هویت ایرانی جامعی بسازد؟ این هویت ایرانی –اگر به راستی وجود داشته- در درون دولتهای به ظاهر مستقلی که برپا میگشت، چگونه میتوانست، جلوه کند؟
بر بنیان این پرسشها نگارنده بیتعصب و پیشداوری گام در کوره راههایی گذاشته که در بادی امر چیزی جز سرگردانی، ارمغانی ندارند، اما بتدریج که کتاب را میخوانیم و منابع ادبی و تاریخیای را که نویسنده از آن سدههای تاریک فراهم آورده، مینگریم، ابعاد قضیه روشنتر میشود. در این راه، نویسنده داوری را بر عهده خواننده گذاشته و حتی تحلیلهایی که از نظر سندیت ضعیف بوده و اکنون رواج دارد، به پرسش کشیده است.
از اینرو، کتاب حاضر به کار افرادی که خواهان «هویتی» وهمناک و غیرواقعیاند، نمیآید. به همین دلیل، محور پژوهشهای زبانی در این کتاب، جامعهشناختی و تاریخی است. به نظر نویسنده، از پایانه سده دوم قرن، ایرانیان بیشماری رو به زبان و ادب عربی نهادند و لذا منابعی یکپارچه عربیگرا و عربی زبان را برای ما به ارمغان آوردند؛ اما اگر زبان عربی این اندازه فراگیر بود، فارسی زبان بودن توده ایرانیان و بروز ناگهانی شعر و نثر فارسی را در سدههای چهارم به بعد چگونه میتوان توضیح داد؟
نکته دیگر آنکه، درست در همان زمانی که عربی بر ایران سایه افکنده بود، با کمال شگفتی میبینیم (نویسنده در کتاب مدارک آن را آورده است) که افزون بر واژههای معرب فارسی در عربی، اخلاق کهن ایرانی، مضمونهای شاعرانه، ضربالمثلهای ایرانی، حکمت و آداب و رسوم ایرانی تاثیر نسبتاً گستردهای بر شعر و نثر عربی داشتهاند. بنابراین «در این کشاکشی که میان عربی و فارسی بر پا شده بود، بسیاری برای حفظ فارسی کوشیدند، تودههای مردم هم زبان و هم سنتهای خود را پاس میداشتند و به همین سبب ارباب قلم را وامیداشتند که به زبانشان عنایت ورزند،
از سویی دیگر بسیاری از ایرانیان که عمدتاً دانشوران بودند، با فارسی و سنتهای ایرانی ستیز کردند و زبانی جز عربی و سنتی جز سنت مسلمانی نخواستند» با این شرح، نویسنده در پایان پیشگفتار کتاب، خاطر نشان میکند که موضوع «هویت ایرانی» امری پیچیده و چند بعدی است و باید درباره آن بیشتر پژوهید و اندیشید. کتاب، خود از سه کتاب مجزا تشکیل شده است: از سلمان تا آهوی کوهی، از یتیمه تا خریده و از آهوی کوهی تا چنگیز